یادداشت اختصاصی زهره نیلی، روزنامهنگار حوزه فرهنگ
کدام چاپ اول؟ «دختر آینهپوش» همان «فرشته آینهپوش» است…

زهره نیلی، روزنامهنگار حوزه فرهنگ در یادداشت اختصاصی برای خبرگزاری سینا به باز نشر یک کتاب توسط ناشران مختلف پرداخته است. او در این یادداشت به بررسی ماجرای انتشار دوباره داستانی از فریبا کلهر از سوی کانون پرورش فکری با برچسب «چاپ اول»، پرداخته و در این یادداشت پرسشهای جدی درباره شفافیت و صداقت در ثبت تاریخ نشر مطرح کرده است. او در این یادداشت آمده است:
به گزارش خبرگزاری سینا، در بازار کتاب کودک و نوجوان، تغییر عنوان یک اثر هنگام انتشار دوباره آن، اتفاق تازهای نیست. اما وقتی این تغییر همراه با حذف پیشینه نشر و ثبت «چاپ اول» باشد، پای مسألهای جدیتر به میان میآید: شفافیت و صداقت در ثبت تاریخ نشر.
نمونه روشن این ماجرا، کتابی از فریبا کلهر است که نخستینبار با عنوان «فرشته آینهپوش» توسط انتشارات سروش منتشر شد. سالها از آن زمان گذشته و همان داستان، بدون بازنویسی یا تغییر بنیادین، با عنوان تازه «دختر آینهپوش» از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان روانه بازار شده است. در شناسنامه نسخه جدید هم، هیچ اشارهای به انتشار دوباره کتاب نیامده و تنها عبارت «چاپ اول» درج شده است.
اینجا چند پرسش اساسی مطرح میشود: چرا به انتشارات سروش اشاره نشده؟ آیا تغییر عنوان میتواند دلیل حذف تاریخچه نشر باشد؟ مخاطب، که حق دارد بداند با بازنشر یا اثر تازه روبهروست، چگونه میتواند به اطلاعات ناقص اعتماد کند؟
شاید از منظر حقوقی، پاسخ سادهای برای این پرسشها وجود داشته باشد: حق انتشار داستان از انتشارات سروش به کانون منتقل یا قرارداد جدیدی با نویسنده بسته شده، اما از منظر اخلاق حرفهای، حذف پیشینه اثر، بخشی از حافظه نشر را پاک میکند و نادیده میگیرد. همچنانکه درج کلمه «چاپ اول»، اعتماد مخاطب را کمرنگ میکند.
اگرچه ممکن است به دلایل مختلفی چون مخاطبسنجی، بازاریابی یا سیاست نشر، نام یک اثر تغییر کند اما این مساله، نباید به از بین رفتن یا نادیده گرفته شدن تاریخچه واقعی یک کتاب بینجامد. انتشار جملهای ساده در شناسنامه مثل «این داستان پیشتر با عنوان فرشته آینهپوش توسط انتشارات سروش منتشر شده است» میتواند هم شفافیت ایجاد کند و هم اعتماد مخاطب را بالا ببرد. حالا اینکه ناشری با سابقه مانند کانون پرورش فکری که خود بخشی از تاریخ ادبیات کودک و نوجوان در ایران است، چنین نکتهای را نادیده میگیرد، جای تأمل دارد.
گویی ماجرای «دختر آینهپوش» یا همان «فرشته آینهپوش»، تنها یک نمونه از مسألهای بزرگتر و جدیتر است؛ جایی که مرز میان بازنشر و حذف گذشته، بهسادگی پاک میشود و آنچه باقی میماند، اثری است بدون شناسنامه واقعی. در این میان، سکوت مخاطب، بیتفاوتی رسانهها و نبود شفافیت در نهادی اثرگذار چون کانون که خود یکی از اصلیترین متولیان کودک و نوجوان است، فضا را برای تکرار چنین اتفاقاتی هموار میکند.
البته نقش نویسنده هم در چنین مواردی مهم است. یعنی نویسنده ممکن است برای حفظ حقوق معنوی و مالی اثر خود، تصمیم بگیرد ناشر خود را تغییر دهد، اما حذف سابقه اثر، خواسته یا ناخواسته، ضربهای به حافظه فرهنگی نشر وارد میکند.
فریبا کلهر در این رابطه میگوید: این کتاب در انتشارات سروش به چاپ سوم رسید. جالب اینکه در دو چاپ نخست، نام اثر «دختر آینهپوش» بود که وزارت ارشاد ایراد گرفت و گفت که فرشتهها جنسیت ندارند. از اینرو عنوان به «فرشته آینهپوش» تغییر کرد. چه خوب که اینبار کانون پرورش فکری، داستان را با همان نام پیشین منتشر کرده است.
نویسنده «دختر آینهپوش» به اینکه در جریان انتشار کتاب از سوی کانون پرورش فکری بوده، اشاره و بیان میکند: چند سال از سومین چاپ کتاب گذشته بود و «سروش»، کار را منتشر نمیکرد. البته دوستان با واگذاری اثر به یک ناشر دیگر موافقت کردند و من «دختر آینهپوش» را بار دیگر ویرایش کردم و در اختیار کانون پرورش فکری گذاشتم. راستش را بخواهید دیگر از هیچچیز خبر ندارم و شناسنامه کار را ندیدهام. به همینخاطر نمیدانم به انتشارات سروش و چاپهای پیشین اشاره شده یا نه؟
انتشارات کانون پرورش فکری، همچنین حق و حقوق مادی ناشر نخست یعنی سروش را هم نادیده گرفته و بخش مهمی از ارزشافزودهای که ناشر اول برای کتاب «دختر آینهپوش» ساخته را به نفع خود مصادره کرده است. از سوی دیگر موجب سرگردانی مخاطب شده؛ یعنی اثری را منتشر کرده که خواننده پیش از این هم، آن را خوانده یا در قفسه کتابفروشیها دیده. طبیعی است که این رفتار، بیاعتمادی را در مخاطب تقویت میکند.
بازار نشر کودک و نوجوان بهشدت رقابتی است؛ کتابهایی با تیراژ پایین و حاشیه سود اندک. وقتی ناشر بزرگی چون کانون پرورش فکری، شفافیت نداشته باشد، ناشران کوچکتر احساس میکنند قواعد رقابت رعایت نمیشود و این روند به شکل مستقیم بر بیثباتی اقتصادی در بازار نشر کودک اثر میگذارد و باعث کمرنگ شدن اعتماد خواننده و رشد رقابت ناسالم در میان ناشران کتاب کودک و نوجوان میشود.
«فرشته آینهپوش» یا «دختر آینهپوش» فقط یک نمونه است از اتفاقی که میتواند بارها و بارها تکرار شود، مگر اینکه نهادهای فرهنگی و خود ناشران، حفظ حافظه نشر را جدی بگیرند. کتابها، فقط متن و کاغذ نیستند؛ کتابها اسنادی از تاریخ فرهنگی ما هستند که باید ثبت و ضبط شوند و این یادداشت، دعوتی است برای توقف و بازنگری در آنچه «چاپ اول» مینامیم و البته برای ثبت درست حافظه ادبیمان؛ پیش از آنکه فراموش شود.