زنان هنرمند و کارآفرینی در اقتصاد فرهنگی ایران

 

 

آزاده لشکری‌زاده، کارشناس و فعال حوزه اقتصاد و بازار(مدرس کارآفرینی) طی یادداشتی گفت: هم‌افزایی میان دانشگاه‌های مهارت‌محور، پارک‌های علم و فناوری و تعاونی‌های زنان باعث هم‌ترازی آموزش و بازار می‌شود که لازمه رشد پایدار صنایع خلاق است. در این یادداشت آمده است:

به گزارش خبرگزاری سینا،  جایگاه زنان در اقتصاد فرهنگی ایران را باید فراتر از نقش سنتی تولید و عرضه آثار هنری دانست؛ آنان به‌مثابه نیروی مولد ارزش افزوده فرهنگی، در امتداد زنجیره خلق تا مصرف اثر هنری فعال‌اند. در دهه اخیر، با رشد سیاست‌های خُرد در حوزه صنایع خلاق، زنان توانسته‌اند کسب‌وکارهای هنری را از مدل‌های سنتی تولید خانگی به ساختارهای شرکتی کوچک و خوشه‌ای ارتقا دهند. این حرکت، نه‌تنها اشتغال پایدار ایجاد کرده بلکه سهم زنان را در اقتصاد محلی به صورت قابل‌ملاحظه‌ای افزایش داده است.

از این منظر، هنرمندان زن دیگر صرفا تولیدکننده نیستند، بلکه کارآفرینان فرهنگی هستند که دارایی فکری خود را به مزیت اقتصادی تبدیل می‌کنند. کارآفرینی زنان در ایران طی سال‌های اخیر، با تمرکز بر اقتصاد فرهنگی و صنایع دستی، شکل جدیدی از توسعه اجتماعی را رقم زده است. زنان هنرمند در بسیاری از روستاها و شهرهای کوچک، از ظرفیت‌های بومی، خرده‌فرهنگ‌ها و روایت‌های محلی برای خلق محصولات فرهنگی بهره می‌برند. در این مسیر، مدرسه‌های مهارت، شتاب‌دهنده‌های صنایع خلاق و بازارهای دیجیتال نقش کلیدی در تسهیل مبادله و برندسازی دارند. این ترکیب دانش بومی و مهارت دیجیتال، زنان را به نیروی اصلی صادرات صنایع دستی و فرهنگی ایران در منطقه بدل ساخته است.

یکی از نقاط قوت زنان هنرمند در اقتصاد فرهنگی، توانایی ترکیب ذائقه مخاطب با هویت فرهنگی است. در بازار جهانی که تقاضا برای محصولات اصیل و دارای روایت فرهنگی رو به افزایش است، زنان ایرانی با بهره‌گیری از زیبایی‌شناسی محلی توانسته‌اند برندهایی با هویت ایرانی خلق کنند. نمونه‌های موفق در حوزه فرش دستباف، پارچه‌های سنتی، سفال و جواهرات هنری گواه این توانمندی است. برندهای زنان ایرانی، امروز نه‌فقط کالا بلکه تجربه فرهنگی عرضه می‌کنند که به افزایش ارزش صادرات فرهنگی منجر شده است.

با وجود این دستاوردها، ساختار نهادی پشتیبان زنان کارآفرین فرهنگی هنوز نیازمند بازطراحی و تقویت است. بسیاری از فعالان زن در حوزه هنر و صنایع خلاق با چالش‌های مالیاتی، مجوز، دسترسی به مواد اولیه و زیرساخت‌های دیجیتال مواجه‌اند. نبود شبکه‌های حرفه‌ای و نهادهای حمایتی کارآمد باعث شده مسیر رشد کسب‌وکارهای هنری زنان طولانی و پرهزینه باشد. تقویت صندوق‌های سرمایه‌گذاری فرهنگی، تسهیل بیمه هنرمندان و ایجاد پلتفرم‌های داده‌محور برای تحلیل بازار از جمله سیاست‌های ضروری برای اصلاح این ساختار است.

آنان نقش مؤثری در تحول سبک زندگی و توسعه پایدار نیز ایفا می‌کنند. بسیاری از کسب‌وکارهای هنری زنان، بر مبنای استفاده از مواد بازیافتی، حفظ میراث فرهنگی و طراحی پایدار شکل گرفته‌اند که با اهداف توسعه پایدار سازمان‌های جهانی هم‌سویی دارد. آنها با تلفیق دانش محیط‌زیستی و هنر بومی، الگویی از اقتصاد سبز فرهنگی را پدید آورده‌اند؛ اقتصادی که در آن تولید، مصرف و ارزش‌آفرینی بر مدار احترام به طبیعت و فرهنگ محلی می‌چرخد.

تحلیل داده‌های این حوزه نشان می‌دهد بیش از ۶۵ درصد فعالان صنایع دستی و فرهنگی ایران را زنان تشکیل می‌دهند. این عدد، مزیت ساختاری کشور در حوزه صنایع خلاق است؛ اما برای بهره‌برداری از آن باید نظام مهارت‌محوری و آموزش تخصصی تقویت شود. ایجاد رشته‌های دانشگاهی مرتبط با مدیریت کسب‌وکارهای خلاق، بازاریابی فرهنگی و هوشمندی داده در صادرات، به زنان امکان می‌دهد مسیر رشد را با تحلیل دقیق بازار و رفتار مصرف‌کننده ادامه دهند.

اقتصاد فرهنگی ایران در حال گذار از مرحله تولید فردی به مرحله نظام‌مند شبکه‌ای است. در این گذار، زنان کارآفرین می‌توانند محور شبکه‌های خوشه‌ای صنایع دستی، مد و طراحی باشند. این شبکه‌ها ضمن کاهش هزینه‌های تولید، فرصت صادرات گروهی و حضور پایدار در بازارهای منطقه‌ای را فراهم می‌سازند. از سوی دیگر، هم‌افزایی میان دانشگاه‌های مهارت‌محور، پارک‌های علم و فناوری و تعاونی‌های زنان موجب هم‌ترازی آموزش و بازار می‌شود که لازمه رشد پایدار صنایع خلاق است.

تحول دیجیتال نیز بر کارآفرینی زنان در صنایع فرهنگی اثری غیرقابل‌چشم‌پوشی دارد. پلتفرم‌های فروش آنلاین، شبکه‌های اجتماعی و بازارهای NFT به زنان امکان داده‌اند آثار خود را مستقیماً به مخاطب جهانی عرضه کنند، بدون نیاز به واسطه‌های سنتی. حضور برندهای زنانه ایرانی در بازارهای بین‌المللی، بیانگر توان رقابتی در شرایط نوین است. این تحول دیجیتال، ابزار عدالت اقتصادی و فرهنگی را فراهم آورده است تا زنان بتوانند در اقتصاد خلاق نه صرفاً مصرف‌کننده، بلکه تولیدکننده و صادرکننده باشند.

یکی از کلیدواژه‌های سیاست‌گذاری در این حوزه، مفهوم «عدالت فرهنگی» است. زنانی که در مناطق کمتر برخوردار فعالیت هنری دارند، در معرض نابرابری‌های زیرساختی و بازاری‌اند. طرح‌هایی نظیر مرکز ملی صادرات صنایع خلاق می‌تواند با داده‌محوری و تحلیل هوشمند بازار، دسترسی برابر این هنرمندان را به فرصت‌های صادراتی فراهم کنند. عدالت فرهنگی زمانی محقق می‌شود که زنان هنرمند در هر نقطه از کشور بتوانند محصول خود را به بازار جهانی معرفی کنند. ایشان نه‌تنها تولیدکنندگان ارزش فرهنگی، بلکه معماران اعتماد اجتماعی هستند. آنان با شکل‌دادن به روایت‌های اصیل از هویت ایرانی، به ایجاد سرمایه اجتماعی در جوامع محلی کمک می‌کنند. این سرمایه اجتماعی، زمینه‌ساز مشارکت اقتصادی و بازتولید فرهنگی می‌شود. تقویت شبکه‌های همیار هنرمندان زن، به افزایش همبستگی، ارتقای استانداردهای تولید و شکل‌گیری برندهای ملی فرهنگی کمک شایانی می‌کند.

اکنون زمان آن رسیده است که نگاه به کارآفرینی زنان در صنایع فرهنگی از سطح برنامه حمایتی به رویکرد راهبردی ملی ارتقا یابد. زنان هنرمند تجسم پیوند میان دانش، هنر و بازار در زیست‌بوم خلاق ایران‌اند. آنان با خلاقیت، مدیریت منابع و درک بازار، نقش مؤثری در روایت فرهنگی کشور ایفا می‌کنند. آینده اقتصاد فرهنگی ایران به میزان توانمندسازی و شبکه‌سازی این زنان بستگی دارد؛ زنانی که نه در حاشیه، بلکه در مرکز معادله توسعه خلاق ایستاده‌اند و با هنر خود، اقتصاد را معنا می‌بخشند.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا