نقش زنان در پایداری صنایع دستی اصفهان

اصفهان از دیرباز صحنهای بوده برای نمایش ظرافت، نظم، و پیوند میان ذوق و درایت ایرانی. اما اگر لایههای زرین این تاریخ را کنار بزنیم، حقیقتی آشکار میشود: بیش از نیمی از پایداری این میراث، بر شانههای زنان استوار مانده است.
به گزارش سیناپرس، زنانی که کارگاهشان خانه است، و خانهشان کارگاهِ تداوم فرهنگی. در روایت رسمی هنر، آنها اغلب در حاشیه ماندهاند، اما در تاروپود هر کاشی فیروزهای و هر قلمزنی، رد انگشتانشان پیداست.اقتصاد صنایع دستی اصفهان، اقتصادی اغلب زنانه است؛ نه به معنای جنسیتی، بلکه از جهت الگوهایش: صبور، جزئینگر، و متکی به چرخههای خرد تولید. این زنان برخلاف منظومه صنعتی مدرن، به پویایی بیصدا اعتقاد دارند. درآمدهایشان اندک اما ماندگار است، تولیدشان محدود اما معنادار. در نظامی که سودآوری عددی غالب است، آنان حامل ارزش نمادین و فرهنگیاند: ارزشِ دوام.
در بازار اصفهان، پشت ویترینهایی که گردشگران را به وجد میآورد، زنانی نشستهاند که شاید هیچگاه نامشان روی مهر هنری نبوده. آنها کار را نه شغل، بلکه استمرار میدانند. از دوران صفوی تا امروز، نقش زنان در پایداری صنایع دستی، دقیقاً همین بوده: حفظ اتصال میان کار، عشق و معیشت. آنان با هر تکرارِ نقش، در واقع، حافظه فرهنگی شهر را بازتولید میکنند.
اما اصفهان تنها به گذشته نمیاندیشد. نسل تازه زنان این شهر، ابزارهای تازه در دست دارند: پلتفرمهای فروش آنلاین، برندهای خرد، و روایتسازی دیجیتال. این دوره، گذار از استادکار خانگی به کارآفرین فرهنگی است. آنان دیگر تنها تولید نمیکنند، بلکه مدیریت تجربه میکنند؛ تجربهای که میان مشتری و فرهنگ ایران پل میزند.
مسئله اما در همین نقطه حساس میشود. اقتصاد خلاق، اگر به درک عمیق از هویت فرهنگی متکی نباشد، به ابتذال بصری میلغزد. زنان هنرمند اصفهان این تهدید را حس کردهاند: بازتولید سلیقه توریستی، از میان بردن اصالت طرحها، و تقلیل زیباییشناسی به «سوغات فروشی». پایداری در این معنا، نه حفظ عین گذشته، بلکه مقاومت در برابر سطحی شدن است.
اصفهان میتواند دومین پایتخت اقتصاد فرهنگی کشور شود، به یک شرط: شنیدن صدای زنانِ کارگاهها. برنامهریزی توسعه بدون درک الگوهای زیستی آنان، تکرار طرحهای شکستخورده است. مشارکت واقعی در طراحی زنجیره ارزش یعنی حضور زنان در مرحله تصمیمسازی، نه فقط کارآفرینی.
در گفتوگو با نسل جوانتر از هنرمندان اصفهان، مفهومی تازه در حال رشد است: «هویت سیال». این نسل، دیگر هویت را امری موزهای نمیبیند. طرحِ اسلیمی را در کنار تایپوگرافی معاصر مینشاند و بیهراس از قضاوت، سبک جدیدی میسازد. این پدیده اگر درست هدایت شود، میتواند آغاز احیای صنایع دستی تبدیلی در بستر ذائقه جهانی باشد.
اما تداوم این روند نیازمند آموزش خلاق است؛ آموزشی میانرشتهای. باید پلی زد میان هنر سنتی، اقتصاد دیجیتال و علوم ارتباطات. زنان جوانی که میخواهند هنرمند بمانند اما بهروز شوند، هنوز نمیدانند از کجا آغاز کنند.
از سوی دیگر، نقش خانواده در پایداری هنر زنانه اصفهان حیاتی است. در بسیاری از موارد، کارگاه خانگی نه نماد محدودیت، بلکه چهارچوبی برای استقلال بوده است. بااینحال، ساختارهای حمایتی رسمی هنوز چنین کارگاههایی را به رسمیت نمیشناسند. اگر میخواهیم زنان هنرمند در اقتصاد باقی بمانند، باید “غیررسمی بودن” را به یک وضعیت مشروع بدل کنیم. زنان اصفهان امروز دو بار میجنگند؛ یکبار با تورم بازار مواد اولیه و بار دیگر با نگاه کلیشهای به هنر زنانه. در حالی که آنان، در واقع، مدیران خردترین واحدهای اقتصاد خلاق کشورند. این دو چالش همچون دو دیوار در برابرشان قد برافراشته. اما هر بار از میانشان شکوفهای بیرون زده: طرح جدید، ابتکار رنگی تازه، شیوه فروش ناآشنا. شهر باید یاد بگیرد چگونه میراث خود را با زبان مردمش دوباره بگوید. هیچ نمایشگاه پرزرق و برقی به اندازه صد کارگاه زنانه، به حیات خلاق اصفهان جان نمیدهد. در مقیاس کوچک همین کارگاههاست که پایداری معنا پیدا میکند. آینده صنایع دستی نه در پروژههای بزرگ، بلکه در زنده نگهداشتن همین چرخههای کوچک نهفته است. برخلاف تصور، پایداری هنر میراثی مسئلهای اقتصادی صرف نیست؛ مسئلهای فرهنگی است. هرگاه هویت زنان هنرمند تضعیف شود، هنر هم کمرنگ میشود. هرجا آنان مجال گفتوگو و دیدهشدن یافتهاند، کیفیت آثار نیز بالاتر رفته است. اقتصاد خلاق، بدون بازتعریف جایگاه فرهنگی زن، واژهای توخالی است.
امروز، در روز اصفهان، اگر بخواهیم سخنی تازه بگوییم باید بپذیریم که زنان این شهر ستونهای خاموش تمدناند. پایداری صنایع دستی اصفهان یک پروژه زیباشناختی نیست؛ یک پروژه قدرت است. زنی که توان اقتصادی دارد، میراث را منتقل میکند. زنی که دیده میشود، روایت میسازد. زنی که آموزش میبیند، بازار خلق میکند. آینده صنایع دستی اصفهان وابسته به توانمندشدن این زنان است؛ نه با شعار، بلکه با ساختار. اگر اصفهان میخواهد همچنان «نصف جهان» باشد، باید نیمهپنهانش، زنان هنرمندش را به مرکز جهان فرهنگی اتصال دهد.
*آزاده لشکری زاده، کارشناس و فعال اقتصاد و بازار





