عباس معارف؛ متفکری به دنبال وحدت علوم

به گزارش مهر،  شاید تعدادشان به اندازه انگشتان دست باشد کسانی که در چند حوزه مختلف که خیلی هم به هم ربط ندارند فعال باشند و در اغلب آنها هم به موفقیت برسند. اغلب آنها افرادی وارسته با ویژگی های خاص اخلاقی وشخصیتی هستند و تمام عمر خود را مشغول خواندن و دانستن و آگاهی می کنند. سید عباس معارف یکی از همین انسان های وارسته روزگار است که علی رغم توانایی ها و ویژگی های بارزی که داشته در مجامع حکمی- فلسفی امروز کمتر مورد توجه قرار می گیرد.

او پژوهشگر حوزه فلسفه، عرفان، ادبیات، فیزیک، نجوم، حقوق، اقتصاد و موسیقی و نوازنده دوتار و تنبور و تحصیلکرده رشته حقوق و علوم سیاسی بود. معارف همچنین از شاگردان ویژه و برجسته مرحوم احمد فردید بوده است. معارف روز ۱۷ فروردین ۱۳۳۳ در تهران به دنیا آمد و در روز اول دی ماه ۱۳۸۱ درگذشت. به بهانه سیزدهمین سالروز در گذشت او به سراغ بهروز فرنو، عضو هیئت علمی و هیئت امنای بنیاد فردید رفتیم و با او که با مرحوم معارف رفاقت و آشنایی داشته است، درباره مرحوم معارف گفتگو کردیم؛

بهروز فرنو، عضو هئیت مدیره بنیاد فردید در خصوص شرح احوال و افکار استاد فقید عباس معارف – عضو سابق هیئت علمی بنیاد فردید- در سالروز وفات وی(1381/10/01)گفت: مرحوم معارف زندگی، تفکرات و احوال خاص داشت که وجوهی از آن خارق عادت بود. اینکه چطور مقدمات دروس فلسفه جدید و قدیم را فراگرفت و از جوانی به آن علوم مسلط شد، جای شرح و تعریف بسیار دارد. اینکه آن سعید فقید هم شاعر بود هم موسیقی می دانست و در شعر و موسیقی صاحب تألیف بود، حکمت و فلسفه تدریس می کرد و اهل ذوق، عرفان و تصوف بود، حقوق سیاسی خوانده بود و دستی در حقوق قضا داشت، در فیزیک و مکانیک مطالعه می­ کرد و نسبت به تاریخ معماری و هنر دقت داشت و خلاصه از هر یک از این علوم و فنون بهره ­ای داشت قولی گزاف نیست و به جای خود می­ توان راجع به آن گفتگوها کرد که بحث را به درازا می­ کشاند، اما آنچه در این مجال شایسته ذکر است نسبت تفکر مرحوم معارف با مرحوم فردید است.

شیوه طرح مسئله، دعوت به تفکر و تذکرات مرحوم فردید به نحوی در جان معارف نشست که وضع و حالا او را منقلب کرد. او که از دوره جوانی بهره ­ها از علوم و فنون یاد شده و حکمت و فلسفه قدیم و جدید داشت در دوره دانشجویی سخن و تذکرات فردید را به گوش جان شنید و حجاب روشنفکری -به اصطلاح زمانه- از مقابل دیدگانش فرو افتاد و در این مسیر جهت جامع و طریق تعالی هر یک از علوم و معارف بر وی منکشف شد. به قول حافظ: «کی دهددست این غرض یارب که همدستان شوند/ خاطرمجموع ما زلف پریشان شما» اینکه چطور مرحوم معارف همه این علوم را وجهه همت خود قرار داده بود و موفق به یافتن جهت وحدت آنها و طریق اشراف لازم به مسائل هر یک از آن علوم، در این عصر و زمانه پریشان شده بود، مرهون همان تذکرات و تعلیمات مرحوم فردید است.

 فرنو ادامه داد: اگر توجه کنید مرحوم فردید که از اوایل دهه چهل درس­گفتارهای خود را با بحث غرب و غرب­زدگی و توجه و تذکر به پریشان حالی بشر جدید در بحران حوالت خود بنیاد تفکر کنونی آغاز کرد، پیوسته سعی داشت که مخاطبان خود را به گذشت از حجاب آخرالزمانی تفکر بخواند. مرحوم معارف که مقدمات قدیم را خوب فرا گرفته بود و با علوم جدید نیز آشنا بود، این سخن در جانش نشست ؛ آنچنان که خود در مقدمه اثر جامع «نگاهی دوباره به مبادی حکمت انسی» می­ گوید: «تفکر استاد فردید پرسشی عمیق بود در باب وجود و تاریخ که در خلال این پرسش، آن امر در آغاز به تفکر در آمده از نو به گفت می­ آمد.» البته عنایت به سخن تاریخی وجود یا مظهریت ادواری اسماء، به تعبیر حکمای انسی، مسئله ای نبود که بدون تذکرات متفکر فقید مرحوم فردید میسر شود؛ اما درک این معنا خود مستلزم عنایت به ماهیت انسان و نسبت وی با وجود است و ازمسائل اصلی حکمت و فلسفه،گوش جانی می خواست همچون مرحوم معارف.

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد                           آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می­ کرد

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش                        کو به تأیید نظر حل معما می­ کرد

فرنو اضافه کرد: در مقام حکمت و فلسفه، متفکر نمی تواند در امور روزمره باقی بماند و باید همواره از این امور یعنی کثرات و جزئیات بگذرد و فاصله بگیرد و به سمت کنه قضایا، سوابق و کلیات نظر کند. این توجه به کل خود مستلزم عنایت به امر سابق، لاحق و مستقبل است. براساس حدیث «رحم اله امرء علم من أین و فی أین و الی أین» از مولای متقیان: « رحمت خدا نصیب کسی است که بداند از کجا آمده، در کجاست و  به کجا می رود». تذکر به احوال و ادوار تفکر انسان و خودآگاهی نسبت به آن راهگشای حکمت، معرفت و رحمت الهی است.

انسانی که خود در ادوار حیات و تفکر مظهر  اسماء مختلف الهی و حقایق نورانی و ظلمانی است آن گاه صراط مستقیم را می­ یابد که درسیر خود از سر خودآگاهی و تذکر گام بردارد. انسان در زندگی دنیوی احوال و ادوار  مختلفی دارد و همواره به یک وضع و حال نیست. در هر دوره با حقیقتی نسبت دارد و موقف و میقاتی از حقیقت حقایق به سروقتش می­ آید. به فرمایش جامی: حقیقت را به هر دوری ظهوری است / زاسمی بر جهان افتاده نوری است. لذا پرسش حکمی و فلسفی لا جرم مستلزم بعد از امور روزمره و لحاظ حقایق مختلف و نسبتهای گوناگون با حقیقت وجود، در ادوار تفکر است.

قائم مقام اجرایی بنیاد فردید در پاسخ به این سوال که مرحوم معارف چه وجه اشتراکی بین علوم مختلفی که آموخته بود یافت؟ توضیح داد: بسیاری از علوم و فنونی که امروز در دانشکده های مختلف درس داده می ­شود در قدیم همگی ذیل فلسفه تعلیم می­ شد یعنی مثلاً در آثار ارسطو ریاضیات، طبیعیات، هنر و سیاست همه شأن فلسفه داشت. به بیان دیگر در گذشته اقسام مختلف علوم در ذیل فلسفه بحث می­ شد. در دوره اسلامی و قرون وسطای مسیحی هم علوم و فنون همه شأن مباحث منقول و معقول را داشت. بعد در عصر جدید که صرفاً از جهت ظاهر و جزئیات به علوم و فنون پرداخته شد، تفکیک آنها از حکمت و فلسفه پیش آمد. با تفکر خودبنیاد جدید شئون و امور مختلف تعین پیدا می کند و علوم از مبادی خود جدا می شود.

حالا در دوره مابعد مدرن به نحوی مبانی و مبادی خودبنیاد و کثرت انگاری حاصل از آن متزلزل شده است و انسان مابعد مدرن در جستجوی افقی متعالی در کنه آن علوم می­ گردد. این مسائل همگی تذکرات مرحوم فردید به مستمعان و از جمله معارف بود که به جان ایشان نشست. مرحوم معارف اگر دستی به سیاست و اقتصاد داشت، با توجه به وضع عالم سراغ این مطالب می رفت. یا مثلا در مورد موسیقی و شعر وجه رحمانی و متعالی آن را سوای صورت نفسانی آن در عصر جدید، مورد توجه قرار می­ داد. به قول حافظ عشق می‌ورزم و امیدکه این فن شریف/ چون هنرهای دگرموجب حرمان نشود. با توجه به آنچه  گفته شد، از نظر وی شعر و موسیقی می تواند در جهت امر باقی باشد و یادآور اصوات ونغمه­ های ملکوت.

فرنو در مورد حکمت انسی و اینکه مرحوم معارف هم در مقام تحقیق و جست و جوی آن بود، گفت: بحث حکمت انسی که در کتاب مرحوم معارف با هم ریشه دانستن حکمت وهگما به یونانی به معنای هدایت، آغاز می شود، جهتش این است که آدم در عالم جدید چه نسبتی با عالم و آدم و مبدأ عالم و آدم، یعنی حقیقت وجود دارد. چگونه می توانیم به امر قدسی برسیم؟ در حقیقت حکمت انسی، چیزی سوای آنچه تا به اینجا از آن گفتگو کردیم نیست. همین که وضع گذشته و تفکر قدیم را لحاظ کنیم نظری به امروز و فردا داشته باشیم و از آن به امور پریروزی و پس فردایی نظر کنیم، خود طریق حکمت انسی است.

وی در خصوص چرایی مهجور ماندن نظر امثال مرحوم معارف در عصر حاضر توضیح داد: ما معمولاً وقتی به سراغ علمی می رویم فقط به ظواهر مسائل آن توجه می کنیم در حالی که آن علم حتماً سابقه و مبادی ومبانی داشته است؛ آنچه  متاسفانه کمتر از آن پرسش می­ شود و این مباحث اساسی چندان مورد توجه قرار نمی گیرد. لذا متفکری که به این جهات توجه دارد نیز مورد غفلت قرار می گیرد.

فرنو در پایان در خصوص احوالی که طی مراوده با مرحوم معارف از وی ملاحظه کرده است، گفت: همانطور که اغلب دوستان و همراهان مرحوم معارف اشاره کرده اند، حالت قلندری ایشان همواره مثال زدنی است. او که در اغلب دوران عمر خویش از کسالتهای مختلف در رنج بود در قید و بند اینکه حتماً جای ثابتی اشتغال داشته باشند و حقوق ثابت بگیرد نبود. حالت وارستگی و قلندری مانع از اشتغال وی به امور جاری اداری می­ شد. ایشان اغلب ایام تنها در این فکر بود که کجا لازم است برای انقلاب کاری بشود و چه خدمتی از او بر می­ آید و اگر کاری از دستش برمی­ آمد به خصوص برای روبراه شدن امور محرومان و مستضعفان کوتاهی نمی‌کرد. به قول حافظ در پی آن بود که: راهی بزن که آهی برسازآن توان زد / شعری بخوان که با او رطل گران توان زد. او نیز سعی داشت در هر زمینه ای وارد می شود راهی برای  تاملی حکمی بگشاید و چاره ای برای رفع مشکلات کشور و به خصوص وضع محرومان و مستضعفان بیابد.

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا