معیاری جدید برای ارزیابی رفاه شهروندان

تولید ناخالص داخلی اغلب به عنوان معیاری برای رفاه اقتصادی در نظر گرفته می شود.اقتصاددانان بر سر این موضوع توافق دارند که افزایش بازدهی اقتصادی خوب است البته به شرطی که به شهروندان این امکان را بدهد مدت زمان طولانی تری زندگی کنند، محصولات دلخواهشان را مصرف کنند و اوقات فراغت کافی داشته باشند.

با این حال، تولید ناخالص داخلی که ارزش همه کالاها و خدمات نهایی است که در طول یک سال در یک کشور تولید می شود، به طور کامل این موضوعات را پوشش نمی دهد.

دانشمندان دانشگاه استنفورد به نام چارلز جونز و پیتر کلنو، به تازگی معیاری جدید برای رفاه اقتصادی ارائه داده اند. این دو کارشناس اقتصادی تلاش دارند پا را فراتر از GDP بگذارند و معیاری برای رفاه اقتصادی ارائه دهند که از داده هایی درباره مصرف، اوقات فراغت، هر نوع نابرابری مشهود در این دو متغیر و همچنین طول عمر در یک کشور استفاده می کند.

اقتصاددانان بر سر این موضوع توافق دارند که افزایش بازدهی اقتصادی خوب است البته به شرطی که به شهروندان این امکان را بدهد مدت زمان طولانی تری زندگی کنند، محصولات دلخواهشان را مصرف کنند و اوقات فراغت کافی داشته باشند.

 در مدل این دو محقق، رفاه یک فرد بر اساس میزان مصرف و میزان اوقات فراغتی واقعی است و چنانچه مصرف کلی او، کسر کوچکی از درآمدش باشد یا ساعات کاری‌اش طولانی باشد، رفاه اقتصادی او برای یک سطح بازدهی اقتصادی مشخص، پایین تر است.

همچنین چنانچه مصرف یا نابرابری اوقات فراغت بالا باشد (مصرف و اوقات فراغت در میان قشر معدودی از مردم متمرکز شده باشد)، یا این که طول عمر پایین باشد (ممکن است فردی آن قدر زندگی نکند که از مصرف یا اوقات فراغت لذت ببرد)، رفاه اقتصادی متوسط پایین تر از آنچه است که صرفا درآمد القا می کند.

نتایج ارائه شده بسیار جالب هستند زیرا در حالی که ارتباط بسیار قوی بین معیارهای این دو کارشناس از رفاه و GDP برای هر شخص وجود دارد، مقایسه بین کشورها متفاوت از تولید ناخالص داخلی برای هر فرد است.

چنانچه قرار باشد سیاست گذاران به طور مثال بر اساس مصرف متوسط، ایالات متحده را با فرانسه مقایسه کنند، استاندارد زندگی در فرانسه فقط 60 درصد سطح استاندارد زندگی در امریکاست. اما اگر آن ها از معیاری استفاده کنند که شامل نابرابری پایین تر، مرگ و میر پایین تر و اوقات فراغت بیشتر در فرانسه باشد، استاندارد زندگی مبتنی بر رفاه در فرانسه، 92 درصد استاندارد زندگی در امریکاست که در آن، نابرابری، مرگ و میر و اوقات فراغت همگی استاندارد نسبی را به طور برابر تقویت می کنند.

تمام کشورهای غرب اروپا در داده های جونز و کلینو بر اساس این معیارها به ایالات متحده نزدیک ترند با این حال، کشورهای کم درآمد به دلیل طول عمر پایین تر و نابرابری بیشتر، از کشورهای پردرآمد فاصله زیادی در رفاه شهروندانشان دارند.

مقاله ارائه شده جالب توجه است اما هنوز در آغاز راه قرار دارد و محققان معتقدند با داشتن داده های بیشتر و بهتر می توان کارکردهای دیگری هم برای مدل ارائه شده با هدف ایجاد معیار رفاهی مطلوب در نظر گرفت. 

 

مترجم: شه تاو ناصری

منبع: مجمع جهانی اقتصاد

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا