زبان مانع تبیین نگرش ایرانی در سطح جهانی
دكتر محمدرضا دهشيری، معاون آموزشی و پژوهشی مركز ملی مطالعات جهانی شدن و دانشيار و معاون همکاریهای علمی و بینالمللی دانشكده روابط بينالملل وزارت امور خارجه است. دکتر دهشیری همچنین معاونت آموزشی و پژوهشی مركز ملی مطالعات جهانی شدن، معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، معاون نمايندگی دائم جمهوری اسلامی ايران در يونسكو و مدير امور پژوهشی معاونت سياسی، صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران را نیز به عهده داشته است. وی تاکنون 29 کتاب و حدود 100 مقاله علمی پژوهشی، علمی ترویجی و علمی مروری به رشته تحریر در آورده و امسال نیز به عنوان پژوهشگر برتر در حوزه علوم انسانی در بخش دستگاههای اجرایی انتخاب شده است. در ادامه گفتگوی سیناپرس با ایشان به عنوان استاد هفته را میخوانید.
لطفا در ابتدا مختصری از بیوگرافی خودتان را بیان کنید و بفرمایید چه شد که وارد این رشته شدید و این رشته چه جذابیتی برای شما داشت؟
من در سال 1361 در دبیرستان رسولیان یزد دیپلم خود را در رشته علوم تجربی گرفتم. به دلیل حضور در انجمن اسلامی دانشآموزان یزد و با توجه به این که در حین اخذ دیپلم و ورود به دانشگاه در بهمن 61 به عنوان مربی تربیتی مشغول به کار بودم و به خواندن کتب اسلامی و سیاسی، خصوصاً کتب شهید مطهری اهتمام خاص داشتم، علاقه خاصی به تحلیل مسائل سیاسی پیدا کردم. البته من در حزب جمهوری اسلامی یزد نیز حضور داشتم و مجموعه این زمینهها موجب شد که علاقهمند به مسائل سیاسی شوم. در ادامه به دلیل این که دانشگاه امام صادق(ع) فضا را هم برای پیوند دیانت و سیاست، هم برای فراگیری زبان خارجی در ارتباط با مسائل نظری فراهم میکرد تا سال 1368 در آن دانشگاه به تحصیل پرداختم. پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد برای ادامه تحصیل در آزمون دکتری اعزام به خارج شرکت کردم و پذیرفته شدم. من در اسفندماه 1369 به کشور فرانسه به عنوان بورسیه عزیمت کردم و تا سال 1375 در آنجا مشغول به تحصیل بودم و دکترای علوم سیاسی خود را از دانشگاه تولوز یک فرانسه کسب کردم.
رشته روابط بینالملل از جمله رشتههایی است که به ویژه در حوزه نظریهپردازی توان علمی و تحلیلی فرد را افزایش میدهد. همچنین به دلیل جنبه کاربردی این رشته و با توجه به این که ایران در کانون تحولات قرار دارد و این که نظام بینالملل نیز نظامی در حال گذار و دائماً در حال تحول است، رشته بسیار جذابی است.
حضور من در فرانسه به عنوان فضایی که عرصه مباحث سیاسی و بینالمللی بود و به ویژه مشاهده مناظرهها و تحلیلهای بینالمللی که در تلویزیون فرانسه پخش میشد موجب علاقه من به حوزه مباحث روابط بینالملل شد. در همین راستا رساله دکترای خود را با موضوع «راهبردهای دولتهای ضعیف برای حفظ حاکمیت در نظام چند قطبی» به انجام رساندم و با توجه به این که در رسالهام به تجزیه و تحلیل راهبردهای سیاست خارجی پرداخته بودم پس از بازگشت درخواست کردم تا در دانشکده روابط بینالملل مشغول به فعالیت شوم. موافقت وزارت امور خارجه و وزارت علوم با عضویت من در هیئت علمی دانشکده روابط بینالملل منجر به این شد که در ادامه نیز بیشتر به حوزه روابط بینالملل بپردازم و تحقیقات خود را بر این حوزه متمرکز کنم.
اگر دوباره به گذشته برگردید همین رشته را انتخاب و همین مسیر را طی میکنید؟
بله؛ به دلیل این که رشته روابط بینالملل از جمله رشتههایی است که به ویژه در حوزه نظریهپردازی توان علمی و تحلیلی فرد را افزایش میدهد. همچنین به دلیل جنبه کاربردی این رشته و با توجه به این که ایران در کانون تحولات قرار دارد و این که نظام بینالملل نیز نظامی در حال گذار و دائماً در حال تحول است، رشته بسیار جذابی است. شناخت معادلاتی که در حال شکلگیری است، تجزیه و تحلیل روندهای موجود و روندهای عادی، آیندهپژوهی در این زمینه و شناخت سناریوهای پیشرو و تحلیل آنها از جمله مواردی است که من را به این حوزه علاقهمند کرده است. بنابراین اگر دوباره به عقب برمیگشتم همچنان همین رشته را انتخاب میکردم.
در ادامه اشاراتی که به مباحث رشته روابط بینالملل داشتید به طور کاملتر بفرمایید که توصیفتان از این رشته و اهمیت آن چیست؟
رشته روابط بینالملل از چند ویژگی برخوردار است. ویژگی اول میانرشتهای بودن و ارتباط آن با علوم دیگر انسانی مانند علوم سیاسی، حقوق بینالملل، جامعهشناسی سیاسی و اندیشه سیاسی است. مسلماً این ویژگی که این رشته میتواند از رشتههای دیگر نیز مباحث و نکاتی را به عاریت بگیرد، اما در عین حال به عنوان یک دیسیپلین مستقل به واکاوی نظری و عملی بپردازد، جذابیت خاصی به این رشته میدهد.
دومین ویژگی روابط بینالملل این است که به فرآیندها میپردازد. به عنوان مثال تمایز بین رشته روابط بینالملل و حقوق بینالملل این است که حقوق بینالملل بیشتر به ساختارهای موجود توجه دارد در حالی که روابط بینالملل فرآیندها را بررسی میکند. به عبارت دیگر روابط بینالملل به آنچه که واقعیت است و در جریان است میپردازد در حالی که حقوق بینالملل به آنچه باید باشد میپردازد.
شناخت معادلاتی که در حال شکلگیری است، تجزیه و تحلیل روندهای موجود و روندهای عادی، آیندهپژوهی در این زمینه و شناخت سناریوهای پیشرو و تحلیل آنها از جمله مواردی است که من را به این حوزه علاقهمند کرده است.
بنابراین هر چند لزوماً هر آنچه که هست با آنچه که باید باشد سازگار نیست و به اصطلاح ممکن است حقیقت با واقعیت انطباق نداشته باشد، اما شناخت روندهایی که در حاق واقع به وقوع میپیوندد و تکیه بر واقعیتها و فرآیندهایی که در حال شکلگیری است از جذابیت بیشتری برخوردار است تا اکتفا به ساختارها. مسلماً این فرآیندها در حال میانکُنش هم با ساختارها و هم با بازیگران هستند. از این جهت نیز این که ما بتوانیم مثلث فرآیند، ساختار، بازیگر را همواره مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم، و پویایی خاصی به ما میبخشد.
یکی دیگر از ویژگیها و جذابیتهای فعلی این رشته نیز ارتباط آن با بحث جهانی شدن است که از جمله عوامل تحول در روابط بینالملل است. با اهمیت یافتن سرعت در زمانه ما و نقش پررنگ فضای مجازی که گسترش اطلاعات و ارتباطات را در پی داشته جهان به دهکده کوچکی تبدیل شده است. از سوی دیگر نیز جهانی شدن موجب فرسایش حاکمیتها و کمرنگ شدن مرزها شده و تحت تأثیر آن نقش دولتها در حال کاهش و نقش جامعه مدنی رو به افزایش گذاشته است. حتی برخی از جهانی شدن به عنوان پایان جغرافیا یا سرزمینزدایی تعبیر کردهاند. بنابراین این گونه تحولات در روابط بینالملل موجب شده است که تا حدود زیادی پارادایم دانش روابط بینالملل نیز پارادایمی در حال تحول باشد و هم از این جهت از جذابیت فزایندهای در سطح جهانی برخوردار شود.
