نکته اصلی ادراک چیست؟
ما می دانیم که موجودات باشعوری هستیم. این واقعیتی است که همگان از آن آگاه هستند اما درباره حیوانات خانگی چه می توان گفت؟ آیا گربه یا سگ خانگی تان هم موجودی است که از سطحی از ادراک و آگاهی بهره می برد؟ درباره حیوانات دیگر نظیر هشت پا و کرمها چه می توان گفت؟ شاید اینگونه به نظر برسد که هرگونه تحقیق و کنکاشی در این عرصه غیرممکن است زیرا اصولا هیچ گونه الگویی از فعالیت مغزی وجود ندارد که از روی آن بتوان ادراک را تشخیص داد. همچنین نمی توانیم از حیوانات درباره تجربیاتشان سؤال کنیم. گذشته از تمامی این موارد، ما اصولا تصور کاملا روشنی از ادراک و شعور هم نداریم.
اما صبر کنید. شاید راهی برای مدیریت این فرآیند وجود داشته باشد. اگر بتوان ادراک را تا اساس پیدایش آن دنبال کرد چه می توان گفت؟ و پس از آن به جای اینکه این پرسش را مطرح کنیم که «اصولا شعور و ادراک به چه معناست؟» این سؤال را مورد بررسی قرار دهیم که تکامل ادراک در گذر زمان به چه دلیل صورت گرفته است؟ به بیان بهتر تلاش کنیم تا پاسخی روشن برای این پرسش پیدا کنیم: اصولا ادراک به چه منظوری است؟ تا همین چند وقت پیش توجهی به این سؤال نمی شد و به طرز گسترده ای آن را نادیده می گرفتند. اما چند صباحی است که زیست شناسان وارد عمل شده و تحقیقات جالب توجهی را آغاز کرده اند. آنها به گرد درخت حیات چرخیده تا به این پرسشهاسی اساسی پاسخ دهند: کجا، چه زمان و چرا چیزی شبیه ادراک پدیدار شد؟ تحقیقات این دانشمندان به ارایه نتایج حیرت انگیزی منجر شده است. در واقع این بررسیها تنها به مقوله فکر کردن در دنیای حیوانات مربوط نبوده و ما را به طبیعت بنیادین شعور و درک هم نزدیک کرده است.
این فرآیند چالشهای خاص خود را هم دارد. همانطور که انیل ست از دانشمندان علوم عصبی دانشگاه ساسکس بریتانیا می گوید، ادراک چیزی نیست که ردپای فسیلی از خود به جای گذارد. بنابراین دشواری کار دانشمندان فعال در این عرصه از همین جا به اوج می رسد زیرا آنها راهی ندارند جز اینکه حیوانات زنده امروزی را زیر نظر قرار داده و آنها را با هر آنچه که نیاکانشان احتمالا قادر به انجام دادن بوده اند مورد مقایسه قرار دهند و به دلیل آنکه هنوز به درستی نمی دانیم دقیقا به دنبال چه هستیم، چاره ای نداریم جز اینکه با چراغ خاموش به دور درخت تکامل حرکت کنیم. در این مسیر سخت و طولانی تنها راهنمای ما، تجربیات محدودی است که در زمینه شعور و درک به دست آورده ایم. در ادامه و درحالی که ابعاد مختلف ادراک را مورد بررسی قرار می دهیم به یافته هایی درباره چگونه بودن آن دست می یابیم. از این طریق به سرنخهایی درباره آن با سایر جانوران می رسیم و بدین ترتیب می توانیم یافته هایمان را مورد پالایش قرار دهیم.
برخی سرنخها آنقدر روشن هستند که توجه کارشناسان را به خود جلب می کنند. شامپانزه ها خود را در آینه تشخیص می دهند. موشهای صحرایی که برای یافتن غذا تلاش می کنند تا جایزه بگیرند اما موفق نمی شوند، به نوعی حالت تأسف از خود نشان می دهند. همین سرنخهای جالب توجه دانشمندان را به تکاپو واداشته است. نکته مهمی که در این به تکاپو واداشتن مؤثر بوده این است که هر نوع تجربه ای در زمینه شعور و ادراک پیچیده نیست. این نکته درخصوص انسانها هم صدق می کند. در واقع اگر از خود درباره تجربیات ساده ادراک بپرسید به احتمال زیاد پاسخهایی در زمینه تشخیص رنگها و بوی مواد غذایی نظیر قهوه می دهید. انسانها می توانند درد و رنج را احساس کنند و این از همان تجربیات ساده در زمینه درک و شعور است.
به باور دانشمندان، ادراک بیشتر شبیه آن است که درباره احساس و فهم صحبت کنیم و در واقع کمتر حول و حوش تفکر و قابلیتهای ویژه انسانی می گردد.
صحبت اصلی درباره ادراک در دنیای جانوران است. در اینجا نشانه های آشکاری وجود دارد که باید به آنها توجه کرد. اینکه حیوانی خود را در آینده تشخیص می دهد و اینکه جانوری از اینکه تصمیم بدی گرفته یا اقدام نادرستی انجام داده ابراز تأسف می کند. همچنین وقتی سرعت ضربان قلب جانور در شرایط استرس زا بیشتر می شود و همچنین انعطاف پذیری چشمگیر در فرآیند تصمیم گیری، همگی از نشانه های وجود سطحی از ادراک (در جانوران) است. حتی برخی این توانایی را دارند که توجه خود را بر روی نکته خاصی متمرکز کنند. اینکه جانوران به خواب نیاز دارند سرنخ دیگری در این زمینه است.
برای دسترسی به جدیدترین شماره مجله New Scientist فایل پیوست را ملاحظه فرمائید.
مترجم: مهدی پیرگزی
No tags for this post.