جیمز وب تلسکوپ نیست ماشین زمان است!
با این اوصاف مردمی که دل خوشی از جمع کردن و رفتن نداشتند دو راه بیشتر نداشتند؛ 1- جمع کنند و بروند 2- آبروی آن دانشمند را ببرند .در همین راستا مردم از آن عالم استخوانی خواستند ادعای خود را در ملاعام به بوته آزمایش بگذارد و اگر موفق نشد زبانش را از حلقومش دربیاورند.
دانشمند فوق الذکر هم با کمال میل پیشنهادشان را پذیرفت و بر همین اساس قرار شد در روزی که بعدها بنام: "روز خجالت" نامگذاری گردید.این آزمایش در میدان اصلی شهر انجام شود. روز موعود فرارسید و دانشمند بزرگ با وسیله ای کوچک اما خفن از راه رسید و پا به میدان گذاشت. او بعد از کلی نشانه گیری با شلیکی کارساز ستاره های را مورد هدف قرار داد و کارش را ساخت. سپس با قیافه ای پیروزمندانه و با خوشحالی هر چه تمام رو به مردم شهر کرد و گفت: بفرمایید…زدمش!اما مردم شهر که در شکل و شمایل ستاره مورد نظر تغییری حس نکرده بودند تصمیم گرفتند در شکل و شمایل آن دانشمند تغییراتی ایجاد کنند و از همین رو، بی برو و برگرد و طبق قرار قبلی زبان دانشمند را از کامش بیرون کشیدند و به کله پاچه ای محل فروختند. آنها بعد از این مانع زدایی علمی همچون فاتحان به خانه های خود بازگشتند!
البته دانشمند لال هم هیچوقت نتوانست به آن زبان نفهمان تاریخ توضیح دهد که او واقعا ستاره را زده اما حداقل چند میلیون سال طول میکشد تا بتوان نابودی ستارهای و خاموش شدن نورش را به عینه دید!
بدین ترتیب بشر با ان جهل مرکب همیشگی خود برای چندمین بار و در قرون وسطای دیگری از تاریخ موفق شد زبان علم را در کمال شرمندگی درآورد و از خجالت دانشمند تاثیرگذاری دربیاید! حالا فهمیدید وجه تسمیه روز خجالت را؟!
این داستان را گفتیم تا جلوی تکرار تاریخ را بگیریم و به شما بگوییم: آسمان یعنی خسرو معتضدی و یا همان تاریخ؛ لذا هر ستارهای که به شما چشمک زد سریعا جوگیر نشوید و آنرا مصادره به مطلوب و مال خود نکنید. چون چشمک مورد نظر برای کسی که در 3 میلیون سال قبل می زیسته، زده شده است نه به قد و بالای شاخ و شمشاد شما! حتی چشمک خود آدمها هم به یکدیگر، ممکن است به دلیل حساسیت های فصلی باشد نه نخ دادن و دل و قلوه گرفتن! امان از ذوق زدگی بیش از مورد نیاز بشر.
حالا همه اینها را گفتیم تا این مساله را جا بیندازیم که تلسکوپ جمیز وب قرار است تاریخ نگاری کند نه اینکه برایمان عکس ستاره بفرستد تا آنرا بچسبانیم بغل کامنت های مان یا روی پیراهن فوتبالیست ها! اصلا با اینهمه ستاره درخشان در روی زمین آنهم از نوع چرخنده ، بختیاری و رهنما و… آیا دیگر جایی برای ستارههای آسمانی در روی زمین هست؟ بگذریم …
بله؛ جیمز وب با آیینه هایی 3 برابر بزرگتر از آیینه های تلسکوپ هابل و قدرتی 100 برابر بیشتر از آن قرار است به ما بگوید یک کمی مانده به ته عالم(حدودا یکصد میلیون سال از 4.5 میلیارد سال) چه خبرها بوده. به عبارتی میخواهد بگوید جهان هستی بن بست است و چفت و بست دارد و خیلی هم ول و بی در و پیکر نیست. حتی ممکن است کلهم، تاریخ و تمامی استنباط های قبلی ما را با داده های جدیدش عوض کند و بشرمجبور شود در خیلی از موارد علمی تجدید نظر کرده و آنها را اصلاح کند.
اما خوشبختانه هیچ مسوولی در هیچ کشوری نیست که به پای مسوولین دلسوز ما در زمینه آپ دیت کردن مسائل علمی، برسد. آنها در جیک ثانیه خودشان را با آخرین تغییرات وفق می دهند! مثلا بعد از حدودا 5 ماه دیگر که اولین اطلاعات جیمز وب ارسال شد مسوولین آموزش و پروش ما که کاملا آماده به روز کردن کتب درسی هستند؛ متن دروس را بر اساس آخرین اطلاعات ارسالی از جیمز وب مثل آب خوردن تغییر می دهند. مثلا سه سوته اثبات میکنند پدیده بیگ بنگ نوعی انفجار صلح آمیزبوده برای رفع ظلم و کندن شر فساد از جهان هستی.البته این توضیح ضروری است که مثلا اگر حجاب ها شل شوند باران نمی آید اگر شل تر شوند زلزله می آید و اگر حسابی حجاب ها وا داده شوند سر و کله بیگ بنگ پیدا می شود و دودمان استعمارگران را (و ایضا خودمان را!) نیست و نابود میکند.
احتمالا جلیقه های انفجاری آن زمان این ریختی و با این شدت و حدت بوده! جلیقه هم جلیقه های قدیم! در ادامه هم؛ مسوولین دلسوز شواهدی مبنی بر این موضوع بدست می آورند که مردم لنگ پوش آن زمان غذا نمیخوردند و اگر هم میخوردند یک وعده میخوردند و آن یک وعده را هم فقط اشکنه میخوردند! یکی از ماموریت های دیگر جیمز وب کشف کرهای دیگر با شکل و شمایل زمین خودمان است تا پس از کشف آن کره به دست مسوولین ما سپرده شود تا با گشتهای ارشاد فضایی، آنها را به شکل صلح آمیز به راه راست خودشان رهنمون سازند.
به امید رسیدن هر مسوولی به نقطه لاگرانژ برای تعادل بیشتر! همچنین همانطور که قرار است جیمز وب با شایسته سالاری جانشین هابل شود (ونه جایگزین) آرزو می کنیم این مورد در کشور ما هم اجرایی شود. فقط آرزو کردیم و آرزو بر هیچ فردی که در فضا سیر می کند عیب نیست!
نویسنده: فرزین پورمحبی
(فرزین پورمحبی متولد ۱۳۴۷- کارشناس ارشد رشته ادبیات نمایشی- در عرصه طنزنویسی در صدا و سیما، نشریات، نگارش کتاب و مقالات طنز سابقه ۱۵ ساله دارد و در چندین جشنواره طنز نیز برگزیده شده است.)