به همت بنیاد ملی نخبگان؛
دومین نشست «بحران ناکارآمدی علوم انسانی» با تأکید بر راهکارهای اجرایی برگزار شد/ طرح حمایتی کافی نیست، مطالبهگری لازم است

دومین نشست «بحران ناکارآمدی علوم انسانی»، با تأکید بر راهکارهای اجرایی، به همت بنیاد ملی نخبگان و با همکاری دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری سینا، دومین نشست «بحران ناکارآمدی علوم انسانی» با حضور سید حسن حسینی، مشاور رئیس و دبیر شورای نخبگان بنیاد ملی نخبگان و جمعی از اساتید و پژوهشگران حوزۀ علوم انسانی و اجتماعی، در دانشگاه صنعتی شریف، برگزار شد.
در ابتدای نشست، حسینی ضمن قدردانی از حضور اساتید و پژوهشگران حوزۀ علوم انسانی و اجتماعی، با اشاره به برگزاری نخستین نشست در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، هدف از این سلسله نشست ها را دستیابی به راهکارهای اجرایی، به جهت ارتقای نقش علوم انسانی در حکمرانی و حل مسائل اجتماعی کشور، عنوان کرد.
وی اظهار داشت: نشست سوم و پایانی، با حضور معاون رئیسجمهور برگزار خواهد شد که در آن نشست پیشنهادهای مشخصی در خصوص بحران ناکارآمدی علوم انسانی و اجتماعی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
دبیر شورای نخبگان بنیاد ملی نخبگان با اشاره به اجماع نسبی در نشست نخست، مبنی بر قرار نداشتن علوم انسانی و اجتماعی در جایگاه مناسب خود در ساختار حکمرانی کشور، اظهار داشت: برخی معتقدند که اساساً مفهومی به نام «ناکارآمدی» در این حوزه بیمعناست، اما بسیاری از استادان اذعان دارند که علوم انسانی در ایران نتوانسته نقش مؤثری در حل معضلات انسانی، اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی ایفا کند.
بنیاد به دنبال راهکارهای اجرایی فراتر از پژوهش صرف در علوم انسانی و اجتماعی است
وی افزود: پیشنهادهایی که صرفاً در قالب چاپ کتاب یا مقالات پژوهشی باشند، مأموریت بنیاد را محقق نساخته و جذابیتی برای پیگیری نخواهند داشت؛ و از حاضران تقاضا داریم، با فرض اختیار کامل در تصمیمسازی برای بنیاد، راهکارهایی مشخص و اجرایی برای توسعۀ علوم انسانی و اجتماعی ارائه دهند.
مشاور رئیس بنیاد ملی نخبگان در ادامه دو مأموریت اصلی بنیاد ملی نخبگان را «حمایت هدفمند از نخبگان»، از دانشجویان تا اساتید برجسته در بخشهای مختلف، و «شبکهسازی علمی در حوزههای تخصصی»، از جمله علوم انسانی و اجتماعی، بهمنظور شکلگیری گفتمان و همکاریهای مؤثر میان صاحبنظران، برشمرد.
حسینی با تأکید بر اینکه حمایتهای بنیاد، با وجود انتقادهایی مانند تشبیه آن به نهادهای حمایتی، همچنان یک ضرورت تلقی میشود، اظهار کرد: بودجه بنیاد محدود است، اما تلاش میشود این منابع در مسیر توانمندسازی نخبگان و توسعۀ شبکههای علمی استفاده شود.
وی در ادامه از حاضران خواست تا به دو پرسش اصلی نشست، «عوامل بروز بحران ناکارآمدی علوم انسانی چیست؟» و «در صورت داشتن اختیار تصمیمگیری در بنیاد، چه اقداماتی برای ارتقای نقش علوم انسانی و اجتماعی در حکمرانی پیشنهاد میشود؟» پاسخ دهند.
تفکیک غیرکاربردی رشتهها عزتنفس دانشآموزان را تضعیف کرده است
در ادامۀ این نشست غلامعلی افروز، عضو هیئت ممیزه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، با اشاره به ریشههای تاریخی تقسیمبندی دیپلم نظری و سایر شاخههای متوسطه، ضرورت اصلاح ساختار آموزشی کشور را مورد تأکید قرار داد.
افروز در آغاز سخنان خود، با بیان اینکه ۱۱۰ سال پیش دیپلم نظری پایۀ تحصیلی پرشکوه و یکپارچهای بود و هر فارغالتحصیلی، چه در رشتههای پزشکی و مهندسی، چه در علوم انسانی، امکان پیشرفت در هر مسیر دلخواه خود را داشت، اظهار کرد: با گذشت زمان، تکهتکه شدن این ساختار و تفکیک غیرکاربردی رشتهها، ارزشمندی و عزتنفس دانشآموزان را مخدوش کرده است.
کاهش انگیزه و خودباوری
این پژوهشگر در تحلیل پیامدهای این تقسیمبندی، به کاهش انگیزه و خودباوری بسیاری از دانشآموزان اشاره و تصریح کرد: امروزه بسیاری از دانشآموزان دبیرستانی، به دلیل نداشتن تصوری صحیح و کافی از ارزش علوم انسانی، دچار عزتنفس پایین شدهاند.
انتقاد از «صنعت کنکور» و رشد «مؤسسه های خصوصی آموزشی» با درآمدهای میلیاردی
افروز همچنین به «صنعت کنکور» و رشد «مؤسسه های خصوصی آموزشی»، با درآمدهای میلیاردی، انتقاد کرده و بیان داشت: وقتی آزمون سراسری سهنوبتی میشود و بازار کلاسهای تقویتی به درآمدهای نجومی میرسد، بسیاری از دانشآموزان، در رقابتی نابرابر، قربانی میشوند.
افروز، در مقایسۀ نظام آموزشی ما با نظامهای آموزشی بینالمللی، خاطرنشان کرد: در آمریکا، کانادا و اروپا دیپلم نظری و تجربی وجود ندارد، دیپلم را واحدی عمومی و مهارتی میدانند که به دانشآموز اجازه میدهد هم در مهندسی موفق باشد، هم در پزشکی، و هم در علوم انسانی.
لزوم اصلاح ساختار متوسطه و آزمونهای ورودی
وی پیرامون موفقیت مدالآوران المپیاد علوم انسانی در ورود به رشتۀ پزشکی دانشگاه تهران، اظهار کرد: میانگین رشد، انگیزه، و صبوری آنها از سایر دانشجویان بالاتر است و این خود گواهی بر ظرفیت بالقوۀ علوم انسانی است.
افروز اصلاح ساختار متوسطه و آزمونهای ورودی دانشگاهها را ضروری دانست و گفت: نظام متوسطۀ «عمومی–مهارتی» باید جایگزین تفکیک نظری و تجربی شود، آزمونهای ورودی باید بر مبنای توانمندیهای هوشی و مهارتی طراحی شود، و پذیرش در مقاطع کارشناسی ارشد و ی باید با ضوابط علمی و مرتبطسازی رشتهای بازنگری شود.
وی افزود: تا زمانی که این ساختارهای پاشنهدار اصلاح نشود، نمیتوان انتظار داشت که علوم انسانی جایگاه واقعی و کارآمد خود را بازیابد.
بحرانزدگی، مفهومی وارداتی یا واقعیتی بومی؟
در ادامۀ نشست مالک شجاعیزند، عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ضمن قدردانی از حسینی و همکاران بنیاد ملی نخبگان، به تحلیل ریشههای درونی بحران ناکارآمدی علوم انسانی پرداخت.
شجاعیزند در ابتدای سخنان خود، ضمن اشاره به همزمانی نشست با روز بزرگداشت سعدی، بحران در علوم انسانی را از منظری مفهومی و تاریخی بررسی کردند و اظهار داشت: مفهوم بحران از دهۀ ۱۹۶۰ به اینسو در حوزه فلسفه، علوم انسانی، و مطالعات فرهنگی مورد توجه قرار گرفته است. به تعبیر اومبرتو اکو، «بحران، کالای پرفروش روزگار ما شده است»؛ از بحران ایمان تا بحران حکمرانی، همهجا صحبت از بحران است. اما پرسش اینجاست که آیا ما هم صرفاً از ادبیات جهانی تبعیت میکنیم، یا اینکه واقعاً به سطحی از خودپژوهی دردناک رسیدهایم که بحران را در بستر هویت ایرانی، اسلامی، و غربی خود تجربه میکنیم؟
ناکارآمدی فقط در علوم انسانی نیست
وی تأکید کرد: ناکارآمدی تنها محدود به علوم انسانی نیست و باید در سایر حوزهها همچون پزشکی، فنیـمهندسی، هنر، و حکمرانی نیز مورد بررسی قرار گیرد. وی تأکید کردند: آیا علوم انسانی باید طبیب سایر دانشها باشد؟ و آیا اصلاً نظام حکمرانی ما تاکنون چنین درخواستی از علوم انسانی داشته است؟
شجاعیزند با اشاره به فقدان مطالبۀ عمومی از علوم انسانی بیان کرد: جامعه، در مواجهه با بحرانها، به سراغ پزشک یا روانکاو میرود، اما به ندرت به علوم انسانی، بهعنوان حوزهای درمانگر، نگاه میکند. به گفته وی، این نشاندهندۀ عمق بحران و نادیدهگرفتهشدن علوم انسانی در فرهنگ عمومی و نظام سیاستگذاری کشور است.
عضو پژوهشگاه علوم انسانی، با تحلیل مفهومی علوم انسانی، افزود: آنچه در ایران با نام علوم انسانی تدریس و ترویج میشود، گزینشی و متأثر از سنتهای خاصی، برآمده خوانش فرانسوی یا آمریکایی آن، است. به گفته وی، نوعی «قبیلهگرایی ایدئولوژیک» در فضای دانشگاهی شکل گرفته است که اجازه نمیدهد سنتهای متکثر و نوآور در علوم انسانی مجال بروز پیدا کنند.
فرمالیسم، آفت مشترک تمام نسلهای دانشگاهی
وی در پاسخ به پرسش حسینی درباره راهکارهای توسعۀ علوم انسانی افزود: امروز حدود ۱۲۷۵ رشتهگرایش، مصوب علوم انسانی، در کشور داریم؛ این گسترش کمی، عمدتاً حاصل فشارهای منطقهای، سیاسی، و غیردانشگاهی بوده است و بدون توجه به آمایش علمی شکل گرفته است. وی با اشاره به این نکته که تنها در حوزۀ فلسفه، حدود 70 مجلۀ پژوهشی، و در حوزۀ علوم انسانی، در مجموع، حدود ۹۰۰ مجلۀ پژوهشی در حال فعالیتاند، این پرسش را مطرح کردند که چند درصد از این تولیدات علمی، ناظر به مسائل اولویتدار جامعه ایرانی، یا منطبق بر شاخصهای جهانیاند؟
وی با انتقاد از سلطه «فرمالیسم» در دانشگاههای نسل اول تا چهارم، اظهار داشت: در شرایطی که سیاستگذاری آموزشی، پژوهشی، و ارتقای اعضای هیئت علمی مبتنی بر مناسک و ظواهر صوری شده است، نه آموزشی مناسب خواهیم داشت، نه پژوهشی اثرگذار، و از دانش برآمده از آنها، کاربردی مفید حاصل نخواهد شد.
انجمنهای علمی؛ از الگوی «رویال» تا حلقههای بسته
شجاعیزند با اشاره به افزایش بیرویۀ تعداد انجمنهای علمی علوم انسانی نیز، که به بیش از ۲۰۰ مورد رسیده است، اظهار کرد: بسیاری از این انجمنها به حلقههای بستۀ «استاد و مرید» تبدیل شدهاند، در حالی که در سنت دانشگاهی، انجمنهای علمی باید پیشگام علم و محل گفتوگوهای راهبردی باشند.
وی سخنان خود را با تأکید بر لزوم بازنگری عمیق در ساختار و محتوای علوم انسانی کشور به پایان برد و بیان کرد: حکمرانی درست نیازمند سیاستگذاری درست است، و سیاستگذاری درست، نیازمند علوم انسانی قدرتمند. اما علوم انسانی، نخست باید خود را بازسازی کند.
لزوم احیای جسارت و اعتمادبهنفس در میان متخصصان
سپس فاطمه مصدری، استاد دانشگاه صدا و سیما و پژوهشگر فلسفه تکنولوژی، با تأکید بر لزوم احیای جسارت و اعتمادبهنفس در میان متخصصان این حوزه، بیان کرد: متأسفانه به نظر میرسد، امروزه، پژوهشگران علوم انسانی جسارت و جرأت لازم برای ورود به میدان نقد و نظریهپردازی را از دست دادهاند.
وی با اشاره به این نکته که معمولاً نبود اعتمادبهنفس، در حوزۀ علوم انسانی، به دانشآموزان یا دانشجویان نسبت داده میشود، اظهار داشت: حتی با کنار گذاشتن عوامل بیرونی و تاریخی، که بر علوم انسانی سایه انداخته، باید بپذیریم که خود اساتید و پژوهشگران این حوزه نیز اعتمادبهنفس حرفهای لازم را ندارند.
ضعف تفکر انتقادی و نظریهپردازی
مصدری با بیان اینکه «تفکر انتقادی» و «توان نظریهپردازی»، دو بازوی اصلی علوم انسانیاند که امروز تضعیف شدهاند، افزود: باید از متخصصان این حوزه انتظار داشت که به ایفای نقش خود در تولید نظریه و تحلیل مسائل اجتماعی بازگردند؛ جامعۀ علوم انسانی نباید نسبت به مسئولیتهای خود بیتفاوت باشد.
طرح حمایتی کافی نیست، مطالبهگری لازم است
این پژوهشگر فلسفه تکنولوژی ادامه داد: یکی از راهکارها میتواند ایجاد نوعی مطالبهگری درونزا باشد. به این معنا که باید از خود جامعۀ علوم انسانی خواسته شود، برای مسائل و بحرانهای موجود، نظریه ارائه دهد و نقش مؤثر خود را بازیابد. طرحهای حمایتی اگرچه ضروریاند، اما کافی نیستند و باید در کنار آنها، مطالبهگری و فعالسازی ظرفیتهای نخبگان علوم انسانی نیز جدی گرفته شود.
مصدری تأکید کرد: نباید این تصور شکل گیرد که متخصصان علوم انسانی هیچ مسئولیتی در قبال وضعیت موجود ندارند. اکنون زمان آن رسیده است که با شجاعت و نگاه انتقادی، وارد میدان شده و گفتمانسازی کنند.
در ادامۀ نشست، داود نعمتی انارکی، استاد ارتباطات دانشگاه صدا و سیما، بر ضرورت بازنگری بنیادین در نظام آموزشی و پژوهشی کشور تأکید کردند و اظهار داشت: تجربههای شخصی من در حوزۀ پژوهش، آموزش، و ارتباطات نشان میدهد که بخش مهمی از ناکارآمدی علوم انسانی، ریشه در عوامل درونزا دارد که باید بهصورت جدی مورد توجه قرار گیرد.
حافظهمحوری به جای تفکر تحلیلی
وی نخستین عامل آسیبزا را حافظهمحوری در نظام آموزشی دانستند و اظهار داشت: تأکید بیشازحد بر مطالب حفظی، چه در مدارس و چه در دانشگاهها، فرصت خلاقیت و رشد تفکر انتقادی را از دانشآموزان و دانشجویان گرفته است. دانشجوی علوم انسانی، امروزه، اغلب با مفاهیم تحلیل، نقد، یا حتی ارتباط متغیرها، بیگانه است و بهجای ارائۀ دیدگاه شخصی، تنها به تعاریف خام اکتفا میکند.
سیاستزدگی در آموزش و پژوهش
نعمتی انارکی با اشاره به تأثیر سیاستزدگی بر روند علمی علوم انسانی بیان کرد: گاهی فضای سیاسی بر محتوای درسی یا جهتگیری پژوهشی سایه افکنده و اجازۀ طرح آزاد نظریههای متفاوت را نمیدهد. همچنین ما در بسیاری از رشتهها، بهویژه در ارتباطات، تنها مصرفکننده نظریههای غربیایم. برای نمونه، تاکنون نتوانستهایم نظریهای بومی و متناسب با شرایط ایران در حوزه رسانه ارائه دهیم و نظریههای هنجاری رسانه متعلق به دهههای ابتدایی قرن بیستم در غرباند.
ناتوانی در پاسخگویی به مسائل پیچیده جامعه
وی افزود: یکی دیگر از نشانههای ضعف علوم انسانی، ناتوانی آن در پاسخگویی به مسائل واقعی و پیچیدۀ جامعه است. این ضعف ناشی از فاصله گرفتن نظام آموزشی از نیازهای واقعی مردم و غفلت از مهارتآموزی، گفتمانسازی، و نوآوری نظری است.
لزوم ایجاد سازوکار مشخص برای نخبگان علوم انسانی در بنیاد ملی نخبگان
نعمتی انارکی در بخش دیگری از سخنان خود، چند راهکار برای ارتقای وضعیت علوم انسانی ارائه داد، از جمله: «بازنگری در نظام آموزشی و برنامههای درسی با رویکردی مهارتمحور و توجه به فناوریهای نوین، مانند هوش مصنوعی»، «توسعه فضای نقد و گفتمانسازی علمی بدون وابستگی به فضای سیاسی»، «افزایش استقلال دانشگاهها در نظریهپردازی و تقویت ارتباطات علمی بینالمللی»، «ایجاد سازوکار مشخص برای نخبگان علوم انسانی در بنیاد ملی نخبگان و توجه به ظرفیتهای آنها»، و«استفادۀ هدفمند و غیروابسته از رسانهها و ابزارهای ارتباطی برای ترویج علوم انسانی در سطح جامعه.
وی با اشاره به تجربه شخصی خود در مواجهه با فضای علمی و رسانهای تأکید کرد: برای رقابت با نسل امروز که بهسرعت به فناوریهای جدید مجهز میشود، ناگزیر شدم در دورههای تخصصی هوش مصنوعی شرکت کنم؛ و این نمونهای است از ضرورت تغییر رویکرد نظام آموزشی به سمت مهارتافزایی واقعی.
سینما؛ ترکیبی از همه علوم انسانی و بستری برای رشد تفکر انتقادی
در ادامه رحیمیان، استاد دانشگاه صدا و سیما و پژوهشگر حوزه سینما، با تأکید بر نقش بنیادین سینما در ارتقای تفکر و تحلیل فرهنگی، اظهار کرد: من با سینما بزرگ شدم. از سال ۱۳۵۲ وارد این حوزه شدم و بیش از آنکه چیزی از کلاسهای رسمی یاد بگیرم، از تماشای فیلمها آموختم.
رحیمیان با اشاره به ماهیت ترکیبی سینما بیان کرد: سینما آمیزهای از ادبیات، فلسفه، هنرهای تجسمی، و بسیاری دیگر از شاخههای علوم انسانی است. سینما هم بازتاب جامعه است و هم ابزار بررسی جزئیات پیچیدۀ آن.
وی با اشاره به تأثیر عمیق سینما بر گسترش تفکر انتقادی در جامعه، اظهار کرد: یکی از بزرگترین چالشهای علوم انسانی در ایران، فقدان تربیت و تشویق تفکر انتقادی است. سینما توانسته و میتواند با روایتهای خود، مخاطب را به فکر وادارد و پرسشگری را در او زنده کند.
استاد دانشگاه صدا و سیما مهمترین ضعف سینمای ایران را روایتگری دانست و افزود: با وجود پیشینهی قوی ما در روایت، از سعدی گرفته تا دیگر بزرگان، سینمای امروز ایران در روایتگری مشکل دارد و این مشکل مستقیماً به ضعف آموزش بازمیگردد.
رحیمیان، با انتقاد از ساختار فعلی آموزش در کشور، ادامه داد: ما هنوز مطابق با برنامهای درسی که در سال ۶۱ برای کارشناسی سینما تدوین شده، تدریس میکنیم. در حالیکه آموزش آکادمیک باید پیوسته در حال تحول باشد؛ هنوز نگاه خطی به روایتها در حال آموزش است، در حالی که امروزه سینما روایتهای چندلایه را دنبال میکند.
دو پیشنهاد برای نجات علوم انسانی از رکود
رحیمیان در پایان صحبتها دو پیشنهاد را مطرح کرد:
نخست، ورود رسمی سینما به رشتههای علوم انسانی است، که وی خواستار افزودن دروس سینمایی به برنامههای آموزشی رشتههای علوم انسانی شدند تا دانشجویان از قدرت تحلیلی سینما برای درک بهتر مفاهیم بهرهمند شوند. دوم، واگذاری طراحی دروس به دانشگاههاست، که وی پیشنهاد کردند دانشگاهها خود به طراحی ریز درسهای متناسب با نیازهای علمی و فرهنگی خود بپردازند، نه اینکه نسخهای یکنواخت از وزارت علوم دریافت کنند. به گفته وی، این استقلال میتواند شخصیت و هویت متمایزی به رشتههای علوم انسانی و سینمایی در دانشگاهها ببخشد.
سینما؛ ابزار سواد فرهنگی و تربیت نسل تحلیلگر
رحیمیان با بیان اینکه جهان امروز، جهان تصویر و روایت است و ما نباید از این ابزار عقب بمانیم، تأکید کرد: باید سینما را بهعنوان ابزار تربیتی قدرتمندی شناخت و آن را برای ارتقای سواد فرهنگی، نگرش اجتماعی، و قدرت تحلیل، بهطور جدی در بستر آموزش وارد کرد.
در ادامۀ نشست، یوسف دهقانی، رئیس بنیاد نخبگان استان بوشهر و عضو هیئتعلمی دانشگاه خلیجفارس، بر ضرورت اصلاح سازوکارهای نظریهپردازی و بازگشت به هویت علمی علوم انسانی تأکید کرد.
زوم بازنگری در پیوند کرسیهای نظریهپردازی و آییننامههای ارتقا
دهقانی در ابتدای سخنان خود، ضمن عرض تسلیت به مناسبت درگذشت حمیدی، از مفاخر علوم انسانی کشور، بیان کردند: کرسیهای نظریهپردازی در ابتدای تأسیس، هدفی روشن و مؤثر برای اعتلای علوم انسانی داشت. اما در ادامه مسیر، بهواسطه الحاق به آییننامههای ارتقا و ترفیع، از اهداف اصلی خود فاصله گرفتند.
وی افزود: لازم است این کرسیها از مسیر امتیازمحور نظام ارتقای دانشگاهی جدا شوند، تا بتوانند نقش واقعی خود را در حل مسائل اجتماعی ایفا کنند.
علوم انسانی نیازمند بازسازی خودباوری است
عضو هیئتعلمی دانشگاه خلیج فارس ادامه داد: یکی از مشکلات ریشهای علوم انسانی، تضعیف اعتمادبهنفس علمی در میان متخصصان این حوزه است. برخی سیاستهای کلان در اولویتبخشی به حوزههای فنی و مهندسی، فضای رشد را برای علوم انسانی محدود کرده و باعث شدهاند که متخصصان این حوزه به توانمندیهای خود کمتر باور داشته باشند.
وی در ادامه افزود: تقویت حس خودباوری باید از مدارس آغاز شود و با شناسایی افراد مستعد در حوزه علوم انسانی، مسیر تربیت نخبگان این حوزه از سنین پایین هموار شود.
تأکید بر نقش بنیاد ملی نخبگان در حمایت از جریان فکری علوم انسانی
دهقانی همچنین با اشاره به نقش حمایتی بنیاد ملی نخبگان در ارتقای جایگاه علوم انسانی، اظهار کرد: بنیاد ملی نخبگان میتواند، با تعریف برنامههایی هدفمند، بستری برای پرورش صاحبنظران این حوزه و بازگشت اعتماد به توان داخلی، در مواجهه با چالشهای اجتماعی، فراهم آورد.
دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه خلیج فارس تأکید کرد: پروندههایی که در هیئتها و کمیسیونها مطرح میشوند، باید بیش از پیش با نیازهای واقعی جامعه هماهنگ شوند و بر خروجیهای اثرگذار علمی تکیه کنند.
تأکید استاد دانشگاه تهران بر ضرورت بازنگری اساسی در نظام ارتقای هیئت علمی
در ادامه الهه کولائی، استاد دانشگاه تهران، با انتقاد از وضعیت فعلی آموزش عالی در کشور، ناکارآمدی علوم انسانی را نتیجه سیاستگذاریهای غیرتخصصی دانست.
وی با اشاره به آسیبهایی که به نظام آموزش عالی وارد شده است، اظهار کرد: سیاستهایی که طی سالها بر گروههای آموزشی مؤثر واقع شدهاند، بدون در نظر گرفتن ضرورتهای واقعی تحول علمی بوده و همین عامل، به بروز بحران در علوم انسانی انجامیده است.
نظام گزینش و ارتقای استادان نیازمند بازنگری جدی است
کولائی با اشاره به تجربیات خود در دانشگاه تهران افزود: در حال حاضر مقالههایی از سوی دانشیاران و استادیاران دریافت میکنیم که از لحاظ روش تحقیق و نگارش علمی بسیار ضعیفاند. این وضعیت نتیجه نظام ارتقایی است که صلاحیت علمی را نادیده گرفته و با مداخلات غیرتخصصی، جایگاه علمی دانشگاهها را تضعیف کرده است.
نقش مهم دانشگاهها در نقد و نه تأیید صرف/ خودسانسوری و سکوت علمی
وی تأکید کرد: نقش دانشگاه نقد است، نه تأیید صرف. اما امروزه فضای دانشگاه به گونهای شده است که بسیاری از دانشجویان و استادان شرایط ابراز نظر انتقادی خود را ندارند. این مسئله پیامدهای سنگینی دارد و باعث خودسانسوری و سکوت علمی شده است.
کولائی در بخش دیگری از سخنان خود، قطع ارتباط دانشگاههای کشور با جهان را بسیار پرهزینه توصیف و بیان کرد: در شرایط انقلاب فناوری، بسیاری از فرآیندهای آموزشی و پژوهشی در حال دگرگونیاند. اگر دانشگاههای ما نتوانند خود را با این تحولات هماهنگ کنند، در مسیر توسعۀ علمی دچار عقبماندگی جدی خواهند شد.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به ویژگیهای خاص علوم انسانی ادامه داد: با توجه به ماهیت انتقادی و چندصدایی علوم انسانی، باید رویکردی حمایتی و تحولخواه نسبت به آن در پیش گرفته شود. حمایت از رویکردهای انتقادی باید در عمل و بهویژه در نظام ارتقای استادان لحاظ شود، نه اینکه موجب حذف و کنار گذاشتن استادان منتقد شود.
تأکید بر اهمیت تجربهسازی جمعی در سیاستگذاری دانشگاهی
محمد معارفی، پژوهشگر مستقل، در ادامۀ نشست تخصصی، بر ضرورت ارائه یک طرح ساده و مستند در جلسات هماندیشی تأکید کرده و بیان کرد: انتظار میرود خروجی این جلسات به سیاستنامهای مشخص منتهی شود، نه صرفاً مباحث پراکنده نظری.
معارفی با اشاره به اهمیت انباشت تجربه در شکلدهی به سیاستهای نهادی، اظهار کرد: بایستی بتوانیم از تجارب این جلسات، برای رسیدن به درکی مشترک و همگرایی نظری، بهرهبرداری کنیم. برخی مثالها و مباحث فلسفی طرحشده، هرچند محترم، نباید مانع از رسیدن به نتیجهای عملیاتی شوند.
این پژوهشگر با ارجاع به فیلم «سایه پدران فراموششده»، ساختارهای تکراری در رفتار نهادی را با روندهای تاریخی مقایسه کرده و افزود: اگر نظریه نداشته باشیم، به همان مسیر پدران خواهیم رفت؛ یعنی تکرار اشتباهات گذشته.
نهاد دانشگاه نیازمند بازتعریف نظری است
معارفی با نقد مدل سهگانۀ ورودی-بلکباکس-خروجی، برای تحلیل نهاد دانشگاه، افزود: این مدل قادر به پاسخگویی به وضعیت پیچیده نهاد دانشگاه در ایران نیست؛ چرا که این نهاد، بهشدت با ساختارهای کلان اقتصاد سیاسی و بروکراسی درگیر است.
وی با استناد به نظریههای «مشتاق حسینخان»، اقتصاددان برجسته حوزه اقتصاد سیاسی توسعه، راهکار مؤثر را در شکلگیری نهادهای میانی دانست و افزود: این نهادها میتوانند ظرفیت چانهزنی فعالان بیرونی را افزایش دهند و نقش میانجیگری مؤثری در مواجهه با نهادهای رسمی ایفا کنند.
بنیاد ملی نخبگان و فرصت شکلگیری نهاد میانی
معارفی تأکید کرد: با بهرهگیری از سرمایۀ نمادین افرادی که خارج از نهاد دانشگاه فعالیت می کنند، میتوان نهادی میانی، از ذینفعان متنوع، تشکیل داد. نهادی غیررسمی که الگویی مؤثر برای تغییر در سیاستهای دانشگاهی باشد و حتی مسیرهای موجود در بنیاد ملی نخبگان را تکمیل یا اصلاح کند.
وی به تجربه موفق «رسانه آزاد» اشاره کرد، که توسط گروهی دانشگاهی شکل گرفته و امروزه الگوی محتوایی آن از سوی صداوسیما مورد استقبال قرار گرفته است. همچنین نهاد «حامی» را مثال زد که با وجود شکلگیری در خلأ دانشگاه، اکنون ایدههای آن در خود دانشگاهها نیز اجرا میشود.
دعوت به گفتوگو برای رسیدن به الگوی اثربخش
در پایان، معارفی با اعلام آمادگی برای ارائه پیشنهادهای مستند و علمی، بیان کرد: میتوان با حضور ذینفعانی از سلایق گوناگون، نهادی میانی را شکل داد که ضمن بازسازی سرمایه اجتماعی، موجب ناگزیر شدن دانشگاهها به اصلاح مسیرهای سیاستی خود شوند.
عبور از ابرمسئله ۲۰۰ ساله ایران، لازمه تحول اجتماعی
دنیوی، عضو پژوهشکده حکمت و فلسفه، نیز در سخنان خود با اشاره به ریشههای تاریخی و معرفتی بحران امروز جامعه ایران، بر ضرورت بازاندیشی در مبانی توسعه و هویت ایرانی تأکید کرد.
مسئله بنیادین ما، چالش بین ایرانیت، اسلامیت و مدرنیته است
دنیوی، با نگاهی تاریخی به وضعیت نهاد دانشگاه در ایران، اظهار کرد: ما معمولاً از تحلیلهای عمیق نسبت به بافت اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی عبور میکنیم و این تحلیلگری سطحی باعث میشود نتوانیم پاسخ درخوری به مسائل درونی و راهحلهای متناسب ارائه دهیم.
وی در ادامه افزود: ما در ۲۰۰ سال اخیر گرفتار چالشی هویتی میان سه عنصر ایرانیت، اسلامیت، و مدرنیت شده ایم؛ عقل سنتی ایرانی که زمانی نظم اجتماعی میساخت، مختل شده و هنوز به عقل مدرن کنترلگرای ابزاری هم دست نیافتهایم.
وی، با اشاره به تجربههای تاریخی موفق ایران در صد سال گذشته، افزود: ما در حوزه هایی توانستهایم تغییرات معناداری ایجاد کنیم. بازخوانی آن تجربهها میتواند نقطه شروعی برای طلوع دانش بومی در ایران باشد.
مشارکت جوانان، بهویژه دختران، راهحل تحول اجتماعی
این پژوهشگر حوزه حکمرانی اجتماعی یکی از راهحلهای پیشنهادی خود را گسترش مشارکت جوانان و نوجوانان در حل مسائل اجتماعی عنوان و بیان کرد: در چهار سال گذشته، در ۳۰ استان کشور، نمونههایی از این مشارکت را بررسی کردهام. اقبال نوجوانان، خصوصاً دختران، به مشارکت در حل مسائل اجتماعی بسیار قابل توجه است و این میتواند یکی از راههای تحول ایران باشد.
توسعه نوآوری اجتماعی در برابر رویکرد صرفاً فناورانه
دنیوی تأکید کرد: ما در دو دهه گذشته نوآوری را عمدتاً در بستر فناوری تعریف کردهایم و میلیاردها تومان برای آن هزینه کردهایم، در حالی که نوآوری اجتماعی با تکیه بر ذخایر تمدنی ایران میتواند مزیت اصلی ما باشد.
وی با اشاره به تجربههای شخصی خود در پروندههای ملی همچون قانون چک صیادی یا اسناد رسمی، اظهار داشت: فاصله عمیقی میان دانش دانشگاهی و مسائل واقعی سیاستگذاری کشور وجود دارد. ما در دانشگاه هواپیمایی طراحی میکنیم که مناسب باند فرودگاه نیست؛ طبیعی است که فارغالتحصیلان احساس بحران ناکارآمدی و بیکاری کنند.
پیشنهادهایی در حیطه وظایف بنیاد ملی نخبگان
دنیوی با اشاره به زمینههای فعالیت بنیاد ملی نخبگان، چند راهحل پیشنهادی ارائه داد: «فراهمسازی فضای عمومی برای مشارکت مؤثر جوانان در حل مسائل اجتماعی»، «توسعه نظام نوآوری اجتماعی در کنار نوآوری فناورانه»، «تقویت دانشهای سیاستی و ایجاد ارتباط بین نخبگان و واقعیتهای عرصه حکمرانی»، و «بازخوانی و بازسازی تجربههای موفق تاریخی ایران برای تولید دانش بومی.
علوم انسانی نیازمند زیست واقعی در جهان ایرانی است
در ادامه لیلا اردبیلی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوماجتماعی و فرهنگی، با تأکید بر ضرورت بازتعریف علوم انسانی در نسبت با تجربه زیسته ایرانی، خواستار حمایت از محافل گفتگو، تقویت نهادهای میانجی و تأمین حداقلی مصونیت دانشگاهیان شد.
وی، با اشاره به وضعیت ناکارآمدی علوم انسانی در ایران، اظهار کرد: یکی از ریشههای اصلی این ناکارآمدی، بیارتباطی نظریهها با زیست بومی ماست. ما معمولاً نظریات وارداتی را بدون بومیسازی، مستقیماً بر جامعه ایران تحمیل میکنیم. حال آنکه هیچگاه میدان واقعی زندگی ایرانی بهطور جدی وارد نظریهپردازی ما نشده است.
اردبیلی، با اشاره به بیتوجهی به تجربه زیسته در تولید نظریه، افزود: در بسیاری از مباحث، افراد از تجربه شخصیشان درباره ناکارآمدیها میگویند، اما این صداها شنیده نمیشود. ما باید اجازه دهیم تجربهها وارد گفتمان نظری شوند و تحلیلگران با جمعآوری این مؤلفهها، نظریهپردازی کنند.
ناتوانی در گفتگو، یکی از بحرانهای علوم انسانی
وی با انتقاد از فضای بسته علمی و فرهنگی تأکید کرد: یکی از مشکلات جدی علوم انسانی این است که نمیتواند ایدههایش را در گفتگو با دیگران قرار دهد. فرهنگ ما گفتگوی سازنده را تمرین نکرده است، نه دانشجو اجازه نقد استاد را دارد، نه محفل دانشگاهی پذیرای تضارب آرا است.
اردبیلی در ادامه بیان کرد: خانه اندیشمندان علوم انسانی یکی از معدود مکانهایی است که تمرین گفتگو در آن دیده میشود. اما این فضاها اندکاند و باید گسترش یابند تا زمینه برای تضارب آرا و شکلگیری نظریههای منسجم فراهم شود.
نقش بنیاد نخبگان و نهادهای میانجی
وی با اشاره به نقش نهادهایی همچون بنیاد ملی نخبگان و انجمنهای علمی، خواستار تقویت نهادهای میانجی در علوم انسانی شده و افزود: طرحهایی مانند مردمنگاری میدانی، که با حمایت انجمن جامعهشناسی اجرا شد، نشان میدهد نهادهای میانجی میتوانند حلقه اتصال دانشگاه با میدان باشند. اما نبود حمایت، مانع تداوم این پروژهها میشود.
اردبیلی، با اشاره به نبود مصونیت علمی برای پژوهشگران، افزود: هیچ نهادی از ما پشتیبانی نمیکند. حتی یک سفر علمی ساده به مناطق محروم هم میتواند نگرانکننده باشد، چون بیم آن میرود که برداشت خلافی رخ دهد.
شرایط اقتصادی، مانعی برای ورود نخبگان به علوم انسانی
وی با اشاره به تحقیقات خود افزود: اکثر کسانی که وارد علوم انسانی میشوند، بهلحاظ سرمایه اقتصادی در سطح پایینی قرار دارند. برخلاف آنچه که تصور میشود، علوم انسانی انتخاب اول خانوادههای مرفه نیست. این امر بر کیفیت آموزش و تحقیق در این حوزه اثر منفی میگذارد.
اردبیلی در پایان تأکید کرد: علوم انسانی باید بتواند بر زمین و جهان ایرانی بایستد، نظریه بدهد، گفتگو کند، و نقدپذیر باشد. اگر محافل گفتگو و مسیرهای انتقال تجربه زیسته با نظریه تقویت شوند، میتوان امیدوار بود که ناکارآمدی فعلی به تدریج کمرنگ شود.
در ادامه نشست روح الله هنرور، پژوهشگر مستقل مؤسسه حامی، با تمرکز بر نقد و تحلیل وضعیت علوم انسانی و اجتماعی در ایران، به بررسی دیدگاهها، آسیبشناسیها و فرصتهای این حوزه پرداخت.
تحلیل سهلایهای از منتقدان علوم انسانی در ایران
هنرور با اشاره به بررسی ۱۳ تا ۱۴ اثر از چهرههای شناختهشده حوزه علوم انسانی و فلسفه، طیفی از منتقدان را در سه سطح دستهبندی کرد: «سطح تمدنی و ریشهای»، که نگاههای دینگرا تا تغییرگرا را در برمیگیرد، «سطح نهادی و ساختاری»، که در خصوص روابط قدرت، دانشگاه و ساختارهای علمی بحث میکند، و «سطح سیاستگذاری»، که به نقد سیاستهای اجرایی، مانند وزارت علوم، میپردازد.
وی افزود: این سه سطح لزوماً نافی یکدیگر نیستند و هرکدام در جایگاه خود، حرفی برای گفتن دارند.
هنرور با بیان اینکه نقدهای مطرحشده، درونزا بوده، بر لزوم بازنگری در شیوههای رایج آکادمیک کشور تأکید کرد.
وی با تمایز میان علوم اجتماعی و علوم انسانی، معتقد است ساختارهای این دو در ایران مسیرهای متفاوتی را طی کردهاند.
به گفته وی، علوم اجتماعی در ایران در پاسخ به نیازهای دولت مدرن و بهصورت کالای وارداتی، شکل گرفتهاند و همین باعث شده پرسشهایی چون «علوم اجتماعی به چه درد میخورد؟» در دستور کار قرار گیرد.
نقش بنیاد ملی نخبگان در ارتقای استقلال دانشگاهی
وی تأکید کرد: یکی از راهکارهای کلیدی در تقویت حوزه علوم اجتماعی و انسانی، تعریف دایره استقلال برای این علوم است.
به اعتقاد هنرور، این مهم میتواند با همکاری نهادهایی چون بنیاد ملی نخبگان، در سه محور« جذب هدفمند دانشجو»، «بازنگری در برنامه درسی»، و«تدوین صورتمسئلههای محلی متناسب با محیطهای دانشگاهی»، دنبال شود.
اعتماد، گمشده گفتوگوی علمی
هنرور با انتقاد از نبود اعتماد میان اهالی علوم اجتماعی و انسانی، اظهار داشت: اولین ایراد بزرگ این است که اصحاب علوم اجتماعی به هم اعتماد ندارند و در مواجهه با قدرت، یکدیگر را تخریب میکنند. مفهوم گفتوگو در وهله اول نیازمند احترام متقابل، حتی بدون پذیرش کامل نظرات یکدیگر است.
وی با تأکید بر اهمیت روششناسی در پژوهشهای علوم اجتماعی و انسانی، بیان کرد: یکی از اشکالات اصلی، نبود روششناسی مشخص است. ما باید بپذیریم که روش، نقطه آغاز گفتوگوی اجتماعی است.
هنرور، با بیان تجربه شخصیاش از تحصیل در مدرسه اقتصاد لندن، از نبود حتی یک کتاب جامع درباره تاریخ شکلگیری ساختار دولت در ایران انتقاد کرد و افزود: دانشجویان، استادان علوم سیاسی و علوم اجتماعی، شناخت دقیقی از این ساختار ندارند، در حالی که این خلأ باید از طریق پژوهشهای منسجم پر شود.
تقویت استقلال دانشگاهی از طریق سیاستگذاریهای نهادهای حمایتی مانند بنیاد ملی نخبگان
در پایان، وی سه محور اصلی برای بهبود وضعیت علوم اجتماعی و انسانی را چنین برشمرد: «پذیرفتن آیین گفتوگو و احترام متقابل در میان اهل علم»، «تمرکز بر روششناسی و تربیت روشمند دانشجویان»، و «تقویت استقلال دانشگاهی از طریق سیاستگذاریهای نهادهای حمایتی مانند بنیاد ملی نخبگان».
نقاط ضعف در پیوند علوم انسانی با علوم طبیعی
سپس محمد حسن مرصعی، ی فلسفه علم و تکنولوژی، به بیان برخی از نواقص اساسی در رابطه میان رشتههای علوم انسانی و دیگر حوزهها پرداخت.
مرصعی، در ابتدای سخنان خود به موضوع شکافهای موجود میان رشتههای مختلف علوم انسانی اشاره و این شکافها را یکی از مشکلات اساسی در آموزش و پژوهش در این حوزهها دانست.
وی به ویژه بر لزوم ارتقای ارتباط میان رشتههای روانشناسی، جامعهشناسی، و اقتصاد تاکید کرده و بیان کرد: فاصله میان دانشکده روانشناسی و جامعهشناسی بسیار زیاد است، بهطوری که دانشجویان این رشتهها از یکدیگر آگاهی کافی ندارند، بهویژه در زمینه نظریههای روانشناسی و جامعهشناسی.
مرصعی در ادامه به ارتباط میان علوم انسانی و علوم طبیعی پرداخت و افزود: یکی از مشکلات این است که دانشجویان علوم انسانی باید با مباحث علوم طبیعی مانند زیستشناسی تکاملی و فیزیک کوانتوم آشنا باشند.
وی گفت: حتی اگر علوم انسانی بهطور مستقیم با علوم طبیعی ارتباط نداشته باشد، دانشجویان این رشتهها باید اطلاعاتی از علوم طبیعی داشته باشند تا در برابر دیگر رشتهها در موقعیت فرودستی قرار نگیرند.
نسبت علوم انسانی با تکنولوژی و ضرورت توجه به تحولات جدید
در بخش پایانی سخنان خود، مرصعی به تأثیرات فناوری و تکنولوژیهای نوین، مانند هوش مصنوعی و ایآیتراپی، بر رشتههای علوم انسانی اشاره کرد.
مرصعی بیان کرد: در دنیای امروز، رشتههایی چون فلسفه علم و مطالعات علم و فناوری نمیتوانند تحولات تکنولوژیک اخیر را نادیده بگیرند. تکنولوژی تأثیر شگرفی بر زمینههای مختلف علوم انسانی دارد و این نکته باید در نظر گرفته شود.
مرصعی در نهایت خاطرنشان کرد: بنیاد ملی نخبگان، بهعنوان نهادی پیشرو در پرورش نخبگان علمی کشور، میتواند در پیشبرد ارتباطات میان سه حوزه علوم انسانی، علوم طبیعی، و تکنولوژی نقش حیاتی ایفا کند. این مسأله از اهمیت ویژهای برخوردار است و میتواند به ارتقای سطح علمی کشور کمک شایانی کند.
پیشنهادات برای توسعه روابط میان علوم انسانی و دیگر حوزهها
«تقویت ارتباط میان رشتههای مختلف علوم انسانی، بهویژه روانشناسی، جامعهشناسی و اقتصاد»، «آموزش علوم طبیعی به دانشجویان علوم انسانی برای جلوگیری از افت موقعیت علمی آنان»، و «توجه ویژه به تحولات تکنولوژیک و پیوند آنها با رشتههای علوم انسانی، بهویژه در حوزههایی مانند فلسفه علم و مطالعات علم و فناوری»، از جمله پیشنهادات این پژوهشگر بود.
بحرانهای ساختاری و نیاز به بازنگری در نظام آموزش و پژوهش کشور
احمد شاکری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به بحرانهای ساختاری در آموزش و پژوهش کشور اشاره کرد، و به ویژه، بر مشکلات موجود در تصمیمگیریها و نحوه تقسیم اختیارات، تأمید کرد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اظهار کرد: در بسیاری از موارد، نهادهای مختلف تصمیمگیری باید نظرات خود را ارائه دهند، اما این فرآیند گاهی با موانع و تأخیر مواجه میشود، به گونه ای که بر تصمیمات اثر منفی میگذارد. این وضعیت باعث بروز مشکلاتی در اجرای سیاستهای آموزشی و پژوهشی میشود.
موازیکاری و بحرانهای فکری در نهادهای علمی
شاکری همچنین به موازیکاریهای موجود در نهادهای اجرایی و علمی اشاره و بیان کرد: بسیاری از نهادها در حال انجام کارهای مشابه و حتی متضاد با یکدیگرند. این وضعیت به ایجاد فضایی پیچیده و ناکارآمد در نظام علمی کشور منجر شده است.
وی افزود: در بسیاری از موارد، نهادی که مسئول تصمیمگیری است، مدام در حال تغییر قوانین و مقررات است، که این خود سبب سردرگمی و دشواری در انطباق با شرایط جدید میشود.
ضرورت مطالعات میانرشتهای برای حل بحرانهای فکری
شاکری در ادامه بر ضرورت مطالعات میانرشتهای تأکید کرد و افزود: مطالعات میانرشتهای میتواند به عنوان راهکاری برای کاهش بحرانهای فکری و نوسانات مفهومی در علوم انسانی عمل کند. این نوع مطالعات میتواند به تبیین بهتر مفاهیم و مشکلات فکری کمک کرده و فضای علمی را بهبود ببخشد.
نقش بنیاد ملی نخبگان در سیاستگذاری علمی
شاکری در بخش دیگری از سخنان خود، به نقش بنیاد ملی نخبگان اشاره و اظهار داشت: این بنیاد میتواند، با همکاری با سیاستگذاران و نهادهای علمی، اولویتهای علمی را مشخص کرده و به رفع فقر ذاتی علوم انسانی کمک کند؛ بنیاد ملی نخبگان باید با تقویت مؤسسات خصوصی و خیرین، فضای علمی کشور را تقویت کرده و به حل بحرانهای موجود در این حوزه کمک کند.
وی در پایان با تاکید بر ضرورت بازنگری در نحوه اجرای سیاستهای آموزشی و پژوهشی اظهار داشت: برای بهبود وضعیت کنونی، لازم است که نهادهای مختلف علمی و اجرایی به همکاری بیشتری بپردازند و از موازیکاریها جلوگیری کنند.
پژوهشهای مسئلهمحور و تأکید بر علوم اجتماعی
در ادامه نشست، نیکبخت، دیگر پژوهشگر حوزه علوم انسانی، به مسائل و چالشهای موجود در حوزه پژوهش و آموزش اشاره و پیشنهاداتی عملی برای بهبود وضعیت پژوهشهای علمی کشور ارائه داد.
نیکبخت در آغاز سخنان خود به کمبود پژوهشهای بینرشتهای در کشور اشاره و بیان کرد: پژوهشهای بینرشتهای، در مقایسه با نیازهای علمی کشور، به میزان کافی انجام نمیشود و باید سیاستهایی برای تقویت این نوع پژوهشها تدوین شود.
نیکبخت افزود: این پژوهشها میتوانند، در قالب جوایز و پژوهانهها، به حوزههای خاصی تعلق گیرند تا رویکردهای مشخصی را در زمینههای مختلف علمی ایجاد کنند.
نیکبخت همچنین به اهمیت پژوهشهای مسئلهمحور اشاره و تأکید کرد: برای حل مشکلات موجود، پژوهشها باید بر مسائل خاص و واقعی کشور متمرکز شوند.
وی ادامه داد: ما باید به گونهای پژوهشهای خود را طراحی کنیم که پاسخگوی مشکلات اجتماعی و علمی کشور باشد و به طور خاص بر علوم اجتماعی تمرکز بیشتری داشته باشیم.
تقویت تعاملات بینالمللی در پژوهش
در ادامه، نیکبخت به لزوم تقویت تعاملات بینالمللی در حوزه پژوهش اشاره و اظهار داشت: همکاریهای بینالمللی میتواند باعث ارتقای سطح علمی کشور و بهبود فرآیندهای پژوهشی شود و به نمونه موفقی چون «پژوهشکده دانشهای بنیادی» در رشته ریاضی و فیزیک اشاره کرده، که موجب همکاریهای گسترده بین دانشگاهها و نهادهای بینالمللی شد.
علوم انسانی بدون آزادی رشد نمیکند
عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف نیز، با تأکید بر نقش آزادی در توسعه علوم انسانی، خواستار فراهمسازی بسترهای فکری و اجتماعی برای تحقق آزادی علمی شد.
ابراهیم آزادگان، عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف، با اشاره به پیوند عمیق انسان و آزادی، اظهار کرد: انسان رابطهای وثیق با مفهوم آزادی دارد و نمیتوان انتظار داشت که علوم انسانی بدون بهرهمندی از آزادیهای فکری، گفتاری، و عملی رشد کند.
وی ادامه داد: تحقق آزادی در عرصه علمی نیازمند حمایت نهادهای حاکمیتی و ایجاد فضای آزاد فکری در محیطهای دانشگاهی است، تا استادان و دانشجویان بتوانند آزادانه بیندیشند، بنویسند، گفتوگو کنند، و پروژههای پژوهشی را با استقلال دنبال کنند.
تقویت جامعه مدنی برای پایداری فضای آزاد علمی
آزادگان در پایان با اشاره به نقشآفرینی جامعه مدنی در تقویت فضای آزاد فکری تصریح کرد: ایجاد چنین فضایی بهتدریج زمینهساز رشد علوم انسانی خواهد شد و جامعه مدنی نیز باید در این مسیر نقشی فعال ایفا کند.
ضرورت گفتوگوی بینرشتهای میان استادان و نخبگان
در پایان محسن شاهرضایی، مدیرکل دفتر تکریم و الگوسازی بنیاد ملی نخبگان، با تأکید بر اهمیت تعاملات میانرشتهای، گفت: برخی از گفتوگوها و تبادل نظرها که در فضای علمی و دانشگاهی شکل میگیرند، فاقد صلاحیت علمیاند. ضروری است افراد صاحبنظر و متخصص، به گفتوگوهای تخصصی در رشتههای مختلف ورود کنند.
نقش بنیاد ملی نخبگان در گسترش گفتوگوهای علمی
وی با اشاره به اینکه بنیاد ملی نخبگان میتواند بستر این ارتباطات را فراهم کند، افزود: بنیاد میتواند از طریق شبکهسازی میان نخبگان حوزههای علوم انسانی، اجتماعی، روانشناسی، علوم سیاسی و… شرایطی ایجاد کند که گفتوگوهای علمی مؤثر و دقیقتری شکل گیرد.
شاهرضایی ادامه داد: پیشنهاد میکنم که بنیاد ملی نخبگان، ۱۰ تا ۲۰ و حتی ۵۰ نفر از استعدادهای برتر را با چهرههای برجسته و قلههای علمی در حوزههای مختلف مرتبط کند، تا از این طریق، زمینه رشد و تبادل تجربه فراهم شود.
نقد به ناکارآمدی بخشی از بدنه دانشگاهی
شاهرضایی، با انتقاد از وضعیت برخی استادان دانشگاهی، گفت: متأسفانه برخی از اساتید نهتنها در نقش الگویی موفق عمل نمیکنند، بلکه در انتقال دانش نیز ناکارآمدند. نباید تصور کرد که صرفاً داشتن عنوان استادی به معنای توانمندی در آموزش و پژوهش است.