ایرانی‌ها تنبل نیستند سیستم مردم را تنبل کرده است

 نشست نقد و بررسی کتاب «چقدر خوبیم ما» نوشته ابراهیم رها، به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و همکاری گروه جامعه شناسی اخلاق انجمن جامعه شناسی ایران صبح روز گذشته با حضور محمدرضا جوادی یگانه، از اساتید و پژوهشگران جامعه‌شناسی، محمدامین قانعی راد رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران و ابراهیم رها نویسنده کتاب در سالن جلسات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

در ابتدای این ، ابراهیم رها به معرفی کتاب پرداخت و گفت: این کتاب بیست‌وششمین یا بیست‌وهفتمین کتابی است که در طول 20 سال از من منتشر شده است با این تفاوت که در مقدمه کتاب گفتم که از نظر خودم کتاب حاضر،‌ کتاب جدی است. من تقریبا همه کتاب‌های مرتبط با این حوزه از جمله کتاب «ما چگونه ما شدیم» دکتر زیباکلام و «جامعه‌شناسی خودمانی» را خواندم ولی اعتقاد دارم در اغلب آنها لحن بسیار گزنده و به نوعی عصبانیت در آنها وجود داشت و مفاهیم و مباحث کلی مطرح می‌شد به همین دلیل مدام فکر می‌کردم که باید اینها به زبان مردم و در شکل و شمایل گسترده‌تری ترجمه شود تا مردم با آن ارتباط برقرارکنند.

وی افزود: از طرفی فکر می‌کردم که بهتر است به جای مفاهیم کلی،‌ مصادیق عینی مطرح شود. برهمین اساس تعدادی سرفصل از رانندگی مردم گرفته تا دعوت کردن میهمان به منزل آماده کردم. انگیزه اصلی من هم مطرح کردن این سرفصل‌ها بدون گزندگی و تلخی لحن بود. ضمن اینکه زبان طنز کمتر دردآور و در عین حال موثر است. مخاطب اصلی من در این کتاب افرادی با محدوده سنی 20 تا 40 سال هستند. هفتم یا هشتم مرداد ماه این کتاب منتشر شد ولی هنوز یک ماه نشده چاپ اول کتاب تمام شد و سرعت تمام شدن این کتاب انقدر زیاد بود که مطبوعات فرصت نکردند این کتاب را معرفی و یا نقد و بررسی کنند. مجموعه این عوامل منجر به این اتفاق کوچک صد صفحه‌ای شد.

پس از صحبت‌های رها، جوادی یگانه به نقد و بررسی کتاب پرداهت و گفت:‌ در خصوص نقد رفتار ایرانیان دو نوع نگاه وجود دارد: یک نوع نگاه همان نگاهی است که مازیار میری در فیلم «کتاب قانون» خود آورده است و در آن رفتار تعدادی از ایرانیان که حالا اغلب دیندار هم هستند نقد می‌شود ولی نگاه دیگر،‌ نگاهی است که در فیلم‌های اصغر فرهادی یا «بی‌پولی» مطرح شده و در آنها افراد در فضای خودشان بدون طعنه و کنایه نقد می‌شوند. به طورکلی در خصوص نقد رفتارهای اجتماعی اینچنین است که وقتی یک نقد برآمده از دل همان جامعه باشد کمتر برخورنده است مثلا سریال پایتخت با وجود طعن و کنایه‌هایی که داشت اما چون عوامل و سازندگان آن برای خود علی‌آباد بودند و به نوعی برآمده از دل همان جامعه بودند به کسی برنخورد. یا مثلا نقد دینداری حافظ چون برآمده از دل همین جامعه است به کسی برنمی‌خورد و شاید به همین دلیل هم بتوان گفت که نقد رفتارهای اجتماعی اینگونه که در کتاب رها مطرح شده است به کسی برنمی‌خورد چون برآمده از رفتار خود مردم است.

جوادی یگانه ادامه داد: یکی از مسائلی که نظر من را در خصوص کتاب جلب کرد این بود که کتاب بسیار بی‌غلطی بود و من جز یک اشتباه واژگانی هیچ غلطی در آن ندیدم که خب مسئله جالب و مهمی است و نشان می‌دهد که کار بسیار خوب و بادقت ویراستاری شده است. علاوه براین، ایشان به دلیل سابقه روزنامه‌نگاری که دارند به خوبی می‌دانستند که باید روی چه جملات کلید تمرکز کنند چون در جامعه فعلی تحلیل ضرب‌المثل‌های قدیمی دیگر جواب نمی‌دهد و باید به اصطلاحات و مَثَل‌هایی پرداخت که در زبان عامیانه زیاد استفاده می‌شود.

