روایتی جهانی از شهری که هرگز خاموش نماند

تبریز شهری است که هر مسافر، از هر عصر و دیاری، از آن با شگفتی یاد کرده است؛ شهری که از دل کوههای سهند برخاسته و در طوفان تاریخ خم به ابرو نیاورده. از ناصرخسرو و ابنبطوطه تا مارکوپولو و نیکلسن، همه بر یک حقیقت گواهاند: تبریز نه فقط شهری در نقشه ایران، که نقطهای در حافظه جهان است.
به گزارش سیناپرس، در هر دوره از تاریخ ایران کهن، شهری بوده که ضربان حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور را در خود داشته است.
تبریز یکی از برجستهترین این شهرهاست؛ شهری که در لابهلای کوههای سر به فلک کشیده سهند آرمیده، اما همیشه در تاریخ راستقامت ایستاده است. شهری که گاه پایتخت بوده، گاه مرکز تجارت و گاه میدان انقلاب. همین پویایی و دگرگونی سبب شده تا در طول قرون، صدها سیاح، جغرافیدان و نویسنده از دور و نزدیک راه تبریز را در پیش گیرند و مشاهدات خود را در سفرنامهها ثبت کنند.
آنچه از لابهلای این سفرنامهها برمیآید، تصویری است از شهری که نهتنها در جغرافیای ایران، بلکه در حافظه جهان حضور دارد؛ شهری که روایتش را باید از زبان بیگانگان نیز شنید تا ژرفای تأثیرش در تاریخ آشکار شود.
از ناصرخسرو تا ابنبطوطه؛ نخستین تصویر از تبریز اسلامی
در میانه قرن پنجم هجری، ناصرخسرو قبادیانی، شاعر و فیلسوف ایرانی، در مسیر سفر هفتسالهی خود به تبریز رسید.
او در سفرنامهاش از شهری آباد با بازارهایی پرجنبوجوش سخن میگوید و مینویسد: «تبریز شهری است نیکو و پرنعمت، که بازرگانان از هر سوی بدانجا آیند…».
در روایت ناصرخسرو، تبریز نهفقط مرکز تجارت، بلکه شهری با فرهنگی غنی و مردمانی دانا تصویر میشود. اندکی پس از او، ابنبطوطه، جهانگرد مغربی قرن هشتم هجری، به تبریز قدم گذاشت و از مسجد جامع بزرگ و بازار سرپوشیده آن یاد کرد.
او با شگفتی مینویسد که در بازار تبریز «کالاهایی از هند و چین و مصر و روم» به فروش میرسد و «هر صنفی در راستهای جدا سامان یافته است». این تصویرهای نخستین از دوران اسلامی نشان میدهد که تبریز از همان سدههای میانه، حلقهی ارتباطی شرق و غرب بوده است.
عصر ایلخانان؛ تبریز، پایتختی جهانی
در قرن هفتم و هشتم هجری، با قدرتگیری ایلخانان مغول، تبریز به پایتختی ایران رسید و به یکی از درخشانترین شهرهای مشرق زمین بدل شد. مارکوپولو، بازرگان و سیاح ونیزی، دربارهی تبریز مینویسد: «تبریز شهری بزرگ است که مردمانش در بازرگانی مهارت دارند و کالاهای هند، چین، بغداد و ارمنستان در اینجا دادوستد میشود».
در همین دوران، جغرافیدانان اسلامی چون حمدالله مستوفی در نزهتالقلوب از شکوه و وسعت شهر یاد میکنند و مینویسند که تبریز «دارالملک آذربایجان» و «مرکز دانش و هنر» است.
در گزارشهای اروپایی قرون وسطی، تبریز نهتنها بهعنوان شهر تجارت، بلکه بهعنوان مرکزی فرهنگی با معماریهای شگفتانگیز شناخته میشود. ساخت مسجد کبود، رصدخانه مراغه در نزدیکی شهر و حضور دانشمندان و صنعتگران، همگی در سفرنامههای غربیان بهعنوان نشانههای «تمدن ایرانی در قلب مغولستان اسلامی» ذکر شدهاند.
قرنهای آشوب و زلزله؛ اما شهری که میماند
تبریز در طول تاریخ بارها با ویرانی روبهرو شد؛ زلزلههای سهمگین، حملهی تیمور و آشوبهای محلی بارها شهر را ویران کردند. اما در نوشتههای سیاحان، پس از هر فاجعه، شهری بازسازیشده و دوباره پررونق دیده میشود. شاردن، سیاح فرانسوی قرن هفدهم، مینویسد: «تبریز شهری است که مردمش به استقامت شهرهاند؛ هر بار که زمین آن را بلرزاند، آنان دوباره شهر را از خاک برمیخیزانند».
دوران قاجار؛ دروازه ایران به اروپا
در سده نوزدهم، با گسترش روابط ایران و اروپا، تبریز جایگاهی تازه یافت. ولیعهدهای قاجار در این شهر میزیستند و ارتباطات سیاسی و اقتصادی با روسیه و عثمانی از همینجا اداره میشد. از همین رو، تبریز مقصد اصلی مأموران سیاسی، جهانگردان و مستشرقان شد.
جیمز موریه، نویسنده انگلیسی و خالق رمان حاجی بابای اصفهانی، که چند سال در تبریز اقامت داشت، از زندگی پرجنبوجوش مردم، کارگاههای صنعتی و روحیه آزادیخواهی آنان نوشته است.
او مینویسد: «مردم تبریز زودتر از سایر ایرانیان با اندیشههای نو آشنا شدهاند. در بازارهایشان گفتوگو از سیاست و تجارت جهانی شنیده میشود.»
در همان دوران، اولئاریوس، سیاح آلمانی، از بازار بزرگ تبریز بهعنوان «یکی از شگفتیهای مشرق زمین» یاد کرده و نوشته است که «در آنجا هر حجره چون کشوری کوچک است که قانون و نظمی خاص دارد».
تبریز و بیداری مشروطه
آغاز قرن بیستم، فصلی تازه در روایت سفرنامهنویسان است. با اوجگیری جنبش مشروطهخواهی، تبریز به مرکز مقاومت و آزادیخواهی بدل شد.
گزارشهای خبرنگاران خارجی از روزنامههای روسی، انگلیسی و فرانسوی، تبریز را «پایتخت غیررسمی آزادی ایران» نامیدند.
هارولد نیکلسن، دیپلمات و نویسندهی بریتانیایی، در یادداشتهایش دربارهی محاصره تبریز به سال ۱۹۰۹ مینویسد: «در خیابانهای تبریز، بوی باروت با نسیم آزادی در هم آمیخته بود. مردان و زنان در کنار هم برای حقی میجنگیدند که قرنها از آن محروم بودند.»
روایتهای دیگر از مورگان شوستر، مستشار مالی آمریکایی، نیز از نظم و اراده مردم تبریز در برابر استبداد سخن میگویند. در گزارشهای مطبوعات اروپایی آن روزگار، تبریز بهعنوان نماد مقاومت ملت ایران معرفی شد.
تبریز در نگاه سفرنامهنویسان معاصر
در قرن بیستم و بیستویکم نیز تبریز همچنان در نگاه گردشگران و نویسندگان غربی، شهری متفاوت جلوه میکند؛ شهری که مدرنیته و سنت را در هم آمیخته است. بازار تاریخی تبریز، که در فهرست میراثجهانی یونسکو ثبت شده، هنوز همان قلب تپندهای است که ناصرخسرو و مارکوپولو وصفش را کرده بودند.
گردشگران امروزی از مهماننوازی مردم، طعم چای در کاروانسراهای قدیمی، و هوای زندهی خیابانهای ولیعصر و شنبغازان مینویسند. در روایتهای معاصر، تبریز شهری است که گذشتهاش را فراموش نکرده، بلکه آن را در زندگی امروز خود بازآفرینی کرده است.
شهری که در روایتها زنده است
به نقل از خبرگزاری میراث آریا؛از ناصرخسرو تا مارکوپولو، از موریه تا نیکلسن، همه در یک نکته همداستاناند: تبریز شهری است که در هر دوره، چیزی تازه برای گفتن دارد. شهری که گاه پایتخت تجارت بوده و گاه سنگر آزادی، اما هرگز خاموش نمانده است.
در میان سفرنامههای شرق و غرب، تبریز چون آیینهای است که تاریخ ایران در آن بازتاب یافته؛ آیینهای از تلاش، رنج و امید مردمی که بارها از دل خاک برخاستهاند و همچنان در حافظه تاریخ و دل مسافران، زنده ماندهاند.



