لایه‌های محافظت از علم

علم نیز مانند هر محصول دیگری در جامعه به‌واسطه تعامل میان بخش‌های مختلف و بازیگران مختلفی راه خود را به‌پیش می‌برد. بازیگران حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای در پیش راندن و توسعه آن نقش دارند، افرادی با نیات خیر یا نا خیر، آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیر توسعه آن سنگ می‌اندازند و آن را به عقب می‌رانند. گاهی رسانه‌ها به رشد آن کمک می‌کنند و گاه به بازیگران مخالف علم عرصه تخت و تاز می‌دهند.

به دلیل اینکه علم و توسعه علمی برای ما مهم است، ما احتیاج به دفاع از علم داریم. بیایید صادق باشیم. توسعه علمی و دعوت از مردم برای سرمایه‌گذاری – چه مالی و چه غیرمالی – در حوزه علم کار دشواری است.

شما برای توسعه علم نیازمند افرادی هستید که حاضر باشند زندگی خود را وقف کسب تخصص در حوزه‌های علمی کنند. در دنیای رقابتی و تخصصی امروز از کسانی که این راه را برگزیده‌اند بپرسید که چه زندگی دشواری در پیش پای آن‌ها است. آن‌ها باید از بسیاری از اموری که استانداردهای زندگی برای بقیه به شمار می‌رود، دست بشویند تا بتوانند در رشته و تخصص خود پیشرفت کنند تا پس از سال‌های سال تلاش بتوانند به رشد آن حوزه علمی کمک کنند. این راه نه‌تنها با مشکلات معیشتی همراه است که همیشه آن‌هم به کار کردن بر روی موضوعات موردعلاقه شخص سپری نمی‌شود. دانشجویان تحصیلات تکمیلی و پژوهشگران پست دکتری، گاه مجبورند مدت‌های طولانی در پروژه‌هایی کار کنند که شاید از حوزه اصلی و اولیه موردعلاقه آن‌ها فاصله دارد گاه باید برای کسب گرنت ها وارد رقابت‌های تبلیغاتی شوند و گاه باید از ابزارهای بازاریابی علمی برای خود و گروه خود استفاده کنند و درنهایت بسیاری از آن‌ها ممکن است آینده‌ای در این حوزه نبینند و وارد بخش خصوصی شوند.

رشد علم نیاز به افرادی دارد که آتش علاقه آن‌ها به آن حوزه آن‌قدر، قوی باشد که بتواند آن‌ها را در این مسیر سخت سپری کند.

از سوی دیگر کمک به توسعه علمی نیازمند بودجه‌هایی است که بخش عمده‌ای از آن نیازمند حمایت‌های فکری و معنوی مردم است.

مسئله علم و توسعه علم باید برای مردم مهم باشد و باید برای آن‌ها واقعاً به مسئله بدل شود تا از آن حمایت کنند.

از سوی دیگر داستان علم تنها داستان فضای آکادمیک نیست. روش‌های علمی در زندگی روزمره ما مؤثر هستند. آن‌ها می‌توانند به ما کمک کنند که کمتر فریب بخوریم، بتوانیم اطلاعات دقیق‌تری را برای تصمیم‌گیری‌های خود به دست آوریم و درنهایت در تصمیم‌های مهم یا غیر مهم روزانه، از انتخاب رستورانی که می‌خواهیم شام یک روز تعطیل را در آن صرف کنیم تا نوع تمرین ورزشی که می‌خواهیم برای سالم ماندن انجام دهیم تا رایی که ممکن است در انتخابات بعدی به صندوق بیندازیم، رفتاری آگاهانه‌تر داشته باشیم.

همه این دلایل دست‌به‌دست هم می‌دهند تا به این نکته توجه دوباره‌ای کنیم که جایگاه و ارزش ترویج علم تا چه حد بالا است. مخاطبان امروز ترویج علم ممکن است در آینده یکی از معدود کسانی باشند که توانسته‌اند از پس همه دشواری‌ها برآیند و مرزهای دانش را به جلو ببرند. شاید یکی از آن‌ها به دلیل آنچه امروز شاهد آن بوده است در آینده تبدیل به فردی شود که در مقامی سیاسی و یا اقتصادی گره ای از مشکل پژوهش باز کند یا در منصبی به‌ظاهر بی‌ارتباط با علم، سعی کند با به‌کارگیری تفکر علمی راهی نو پیش روی جامعه بگذارد.

اما ترویج علم ابزاری است که خود برای انتقال پیامش به ابزارهای متعددی وابسته است. از موزه‌های علم گرفته تا رسانه‌های علم، کتاب و فیلم و سرگرمی و سخنرانی و نمایشگاه و هزار  و یک فن و تکنیک دیگر.

این ابزار به همان اندازه که می‌تواند برای توسعه علم کاربرد داشته باشد می‌تواند در اختیار توسعه بدفهمی علمی قرار گیرد. به کمک همان ابزارهایی که می‌توان علم را ترویج کرد می‌توان شبه‌علم را توسعه داد. از آن بدتر زمانی است که موقعیتی که دارای تعریف مشخص در فرآیند ترویج علم است  دست به توسعه بدفهمی علمی بزند. برای مثال تصور کنید موزه علمی را که نمایشگاهی در دفاع از یکی از موضوعات شبه‌علمی دایر می‌کند.

در یک جامعه روش‌های متعددی برای نظارت بر این سیستم وجود دارد.

برای مثال در کشور ما غیر از نهادهای فعال در ترویج علم، ساختارهای متعددی وجود دارند که می‌توانند بروز خطا در آن‌ها را تشخیص داده و تذکر دهند.

انجمن ترویج علم ایران، انجمن‌های علمی تخصصی در یک موضوع مانند انجمن ریاضیات و انجمن فیزیک و انجمن نجوم، رسانه‌های علمی که موضوعات را پیگیری و داده‌های غلط را آشکار می‌کنند. دانشگاه‌ها و دانشکده‌های متعدد و درنهایت فرهنگستان علوم ایران.

هر یک از این بخش‌ها مانند لایه‌ای دفاعی در برابر خطاهای یکدیگر و نهادهای دیگر واکنش نشان می‌دهند. در کنار هم این نهادها مانند سیستم دفاعی بدن در برابر ورود ویروس‌های ناسازگار با جریان علمی عمل می‌کنند و البته که قبلاً بارها و بارها کارآمدی خود را نشان داده‌اند.

زمانی که داستان رؤیت بشقاب‌های پرنده در ایران باب شده بود همین نهادها بودند که واکنش نشان دادند و شایعه‌ای که درحال‌توسعه بود را به چالش کشیدند. پیش‌تر و زمانی که داستان مقام‌هایی نظیر مرد علمی سال مطرح‌شده بود باز همین نهادها و انجمن‌ها و مروجان و روزنامه‌نگاران بودند که با توضیح ماهیت چنین انتخاب‌هایی به‌نقد آن پرداختند و دست به روشن گری زدند.

طبیعی است که مواجه با چنین نابسامانی‌هایی به‌خصوص هرچقدر که نابسامانی بزرگ‌تر باشد، کار دشوارتر و سخت‌تری است و عوارض و بحث‌ها و مناظره‌هایی را به همراه دارد. کما اینکه در همان مثال سیستم دفاعی بدن وقتی بدن با هجوم قدرتمندی مواجه می‌شود، تب می‌کند، واکنش نشان می‌دهد و درنهایت شاید حتی برای مقابله بر آن بیماری نیاز به کمک داشته باشد.

اما وضعیتی را تصور کنید که یکی از نهادهای ترویجی بزرگ یا نهادی حرفه‌ای در علم خطایی بزرگ و آشکار را صورت دهد.

فرض کنید این خطا دارای نتایج مستقیم بر مخاطبان باشد و همه بازیگران این عرصه از خطا بودن آن مطلع باشند. تصور کنید هیچ‌یک از این نهادها به صدا درنیایند و هیچ‌یک  از این ساختارهای درهم‌تنیده که قرار است نقش مراقبت را بر عهده داشته باشند واکنشی نشان ندهند.

در این صورت چه اتفاقی می‌افتد؟ دوباره داستان همان مثال را به یاد بیاورید و ببینید در چنین شرایطی بر سر بدن چه اتفاقی می‌افتد. بیماری توسعه پیدا می‌کند، سیستم دفاعی بدن ساکت است، بیماری به بخش‌های دیگری زا بدن نفوذ می‌کند و درنهایت در سکوت و بی‌هیچ نشانه‌ای بدن کارایی خود را از دست می‌دهد.

متأسفانه نشانه‌هایی را می‌بینیم که گاهی دستگاه‌های محافظ که باید در برابر روندهای اشتباه در دنیای علم حساس باشند تفاوت و حساسیت خود را ازدست‌داده‌اند.

باید مراقب این وضعیت بود چراکه نتیجه آن فقط بخش ترویج علم، نهادهای حرفه‌ای علمی یا پژوهش را در بر‌نمی‌گیرد. در این صورت کل روند توسعه کشور است که آسیب می‌بیند.

پوریا ناظمی /روزنامه نگار علم

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا