برنامه ریاضت ملی تنها راه نجات ایران از بحران آب است
بحران مدت ها است پشت دروازه ی شهرهای مختلف ایستاده است. از جنوب تا شمال، شرق تا غرب، همه ی شهرهای ایران کمابیش طعم تلخ کم آبی را می چشند و هر لحظه بر عمق این بحران افزوده می شود. چشمه های جوشان، دریاچه ها و رودهای خروشانِ سرزمینمان یک به یک می خشکد و زمین های ترک خورده و قایق های به گِل نشسته، تصویرهای دردناکی است که از آن باقی می ماند. پرسشی که اکنون ذهن بسیاری از دوستداران طبیعت و محیط زیست ایران را مشغول کرده این است که این بحران تا کجا ادامه خواهد یافت و در صورتی که برای مهار آن چاره اندیشی نشود، ایران در آینده چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟
کرمی، اقلیم شناس فعال در دانشگاه نروژی برگن بحران آب را بسیار جدی خواند. به گفته ی این فعال محیط زیست، بحران آب در صورت مهار نشدن، قادر است در آینده توان اکولوژیک کشور را نابود کند.
به گفته ی کرمی، برای کنترل این بحران، دولت باید یک برنامه ی ریاضت ملی تدوین کند و صادقانه از مردم بخواهد در راه اجرایی کردن آن همکاری های لازم را داشته باشند.
او همچنین با تاکید بر اینکه الگوهای نادرست کشاورزی تاثیر بزرگی بر هدررفت آب دارد و اصلاح این الگوها نیازمند هزینه یی بسیار بالا است، توافق هسته یی و آزادیِ دارایی های مسدود شده ی ایران و همچنین توسعه ی اقتصادیِ حاصل از جذب سرمایه گذاری خارجی را یکی از راه های تاثیرگذار در مهار خشکسالی عنوان کرد.
در ادامه مشروح گفت وگوی کرمی با ایرنا آمده است:
در حال حاضر شرایط آبی کشور به مرحله یی رسیده که دیگر امکان انکار بحران وجود ندارد اما در تحلیل عمق بحران اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. عده یی آن را خارج از کنترل و پیامدهای آن را گریزناپذیر می دانند و عده یی هم به اتفاق های آینده خوشبین هستند. شما این بحران را در چه شرایطی ارزیابی می کنید؟
متاسفانه ماجرا بسیار پیچیده و دشوار شده است. مشکل عمومی این است که بحران آب به پشت دروازه ی شهرها رسیده ولی چون هنوز داخل شهر نشده اراده ی جدی برای مهار آن وجود ندارد. مشکل کوچکتر این است که به زودی با خیل مهاجران زیست محیطی ناشی از بحران خشکسالی و بی آبی روبرو می شویم و مشکل بزرگتر بلعیده شدن توان اکولوژیک سرزمین ما از سوی این بحران است؛ آنچه که تا حد زیادی رخ داده ولی تاکنون واکنش مناسبی برنیانگیخته است.
این اظهار نظر که ایران در آینده یی نه چندان دور به سومالی یی دیگر تبدیل خواهد شد چقدر حقیقی و کارشناسانه است؟
این یک پیش بینی دقیق است. هم اکنون هزاران روستا در ایران با تانکر آبرسانی می شود. وقتی آبِ خوردنشان با تانکر می آید به این معنی است که معیشت آن ها یعنی کشاورزی و دامداری اگر هم تاکنون متوقف نشده به زودی متوقف خواهد شد. اگر نفت نبود این روستاها چه سرنوشتی متفاوت با سومالی و سودان داشتند و نفت تا کجا می تواند جلوی سومالیزه شدن آنها را بگیرد؟
چرا این کابوس که شما و بسیاری از کارشناسان هر روز از سنگینی سایه ی آن بر ایران می گویید و می نویسید هنوز از سوی مدیرانِ ما جدی گرفته نمی شود و در نتیجه، آن ها با وجود آگاهی از عمق فاجعه، به دنبال اظهارنظرهای خوشبینانه در خصوص این بحران هستند؟ آیا دولت از سیاست صداقت در خصوص بحران آب وحشت دارد؟
درباره ی عمقِ این بحران در منطقه ی منا (خاورمیانه و شمال آفریقا) هزاران مقاله ی مستندِ علمی منتشر شده که اغلب آن ها به راحتی در اینترنت در دسترس است. من یک جا دیدم که معاون سازمان هواشناسی به طور کلی منکر وقوع خشکسالی در ایران شده است یعنی آدمی که روزی چند ساعت از این راه زندگی می کند یک بار نیم ساعت به خودش زحمت نداده مستندات علمی مرتبط را در گوگل جست وجو کند.
در حالی که مسوولان از خطر بزرگی که آینده ی سرزمینمان را تهدید می کند با مردم سخن نمی گویند چطور می توان از آنان انتظار داشت صرفه جویی کنند و حتی بحران را جدی بگیرند ؟ عاقبتِ این سیاست پنهانکاری را چطور پیش بینی می کنید؟
باید قبول کنیم توپ در زمین مردم نیست. آب شرب بین 2 تا چهار درصد کل مصرف آب در ایران را در بر می گیرد که حدود 30 درصد از این مقدار نیز تحت تاثیر پوسیدگی سیستم آبرسانی شهری هدر می رود. در بهترین شرایط و با صرفه جویانه ترین رفتار، همیاری شهروندان حداکثر می تواند یک درصد در بحران آب ایران موثر باشد. البته آب شرب محصولی گران و کمیاب است و باید شهروندان تشویق به صرفه جویی در مصرف آن شوند ولی بحران آب در طبیعت و در کشتزارها رخ می دهد نه در شهرها.
پس شما به طبقه بندی کنونی که از مصرف آب در کشور ارایه می شود و می گوید سهم اندکی متوجه مصرف خانگی و صنعت و سهم قابل توجهی متوجه کشاورزی است، اعتقاد دارید؟
بله به یقین این طبقه بندی درست است و بیش از 90 درصد مصرف آب در ایران در حوزه ی کشاورزی صورت می گیرد.
سیاست های نسنجیده ی توسعه ی کشاورزی و خودکفایی در این عرصه در بحران کنونی بی تاثیر نبوده است. آیا به راستی می توان در شرایط فعلی که کشور از نظر سیاسی نیازمند آرامش و ثبات است انتظار تغییر الگوهای چند ده ساله را داشت و همزمان پذیرای پیامدهای آن بود؟ شما چنین توان مدیریتی را در دولت و چنین حمایت و همکاری یی را در مردم سراغ دارید؟
این سوال باید 20 سال پیش پرسیده می شد یعنی در شرایط نرمال اقلیمی اما ما در فضای پست نرمال خشکیدگی به سر می بریم و تغییر کلی الگوی مدیریت آب در ایران یک انتخاب نیست بلکه یک اجبار دشوار و بسیار پر هزینه است.
بسیاری در این شرایط پیاپی از لزوم فرهنگ سازی و آموزش در این حوزه صحبت می کنند ولی به نظر می رسد در شرایط فعلی ما بیشتر به یک اقدام فوری برای مهار بحران نیازمند هستیم. به راستی باید در شرایط کنونی برای حفظ آینده ی این سرزمین از قحطی و خشکسالی چه کرد؟
فرهنگ، سرویس بهداشتی بین راهی نیست که به خواست ما و به صورت خلق الساعه ساخته شود. این صحبت ها را برخی برای پنهان ساختن اصل ماجرا مطرح می کنند. مردم در کجای این بازی هستند؟ مگر مردم سدها را مکانیابی می کنند و می سازند؟ مگر مردم قرار است شبکه ی پوسیده ی آبرسانی شهری را نوسازی کنند؟ مگر مردم قرار است الگوی توسعه ی ایران را از نو و بر مبنای اقتضاهای عصر پست نرمال اقلیمی طراحی کنند؟
دولت طی سال های گذشته در مدیریتِ منابع آبی موفق عمل نکرده است. با وجود این، مدیریت منابع آبی باز هم باید به دست دولت انجام شود. نظر شما چیست؟ فکر می کنید واگذاری بخش قابل توجهی از مدیریت آب به مردم به عنوان صاحبان اصلی آن، مثل نمونه های کوچک موفقی که در برخی نقطه های کشور شاهد بودیم در بُعد کلان هم جواب خواهد داد؟
حکمرانی آب در ایران هم اکنون در اختیار دولت است و از این رو احتیاج به دخالت بیشتر دولت احساس می شود. منابع باقی مانده تکافوی مصرف را نمی کند و این نگرانی وجود دارد که تنازع بقا به جنگ نواحی در ایران منجر شود.
مدتی پیش اظهارنظری از شما خواندم که رفع تحریم ها و در نتیجه آزادیِ دارایی های مسدود شده ی کشور را رخدادی کمک رسان به دولت در کاستن از عمق بحران آب عنوان کرده بودید. ممکن است بیشتر در این باره توضیح دهید؟
دولت برای جیره بندی منابع باقی مانده ی آب چاره یی جز تعطیلی بخش قابل توجهی از کشاورزی ایران ندارد که فقط با ایجاد فرصت های معیشتی تازه میسر است و این قابل انجام نیست مگر با برخورداری از منابع مالی کافی و البته جذب سرمایه گذاری خارجی. از این جهت رفع تحریم ها می تواند برای مهار خشکسالی نقش راهبردی و حیاتی داشته باشد.
کارشناسان و حتی مدیران دولتی بارها از لزوم آغاز برنامه یی ریاضتی در راستای حفظ منابع آبیِ محدود باقی مانده سخن گفته اند. این برنامه چگونه و از چه حوزه یی باید آغاز شود؟
باید مصرف آب در ایران به یک سوم میزان کنونی کاهش یابد. حد مطلوب البته یک ششم است. این میزان کاهش، یعنی یک برنامه ی سختگیرانه ی ریاضت ملی. این برنامه باید از توقف مصرف آب های زیرزمینی آغاز شود که به معنی تعطیلیِ صدها هزار چاه کشاورزی در مناطق مختلف ایران و از دست رفتن صدها هزار شغل است. مشقت های این تغییر باید در قالب یک برنامه ی ریاضت ملی بین همه ی مردم سرشکن شود.
بسیاری جنگ آینده ی خاورمیانه را جنگ آب پیش بینی می کنند. ما حتی شاهد هستیم که هم اکنون نزاع های آبی نه تنها در منطقه بلکه در قسمت هایی از کشور خودمان نیز آغاز شده است. دولت برای کنترل این چالش ها در سطح داخلی چه می تواند بکند؟
ما چاره یی جز تن دادن به برنامه ی ریاضت ملی نداریم و همچنان که گفتم این برنامه زیان های خشکسالی و کمبود آب را بین همه مردم سرشکن می کند. نباید اینطور باشد که به فرض کشاورز بختیاری بگوید نفت را از زیر پای من می برند و آب را هم از جلوی چشم من انتقال می دهند و من گرسنه و تشنه اینجا تنها مانده ام. باز هم تاکید می کنم، هزینه های خشکسالی باید بین همه سرشکن شود وگرنه در ایران نزاع نواحی رخ خواهد داد.
برخی می گویند سیاست هایی نظیر برچیدن سدهایی که احداث آن ها نادرست بوده در شرایط فعلی دردی از بیماری آب دوا نمی کند و باید به فکر چاره های اساسی تر بود. آیا نباید در خصوص سدهایی نظیر گتوند و … فکری کرد و جلوی مصرف و به نوعی هدررفت بیشتر آب از این طریق را گرفت؟
سد گتوند داستانش جدا از بقیه ی سدها است. این سد مکانیابی غلطی داشته و برخی کارشناسان می گویند برای نجات جلگه ی خوزستان چاره یی جز برچیدن سریع این سد نیست. برای نجات پهنه های بزرگی از طبیعت ایران به حتم باید بسیاری از سدهای موجود برچیده شود وگرنه نباید تعجب کنیم که چرا دشت های بارور پیشین و دریاچه ها و رودخانه های بزرگ، یک به یک می خشکد.
طی ماه های اخیر بارها شاهد پدیده هایی نظیر گرد و غبار و حتی سیاه شدن آسمان در شهرهایی نظیر تهران بودیم که در گذشته هرگز مشابه آن دیده نشده بود. این دگرگونی های اقلیمی تا چه حد جدی و تا چه میزان وابسته به بحران آبی است؟
افزایش گرد وخاک و غبار محلی یکی از نتایج خشکیدگی دشت ها است. فقط یکی از نتایج آن در مناطق خشکی مثل ایران، ایجاد زیست بومی بسیار شکننده است. خاک به راحتی در معرض فرسایش قرار می گیرد و با از دست رفتن خاک، دومینووار دیگر مراحل قهقرا و مرگ سرزمین آغاز می شود.
با وجود عمق بحران ما شاهد هستیم که آگاهی های عمومی در این خصوص بسیار پایین است و بسیاری از مردم هیچ اطلاعی از واژه هایی نظیر مرگ دشت ها، بیلان آب پایین، فرونشست قنات ها و … تاثیری که این پدیده ها بر بحران می گذارد ندارند. چقدر افزایش این آگاهی ها در شناساندن بحران و چاره اندیشی در خصوص آن موثر خواهد بود؟
به یقین تن دادن به یک برنامه ی ریاضت ملی نیازمند آگاهی و مشارکت اجتماعی است. در این باره نقش سرمایه ی اجتماعی، به ویژه در قشر مرجع جامعه بسیار مهم است. کسانی مثل هنرمندان و روزنامه نگاران می توانند مردم را مجاب به همکاری با دولت کنند. مشکل این است که بسیاری از این قشر یا خود متوجه وخامت بحران آب نیستند یا اینکه تمایلی برای همکاری ندارند.
چطور باید جدی بودن بحران را به مردم و مسوولان القا کرد به گونه یی که وحشت و شتابزدگی جامعه را فرا نگیرد و مردم آمادگی همراهی و همکاری در مبارزه با بحران را داشته باشند؟
همانطور که گفتم نقش قشر مرجع در این باره بسیار مهم است. مردم تا این حرف ها را از معتمدان خود نشنوند باور نمی کنند و معتمدان مردم هم تنها مجریان حراف تلویزیونی نیستند.
به نظر شما جای آب در قانون گذاری ما چقدر خالی است؟ آیا ورود نمایندگانی به مجلس با عنوان نمایندگان آب، جنگل و … می تواند راهگشای تغییر روند های کنونی مدیریتی در خصوص این منابع شود؟
تصور نمی کنم چنین چیزی رخ دهد. در فضای سیاسی کنونی و با توجه به اینکه فضای انتخابات مجلس هم بیشتر ناحیه گرا است بعید می دانم جریانی با هدف مهار بحران آب شانس چندانی برای موفقیت در انتخابات داشته باشد مضاف بر آنکه مشکل ما کمبود قانون نیست. مگر قانون نمی گوید نباید در حریم رودخانه ساخت و ساز انجام شود؟ پس این همه ساخت و ساز به چه صورت انجام شده است؟ مشکل ترس از پذیرفتن آغاز یک دوره ی دشوار تاریخی در ایران است؛ دوره ی پست نرمال اقلیمی که حاصل آن سرزمینی خشک تر، کم برگ و بارتر و کم حاصل تر است. این در حالی است که باید همه به اقتضاهای دشوار این دوره ی جدید تن در دهیم.
No tags for this post.