وی در ادامه با سابقه تاریخی موضوع و آثاری که مرتبط با این حوزه‌اند پرداخت و گفت: مجموعه نمایشنامه‌های برنارد شاو مثل «مرد سرنوشت من» یا «دنیای کوچک» دن کامیلو نمونه‌های خارجی و «قلندران پیژامه پوش» میرفتاح و «جامعه‌شناسی خودمانی» نراقی نمونه‌های ایرانی مشابه کتاب «ما چقدر خوبیم» ابراهیم رها و در همان فضا است. منتها تفاوت کتاب ایشان با سایر آثار در این حوزه این است که کمتر به آدم برمی‌خورد و به نوعی به ما توهین نمی‌شود.

 

یگانه اضافه کرد: معمولا در آثار اینچنینی راحت‌ترین کار این است که مردم را مقصر را بدانیم در واقع فقط به معلول که در کار شما مردم هستند بپردازیم در حالیکه مثلا در کتاب «حاجی‌آقا» هدایت که آن هم یک کار انتقادی است ترکیب دین و سیاست را مقصر دانسته ، اتفاقا مردم را نجات‌بخش دانسته ولی در کار شما اتفاق برعکس رخ داده است و مسبب همه چیز مردم هستند. در واقع ما دراین سال‌های اخیر فقط گفتیم که مردم چنین و چنان‌اند اما هیچ‌گاه آن‌ها را ندیدیم و نگفتیم که چرا اینگونه‌اند و این رفتار را انجام می‌دهند. به عقیده بنده جامعه ایرانی عمق و پیچیدگی دارد که هنوز به آن پی برده نشده است. مثلا در کتاب «ما چقدر خوبیم» مطرح شده که ما مردمان تنبلی داریم در حالی که اصلا این طوری نیست؛ من به عنوان تنها کسی که روی موضوع تنبلی کار کرده است پژوهش کردم و متوجه شدم که اتفاقا ما اصلا مردمان تنبلی نداریم بلکه سیستم مردمان ما را تنبل کرده است. ما چگونه می توانیم به کسانی که دو یا سه شیفت کار می‌کنند تنبل بگوئیم. منتها وقتی از ما کار نمی‌خواهند، یا مدیران بالا دستی ما از ما کمتر می‌فهمند این دیدگاه به وجود می‌آید که در این مملکت 30 سال هم کار کنی به جایی نمی‌رسی.

این پژوهشگر افزود:  نقد کردن رفتار عادی مردم و ندیدن ساختار حاکم کار بسیار راحتی است ولی صحیح نیست. بنابراین لازم است که به این موضوع و کمی از بالا نگاه کنیم. مثلا این نوع نگاه در کتاب «سازگاری ایرانی» مهندس بازرگان یا «زبان منزلت و قدرت در ایران» ویلیام بی‌من وجود دارد. بنابراین لازم است که آقای رها هم درمورد نوشته‌هایشان کمی دقت وپژوهش کنند. اینکه همه را در همه موقعیتی اعم از زن و مرد، دیندار و غیردیندار با یک چشم ببنید درست نیست چون در نهایت ادبیاتی ماندگار می‌شود که پژوهش داشته باشد. مثلا رانندگی در تهران علی‌رغم همه سختی‌هایی که دارد یک منطق خاصی دارد که پیدا کردنش سخت است ولی بازهم منطق دارد.

سخنران بعدی این مراسم که انتقادات تند و تیزی هم به کتاب داشت، قانعی‌راد بود. وی گفت:‌ ما جامعه‌شناسان معمولا از اینکه یک کتاب در حوزه جامعه‌شناسی منتشر شود استقبال می کنیم و خوشحال می‌شویم  اما از آن طرف هم نگران می‌شویم که آیا این اثر واقعا جامعه‌شناسی است یا نه؟ در مورد کتاب «ما چقدر خوبیم» هم این نگرانی وجود دارد چون روی جلد این کتاب عنوان جامعه‌شناسی آمده و ممکن است مردم با خواندن این اثر تصور کنند که واقعا یک اثر جامعه‌شناختی است در حالی که اینطور نیست و من نمی‌دانم چرا نویسنده این کتاب را یک اثر جامعه‌شناختی تلقی کرده است. شاید به خاطر اینکه نویسنده فکر کرده که هر امر فراگیری را توصیف کند یک کار جامعه‌شناسی است در حالی که اینطور نیست.

قانعی راد ادامه داد: ایشان روی بحث فراگیر بودن و ما (همه ما) خیلی تاکید می کنند و از اصطلاحات جامعه‌شناختی مثل «روح جمعی» که جزو اصطلاحات و خصایص جامعه‌شناسی است استفاده می کنند. از طرفی نویسنده برای هیچ چیز استثناء قائل نشده و همه را با یک چشم دیده است. مثلا در جایی از کتاب آورده است: «همه ما یک میثاق جمعی بستیم که کتاب نخوانیم» در حالیکه اینطور نیست. به طور کلی، این کتاب به ما توهم این را می‌دهد که ما خیلی بدیم، دقت کنید که نه یکمی بدیم ها بلکه خیلی بدیم.

رئیس انجمن جامعه شناسی ایران به نقدهای خود به کتاب «ما چقدر خوبیم» ادامه داد و گفت: عمومی کردن پدیده ها تا این حد آنها را تبیین ناپذیر و آن‌ها را تبدیل به یک امر غیرتاریخی می کند. اینکه شما از پدیده ها یک امر غیرتاریخی بسازید در نهایت منجر به این نتیجه گیری می‌شود که ما ایرانی‌ها از همه دنیا بدتریم. به نوعی «هنز نزد ایرانیان است و بس» معنی «خباثت نزد ایرانیان است و بس» را می دهد. ممکن است که نویسنده پاسخ دهد که اینها همه طنز است و من در حالتی این کتاب را می‌نوشتم که لحنم طنز بوده است منتها ممکن است خواننده وقتی این کتاب را می‌خواند چنین حسی نداشته باشد و متوجه طنز بودن خیلی از آنها نشود.

وی در ادامه به نمونه هایی از کتاب اشاره کرد و گفت:‌ مثلا ایشان در بخشی از کتاب آوردند: ایرانی‌ها یگانه مردمی هستند که ورود ممنوع را باسرعت می‌پیچند داخل و پوزخند هم می‌زنند  یا اینکه مردمان هیچ کشوری اندازه ایرانی ها از بوق استفاده نمی‌کنند. در حالی که این طور نیست ما بارها شاهد بوده ایم که ساعتها پشت چراغ قرمز و ترافیک بوده ایم و کسی صدایش درنیامده یا مثلا وقتی می خواهیم ورود ممنوع را برویم داخل کلی قبلش فکر می کنیم و اگر هم بخواهیم برویم با احتیاط می‌رویم داخل و پوزخند هم نمی زنیم. به نظرم نویسنده در بخش‌هایی از کتاب زیاد از حد تلقین کرده است.

قانعی راد اضافه کرد: من در یکسری از بخش‌های کتاب فکر می‌کردم که نویسنده در حال شوخی با من است ولی بعد دیدم که نه کتاب کاملا جدی است و نویسنده هم درمقدمه‌ش ذکر کرده که این اثرش خیلی جدی است. مثلا در بخشی از کتاب آمده است: «ما ایرانی ها زرت و زرت کشور به دشمن داده‌ایم» در حالی که این طور نیست. ما کم در برابر دشمن ایستادگی و مقاومت کردیم؟ بنابراین یکی از نقدهای من این است که نویسنده از قیود تاکیدی زیادی استفاده کرده و ادعاهای بیهوده بسیار مطرح شده است. کاش حداقل انتهای همه این نوشته‌ها ذکر می‌کرد که همه چیزهایی که من گفتم طنز گفتم.

در ادامه این نشست رها به نقدهای منتقدان پاسخ داد و گفت: من از اینکه این کتاب این همه مورد نقد و استقبال قرار گرفته است خوشحالم. در خصوص عنوان «جامعه‌شناسی» روی جلد باید بگویم که طرح روی جلد ونوشته های آن به عهده ناشر است و من خبر نداشتم که قرار است چنین عنوانی را بزنند. متاسفانه این هم یک نمونه از خصایص ما ایرانی‌هاست که اساسا هرکسی با طنز در حوزه خودش مشکل دارد. من در هیچ جای کتاب نگفتم جامعه‌شناسم و جامعه‌شناسی بلدم یا اینکه من هیچ جای کتاب نگفتم ایرانی‌ها خبیث هستند. بنابراین گزینش بخش هایی از کتاب و ندیدن یکسری بخش‌های آن کار درستی نیست و این هم اتفاقا جزو ویژگی‌های لاتغیر ایرانی‌هاست. در مورد ادبیات کتاب و طنز هم لازم است بگویم که من طنز را به صورت تخصصی تدریس می‌کنم، ‌سالهاست در این حوزه فعالیت می‌کنم و چندین سال هم نفر اول طنز در کشور شدن بنابراین طنز حوزه تخصصی من است و به خوبی با‌آن آشنا هستم و می‌دانم که اغراق لازمه‌ی طنز است.

وی افزود: ایراد من به نقدهای دکتر قانعی‌راد این است که به نظرم ایشان به کتاب نگاه انفعالی دارند. اساسا حرف اصلی من این است که ما همیشه برای خلاف‌هایمان دنبال مقصر و یا فرد دیگری می‌گردیم که تقصیر را گرن او بنیدازیم. همین که فکر می‌کنیم خب اگر ورود ممنوع را با ناراحتی و عذاب وجدان بپیچیم یعنی کمتر خلاف کردیم برای من مسئله است. من فکر می‌کنم که تا الان ما به اندازه کافی از خودمان تعریف کردیم و حالا دیگر وقت این است کمی بدی‌های خودمان را ببینیم. در یک دوره‌ای این جمله معروف بود:‌» ما بهترین تماشاگران فوتبال دنیا را داریم» و انقدر با توهم این جمله را تکرار کردیم ـ در حالی که این طور نبود ـ که الان از 30 هزار تماشاگر فوتبال ما 25 هزار تفر آنها فحش می‌دهند، جریمه و یا از دیدن بازی محروم می‌شوند.

وی افزود: در جواب به این مسئله که من مسائل را فراگیر دیدم هم باید بگویم که خب این اظهر من‌الشمس است که من وقتی می‌گویم «ما» یعنی «اغلب ما» و نه «همه ما». ببینید مثلا ما همه‌جا می نشینیم پُز فرهنگ مکتوب می‌دهیم در صورتیکه وضعیت چاپ و کتاب در کشورما اسفناک است. این را من نمی‌گویم تیراژ کتاب و ناشران می‌گویند. وقتی کتاب بهاءالدین خرمشاهی در یک جمعیت 80 میلیونی 600 نسخه تیراژش است دیگر می‌توان تا ته قضیه را خواند.

یگانه در بخش پایانی این جلسه پاسخ و خطاب به رها بود گفت: نگرانی جناب قانعی‌راد در باره عنوان کتاب که جامعه‌شناسی دارد طبیعی است و ما امیدواریم که در چاپ دوم کتاب این عنوان را اصلاح کنید. اما نکته دیگری که وجود دارد این است من معتقدم رفتارهای بد اجتماع محصول ساختارهای اجتماعی است در حالیکه شما نقد سیستم نکرده‌اید و فقط به نقد مردم پرداخته‌اید. به عقیده من اتفاقا در جامعه‌ای که نه سیستم دارد و نه دولت ما خیلی خوب و مسالمت‌آمیز در کنار هم زندگی می‌کنیم. من قبول دارم که مثلا بخشی از مشکل کمبود آب به استفاده بی‌رویه مردم برمی‌گردد اما بخش عمده‌ای از این مشکل محصول اعمال نابخردانه دولت است مثلا اینکه اصرار دارد چاه عمیق بکند یا هندوانه تولید کند. یا مثلا مردم کتاب نمی‌خوانند چون از 60 هزار کتابی که منشتر می‌شود 55 هزار جلد آن بدرد نخور و غیرقابل خواندن هستند. به عبارتی منظورم این است که شما مشکل را درست پیدا نکردید. نقد سیاسی کردید ولی نقد اجتماعی نکردید در واقع شما نقد سیستمی نکرده‌اید.

در پایان جلسه هم قانعی‌راد گفت:  تئوری های شما در کتاب خیلی فراگیر است و شیوه‌تان اینگونه است که یک نمونه پیدا می کنید و آن را در یک مسئله کلی می‌گذارید در حالیکه وقتی یک نفر مسائل را کلی‌سازی کند دیگر نمی‌تواند فکر کند. باید توجه کنیم که چنین مباحثی قابل تعمیم نیستند. من دلسوزی و دغدغه‌مندی نویسنده کتاب را می‌فهمم منتها می‌گویم گاهی هم به این موضوع فکر کنید که ما چقدر بدیم؟ به اعتقاد من، ما بجای اینکه به این موضوع بپردازیم که چند نفر فالوور تتلو هستند یا برای پاشایی سوگواری کردند به این فکر کنیم که چرا آنها این کار را کردند یعنی رفتار آنها را تحلیل اجتماعی و به لایه های زیرین اجتماعی دقت کنیم. در خصوص ادبیات طنز کتاب هم معتقدم که طنز آن فاخر نیست و من هیچ‌جای کتاب خنده ام نگرفت چون شما مشکلات را آوردید و بعد با چند اصطلاح خوشگله، موشرابی، مامانی و… خواستید خواننده را بخندانید.

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا