رابطه معنادار هوش هیجانی و تصور از خود با سرقت به عنف
امروزه هوش هیجانی به عنوان یک موضوع جدید در حوزه روانشناسی مورد توجه قرار گرفته و مطالعات انجام شده نیز مبین نقش هوش هیجانی در جنبههای مختلف زندگی همچون روابط اجتماعی و رفتارهای مجرمانه است.
پژوهشگران با هدف بررسی رابطه بین هوش هیجانی و تصور از خود در سارقان به عنف شهرستان شیراز، با استفاده از روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی، اقدام به انجام یک کار علمی در این موضوع کرده است.در این پژوهش که توسط پژوهشگران پلیس آگاهی در فارس انجام شده، تمام سارقان به عنف دستگیر شده در پلیس آگاهی "شیراز" به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شده و از بین این افراد 70 نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و با استفاده از پرسشنامههای هوش هیجانی، پرسشنامه تصور از خود و همچنین مصاحبه ساختار یافته مورد آزمون قرار گرفتند.
دادههای حاصل از این پرسشنامهها با استفاده از روشهای آماری همبستگی "پیرسون" و تحلیل "واریانس" یک راهه و همچنین با استفاده از نرم افزار"spss" تجزیه و تحلیل شده است.
یافتههای این پژوهش نشان داد که بین مولفههای هوش هیجانی و تصور از خود ارتباط معناداری وجود دارد و این نتایج با یافتههای پیشین همسو است. به بیان دیگر هوش هیجانی نقش پر رنگی در ابعاد مختلف زندگی دارد.
براساس تعاریف علمی انجام شده توسط دانشمندان، "هوش هیجانی" یکی از مهمترین متغیرهایی است که نقش عمدهای در تبیین عملکرد و موفقیت افراد در زمینههای مختلف دارد و به گمان بسیاری از پژوهشگران و نظریه پردازان این حیطه، سهم هوش هیجانی در تبیین موفقیت افراد بیش از تواناییهای شناختی است.
روانشناسان و جامعهشناسان خودپنداره (تصور از خود) را جزء اصلی تشکیل دهنده شخصیت و هسته مرکزی سازگاری اجتماعی قلمداد میکنند.
در واقع خودپنداره شامل انسجام و وحدت بین احساسات، گرایشهای خود آگاه و ناخودآگاه، درک و شناخت پیرامون هویت، ارزشها و نقشهای فرد، موجودیت فیزیکی و چگونگی شناخت فرد از خویشتن است که عمدتاً از طریق تماسهای اجتماعی با سایر افراد و تجارب کسب میشود.
خود پنداره مثبت موجب میشود تا فرد از اعتماد به نفس و احساس امنیت برخوردار باشد و در برابر انحراف اجتماعی تا حد زیادی مصونیت یابد.در حالی که خود پندارهی بی ثبات و منفی، ناامنی ایجاد میکند و میزان سازگاری فردی و اجتماعی را مختل میسازد.
احساس و ابراز هیجانات تاثیری زیاد و اساسی روی تصور از خود مثبت دارد و هوش هیجانی سازهای اساسی است که در ساخته شدن تصور از خود نقش موثری دارد.مارکاگو نشان داد که خودپنداره نمایشی روانی از هماهنگی بین هیجانات، تجارب و احساسات است.
بنابراین افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند بی تردید در هماهنگ کردن هیجانات و احساسات از توانایی بالایی برخوردارند و نقاط قوت خود را در نظر میگیرند و در پی رفع نقاط ضعف خود هستند و نتیجتا از تصور از خود مثبتی برخوردار خواهند بود.
پژوهش انجام شده توسط پلیس شیراز نشان داد که سارقین تصور از خود پایین و منفی و هوش هیجانی پایینی دارند و این یافته با یافتههای پیشین دانشمندان و پژوهشگران همسو است.
براساس مقاله منتشر شده پلیس، در مصاحبههای انجام شده با سارقان، این نتیجه مشخص شده که در بیشتر موارد، سارقان نوجوان، از انگیزه مادی برخوردار نبوده و در واقع نوعی ابراز وجود و نشان دادن قدرت خود به دوستانشان بوده است.
این موضوع نشان میدهد که این افراد از نوعی احساس حقارت و کمبود اعتماد به نفس رنج میبرند و با انجام دادن اعمال غیر قانونی و بزهکارانه سعی در کاهش اضطراب ناشی از احساس حقارت دارند و سعی دارند با این اعمال خود را در چشم دوستانشان افرادی قوی جلوه دهند.در کل میتوان نتیجه گرفت که از دلایل اصلی این نقایص و احساس حقارت و در نهایت اعمال بزهکارانه نظیر سرقت، از خود پنداره ضعیف و منفی است.
تحقیقات نشان میدهد که افراد زورگیر خودپنداره بسیار ضعیفی در تمام زمینههای زندگی دارند.در تحقیقاتی که توسط رویل آورد در سالهای 2011 و 2012 انجام شده است نیز نتایج نشانگر این موضوع است که افرد زورگیر از آنجایی که از خودپنداره بسیار ضعیفی برخوردارند خود نیز میتوانند قربانی رفتارهای خشونتآمیر زورگیران دیگر شوند.
از طرفی این پژوهش نشان داده است که زورگیران و قربانیان زورگیری هر دو قبل از زورگیری یا قربانی شدن از خودپنداره ضعیفی برخوردارند و این خودپنداره ضعیف با ارتکاب رفتار زورگیرانه و یا قربانی زورگیری شدن ضعیفتر و منفیتر میشود.
براساس تحقیقات پلیس فارس، در واقع خودپنداره و زورگیری بصورت متقابل بر روی یکدیگر تاثیر گذار است. به صورتی که افرادی با خودپنداره ضعیف احتمال ارتکاب رفتار زورگیرانه بیشتری دارند و همچنین این رفتارهای زورگیرانه منجر به ضعیفتر شدن خودپنداره این افراد میشود.
فقر اقتصادی سارقان یکی از نکاتی بود که در تحقیقات پلیس فارس، مشخص شد. البته پژوهشگران پلیس معتقد هستند که فقر به خودی خود موجب رفتارهای بزهکارانه مانند سرقت به عنف نمیشود و تنها یک عامل بالقوه است که در صورت همراهی با عوامل دیگر منجر به ایجاد بزه میشود. در تحقیق انجام شده، فقر در کنار هوش هیجانی و تصور از خود ضعیف، منجر به بروز بزه شده بود. به عبارت دیگر فقر به عنوان یک عامل بالقوه با همراهی هوش هیجانی و تصور از خود ضعیف، به فعلیت (به صورت بروز سرقت) در آمده است.
یکی دیگر از نکات برآمده از مصاحبههای انجام شده توسط کارشناسان پلیس این بود که سارقان در کودکی از سوی والدین مورد تنبیه قرار گرفته و گاهی از سوی همسالان خود مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند.طبق تحقیقات انجام شده توسط دانشمندان مشخص شده است که بچههایی که به وسیله همسالان خود مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند از توانایی شناختی و هیجانی کمتری در تشخیص افکار، نیت افراد، باورهای دیگران، برخوردارند.
همچنین تحقیقات نشان داده مورد هدف زورگیری و آزار و اذیت قرار گرفتن خود میتواند باعث عملکرد منفی در بهزیستی اجتماعی و هیجانی و همچنین عملکرد تحصیلی پایین و نهایتا عدم موفقیت در زندگی آینده فرد شود. بنابراین نداشتن عملکرد مناسب در زمینههای یاد شده که ناشی از قربانی آزار و اذیت و زورگیری شدن است، میتواند زمینه گرایش فرد به ارتکاب رفتارهایی نظیر قلدری و سرقت به عنف شود.
به گزارش ایسنا، در نتیجهگیری تحقیق انجام شده توسط پلیس فارس بر وجود ارتباط معناداری بین دو مقیاس هوش هیجانی و تصور از خود در بروز سرقت به عنف تاکید شده است.
این تحقیق تاکید دارد که پایین بودن هوش هیجانی و تصور از خود پایین، میتواند در شکلگیری سرقت به عنف موثر باشد. نهایتا اینکه این دو عامل در کنار فقر اقتصادی و فرهنگی میتواننند باعث شکل گیری جرم در افراد شود.
No tags for this post.