جایگاه این رشته در حال حاضر در کشور ما چیست؟ اساتید و پژوهشگران این حوزه احیاناً چه مشکلاتی دارند و به طور کلی چه چالشهایی پیش روی این رشته وجود دارد؟
رشته روابط بینالملل به دلیل تحول شتابانی که در دانشگاههای غرب و به ویژه آمریکا دارد از اهمیت به سزایی برخوردار است. به خصوص این که در برخی از کشورها زبدهترین دانشجویان در رشته روابط بینالملل تحصیل میکنند. به عنوان مثال در ژاپن تأکید بر این است که دانشجویان نخبه در رشتههای علوم سیاسی و روابط بینالملل به تحصیل بپردازند.
نکته حائز اهمیت در مورد رشته روابط بینالملل این است که اولا توانسته از رشته علوم سیاسی استقلال پیدا کند و ثانیا در درون خود دیسیپلینهای علمی جدیدی را ایجاد کرده است. به عنوان مثال رشته مطالعات منطقهای از دل رشته روابط بینالملل بیرون آمده و این نشان میدهد که این رشته تا حدودی دارد خود به زایش رشتههای جدید در عرصه علوم انسانی کمک میکند.
مشکل ما این است که به دلیل این که در زمینه روابط بینالملل بیشتر نظریهپردازیها در غرب صورت گرفته کمتر به نظریهپردازیهای انجام شده در شرق توجه کردهایم. در حال حاضر روابط بینالملل و نظریههای روابط بینالملل از دیدگاه اندیشمندان غیرغربی این حوزه کمتر مورد مداقه قرار گرفته و به عنوان مثال با وجود دیدگاه چینی یا هندی یا روسی به روابط بینالملل، هنوز در روابط بینالملل ایران این دیدگاهها مورد واکاوی قرار نگرفته است. حتی دیدگاه بومی به روابط بینالملل نیز هنوز در مراحل آغازین آن است. البته تلاشهایی در این زمینه در کشور ما صورت گرفته و کرسیهای نظریهپردازی و تولید علم در این زمینه گامهای مثبتی را آغاز کردهاند، اما ما هنوز در مراحل آغازین راه هستیم و نیاز است که اندیشهورزان روابط بینالملل به نظریهپردازی بومی اهتمام کنند.
رشته روابط بینالملل از چند ویژگی برخوردار است. ویژگی اول میانرشتهای بودن و ارتباط آن با علوم دیگر انسانی مانند علوم سیاسی، حقوق بینالملل، جامعهشناسی سیاسی و اندیشه سیاسی است. مسلماً این ویژگی که این رشته میتواند از رشتههای دیگر نیز مباحث و نکاتی را به عاریت بگیرد، اما در عین حال به عنوان یک دیسیپلین مستقل به واکاوی نظری و عملی بپردازد، جذابیت خاصی به این رشته میدهد.
چه مزیتهای نسبی در این حوزه از علم برای ما وجود دارد؟ نقاط قوت یا مزیتی که اساتید و پژوهشگران این حوزه در کشور ما میتوانند از آن بهرهمند شوند و نقاط ضعف ما چیست؟
آن چه که از نظر عرصه جهانی این رشته در خصوص ایرانیان اهمیت دارد شناخت نوع تحلیل ایرانی از روابط بینالملل است. در واقع به دلیل متفاوت بودن نوع تحلیل و گفتمان سیاستمداران و دانشگاهیان ایرانی در خصوص موضوعات مختلف مانند جهانی شدن، گفتگوهای میان تمدنی، بحران سوریه و نظم منطقهای خاورمیانه یا غرب آسیا، شناخت دیدگاههای نخبگان ایرانی بسیار مورد توجه محافل دانشگاهی غرب قرار گرفته است. این که نگرش ایرانی در روابط بینالملل در حال نزج و بالندگی و مورد توجه و اقبال جامعه بینالمللی است، خود یک نکته قابل توجه است.
نکته دیگر این است که ما برای عرضه این دیدگاه به جهانیان نیاز به اشراف و تسلط به زبانهای بینالمللی داریم. در این زمینه برخی نقصانها در بین استادان ایرانی وجود دارد و سهم محدودی از اساتید به زبانهای خارجی تسلط دارند. این امر موجب شده که ما نتوانیم نگاه بومی ایرانی را به طور کامل در سطح بینالملل تبیین کنیم. در این جهت نیاز است که تلاش بیشتری از سوی دانشگاهیان ایران صورت بگیرد تا بتوانند از طریق زبانهای زنده بینالمللی نگاه بومی ایرانیان را به جهانیان منتقل کنند.
با توجه به ناظر بودن رشته روابط بینالملل به حوادث و وقایع و به تعبیر شما واقعیتها، فرایندها و عملکردهای حاکمیتها و بازیگران این عرصه، پژوهش در این زمینه چه اقتضائاتی پیدا میکند؟ همچنین با توجه به این که فرمودید رشته روابط بینالملل خود زمینه شکلگیری دیسیپلینهای جدیدی مانند مطالعات منطقهای شده یا پیوند نزدیکی میان آن و جهانی شدن برقرار دانستید، آیا میتوان گفت که این رشته یک فراروایت جدید ارائه میکند یا فراروایتی را میتواند ارائه کند که نگاه خاصی را در کل علوم انسانی یا علوم مرتبط با آن پدید آورد؟
پژوهش در حوزه روابط بینالملل تا حدود زیادی متأثر از این است که پژوهشگر به چه نظریهای دلبستگی داشته باشد. اگر توجه فرد بیشتر به دیدگاههای رئالیستی در روابط بینالملل باشد سعی میکند نقش بازیگران دولتی را مورد توجه قرار دهد و بر قدرت به عنوان عامل تعیینکننده و نیز موازنه قوا تأکید ورزد. اگر دیدگاه لیبرالیستی را برگزیند میکوشد بر مباحث و دیدگاههای مربوط به صلح در روابط بینالملل، نقشی که نوع نظام سیاسی میتواند در شکلدهی به روابط مسالمتآمیز میان ملتها ایفا کند و همچنین بر نقش سازمانهای بینالمللی در این زمینه تأکید کند. کسانی که به نظریه نهادگرایی نئولیبرال گرایش دارند نیز عموماً بر نقش هنجارها و رژیمهای بینالمللی در شکلدهی به روابط بینالملل متمرکز میشوند. نگاه سازهانگارانه مسلماً پژوهشگر را به سمت بررسی پیوند میان ساختار و کارگزار و نقش هویتها در شکلدهی به منافع و اهمیت معناگرایی در روابط بینالملل سوق میدهد. همچنین پژوهشگر دارای دیدگاه پساساختارگرا مسلماً سعی میکند که به متن تکیه کرده و به اصطلاح متن را به عنوان سطح تحلیل در روابط بینالملل مورد توجه قرار دهد.
پژوهش در این حوزه از یک سو نیز بستگی به این موضوع دارد که چه سطح تحلیلی مورد توجه قرار گیرد. میدانید که ما سه سطح تحلیل اصلی در روابط بینالملل داریم؛ شامل فرد، دولت و نظام بینالملل. همچنین سه سطح فرعی داریم یعنی متن، جنسیت و طبقه. به عنوان مثال جنسیت را فمینیستها، طبقه را مارکسیستها و متن را پستمدرنها مطرح میکنند.
همچنین پژوهشهای موجود در روابط بینالملل بسیار به خاستگاه نظری پژوهشگر وابسته است. از این جهت ما شاهد هستیم که دانش روابط بینالملل به نوعی در کشاکش دو روش اثباتگرایانه و پسااثباتگرایانه قرار گرفته و این که روش تحقیق در روابط بینالملل به کدام سمت و سو تمایل دارد خود میتواند موضوع پژوهش باشد.
در حال حاضر در ایران تا حدودی همچنان گرایش به روشهای پوزیتیویستی وجود دارد که بر فرضیه تأکید میکنند و تأثیر یک متغییر بر متغییر دیگر را مورد توجه قرار میدهند. مقالات علمی پژوهشی نیز سعی میکنند به اصطلاح بر کمیگرایی تأکید کنند و حتی در پرسشنامههایی که طراحی میشود تأکید بر تجزیه و تحلیل از زوایه کمّی است. البته در عین حال گرایش جدیدی به کیفیگرایی در تحقیقات، به ویژه با تأکید بر روش دلفی، که مبتنی بر استفاده از نخبگان است، نیز ایجاد شده است. در حال حاضر این گرایش در ایران در حال رشد است و به نظر میرسد که ما داریم به مرحلهای از تعادل میان روش کیفی و روش کمی در روابط بینالملل میرسیم. این خود یک رویداد مثبت و خبر خوب است که ما داریم از نظر روش پژوهش در روابط بینالملل به تعادل میرسیم؛ این که نه خیلی کمیگرا باشیم و نه خیلی کیفیگرا که از امور کمی پرهیز کنیم. در حال حاضر با رفتن به سمت تلفیق روشهای کمی و کیفی هم پرسشنامه و هم روش دلفی مورد تأکید قرار میگیرد.
رشته روابط بینالملل به دلیل تحول شتابانی که در دانشگاههای غرب و به ویژه آمریکا دارد از اهمیت به سزایی برخوردار است. به خصوص این که در برخی از کشورها زبدهترین دانشجویان در رشته روابط بینالملل تحصیل میکنند.
بنابراین در پاسخ به بخش دوم پرسش شما باید عرض کنم که با این شرایط به نظر میرسد ما با روایتهای متعدد روبرو هستیم و نه یک فراروایت که در روابط بینالملل حاکم باشد. هر کسی از منظر خود به موضوعات نگاه میکند و این هم هیچ اشکالی ندارد؛ چرا که اصولاً روابط بینالملل چند علیتی است و هر کسی از زوایه دید خود میتواند مسائل را تحلیل کند. این به معنای این نیست که در نزد یک فرد یک زاویه دید مورد تأکید باشد و زاویه دید دیگر انکار شود، بلکه هر زاویه دید به سهم خود حصهای از واقعیت را تبیین کرده و آن جنبه از واقعیت را برای دانشپژوهان بهتر آشکار میکند.
در واقع پرسش من این بود که با توجه به ایجاد یک حوزه میانرشتهای در اطراف رشته روابط بینالملل و منظر خاصی که در این رشته برای رصد و تبیین روابط و کنشها بینالمللی و مؤلفههای اصلی آن فراهم آمده، آیا این منظر میتواند حوزههای دیگری از دانش را که در ارتباط با آن قرار دارند متأثر کرده و به سطح جدیدی وارد کند؟ در واقع منظور من از فراروایت این بود که آیا حوزه روابط بینالملل ممکن است با پارادایم خود دادهها و تبیینهای علّی رشتههایی مانند علوم سیاسی، یا حقوق بینالملل و … را ترکیب جدیدی ببخشد یا بخشیده باشد؛ به نحوی که نگاه جدیدی را در این مجموعه علوم و تبیینهای آنها پدید آورد؟
در عصر جهانی شدن مرز بین رشتهها نیز در حال شکسته شدن است. برای مثال رشتهای به نام حقوق روابط بینالملل شکل گرفته است که در واقع توانسته به تلفیق حقوق بینالملل و روابط بینالملل منجر شود. همچنین در رشته حقوق میراث فرهنگی بحثهای میراث فرهنگی که به نوعی با دیسیپلین دیپلماسی فرهنگی مرتبط بوده با بحثهای حقوق بینالملل تلفیق شده است. همچنین بحثهایی در حوزه روانشناسی روابط بینالملل و جامعهشناسی روابط بینالملل مطرح است. به عنوان مثال در دوره جدید برای تحلیل سیاست خارجی آمریکا هم شخصیت دونالد ترامپ از دیدگاه روانشناختی تحلیل و واکاوی میشود، هم به جامعهشناسی جامعه آمریکا پرداخته میشود و هم تأثیر این موارد بر مناسبات بازیگری به نام آمریکا در روابط بینالملل مورد بررسی قرار میگیرد.
این موضوع نشانگر آن است که روابط بینالملل به میانکنش رشتهها توجه میکند. این امر البته فقط محدود به حوزه علوم انسانی نیست و جالب است که عرض کنم میان روابط بینالملل و سلسلهای از علوم زیستی، به ویژه علوم شناختی که مرتبط با مغز است، نیز تلفیقهایی صورت گرفته است؛ به گونهای که ما شاهد شکلگیری حوزههایی به نام نورودیپلماسی و نوروپالیتیکس هستیم.
نکته حائز اهمیت در مورد رشته روابط بینالملل این است که اولا توانسته از رشته علوم سیاسی استقلال پیدا کند و ثانیا در درون خود دیسیپلینهای علمی جدیدی را ایجاد کرده است. به عنوان مثال رشته مطالعات منطقهای از دل رشته روابط بینالملل بیرون آمده و این نشان میدهد که این رشته تا حدودی دارد خود به زایش رشتههای جدید در عرصه علوم انسانی کمک میکند.
لطفاً در ادامه اشارهای هم به مهمترین آثار و تألیفات خود داشته باشید.
من تاکنون 29 کتاب و حدود 100 مقاله علمی پژوهشی، علمی ترویجی و علمی مروری به رشته تحریر در آوردهام و امسال نیز به عنوان پژوهشگر برتر در حوزه علوم انسانی در بخش دستگاههای اجرایی انتخاب شدم.
نظریه سیاسی امام خمینی(ره)، بازتاب مفهومی و نظری انقلاب اسلامی ایران در روابط بینالملل، ایران در دنیای جهانیشده (به زبان انگلیسی)، اسلام و جهانی شدن (منتشر شده در سال 95)، دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (کتاب درسی دانشگاهها)، دین و جهانی شدن، آموزش و جهانی شدن، بنیادهای دینی مقابله با خشونت و افراطیگری در عصر جهانی شدن، مقابله با خشونت و افراطیگری در عصر جهانی شدن؛ چیستی، چرایی و چگونگی، بیداری اسلامی و اسلامهراسی در غرب از جمله کتابهایی است که تألیف کردهام و مهمترین کتابهایی را که ترجمه کردهام عبارتند از آموزش و یادگیری میانرشتهای (از انگلیسی)، مطالعات میانرشتهای و آموزش دانشگاهی (از فرانسه) و فرهنگنامه تروریسم (از انگلیسی).
برنامه کاری آیندهتان چیست؟
من الان در حال نگارش کتابی درباره دیپلماسی شهری هستم و بیشتر سعی دارم که نقش شهرها به عنوان بازیگران جدید در روابط بینالملل را مورد واکاوی قرار بدهم.
اگر توصیهای به علاقهمندان به حوزه روابط بینالملل دارید بفرمایید.
من معتقدم حوزه روابط بینالملل یک رشته علمی است که اظهارنظر در این زمینه نیاز به گذراندن دورههای لازم دارد. بنابراین اگر کسانی علاقهمند به این حوزه هستند حتماً در کارگاههای آموزشی که در این زمینه از سوی دستگاههای مختلف از جمله دانشکده روابط بینالملل برگزار میشود، شرکت کنند. متأسفانه یک ذهنیت اشتباه وجود دارد که برخی تصور میکنند روابط بینالملل همان مباحث روزانهایست که به مطالعه اخبار بینالمللی اختصاص دارد، در حالی که تحلیل و شناخت دقیق روابط بینالملل نیازمند داشتن دانشی اولیه است. با شناختن ابزارهای نوین تحلیل در روابط بینالملل و آشنایی با تحولات جدید در روابط بینالملل است که میتوان با دیدی دیگر به تحلیل اخبار سیاسی بینالمللی پرداخت.
گفتگو: سیدمهدی موسوی
No tags for this post.