هنر به مثابه زبان معنا است

عضو اندیشکده فرهنگ مرکز الگو گفت: هنر و معماری در تمدن ایرانی-اسلامی، هرگز یک امر سکولار نبوده، بلکه همواره به عنوان زبانی برای بیان معانی متعالی و جذب انسان به سوی حقیقت عمل کرده است بنابراین، بازگشت به این مبانی برای خلق آثار هنری و معماری معنادار در جهان امروز ضروری است.
به گزارش خبرگزاری سینا، دکتر حسن بلخاری، استاد دانشگاه تهران و عضو اندیشکده فرهنگ مرکز الگو در نشست تخصصی «هنر، معماری و زبان معنا در تمدن اسلامی ایرانی» موضوع محوری خود را “مفهوم زبان در هنر و معماری” معرفی کردو گفت: قصد دارم دراین نشست به هنر و معماری به عنوان یک “زبان معنا” بپردازم؛ زبانی که فراتر از کلمات، مفاهیم عمیق فلسفی، فرهنگی و عرفانی را از طریق فرمهای زیبا و مجسم منتقل میکند. این نگاه، متفاوت از یک تحلیل صرفاً ساختاری است و بر محتوای معنایی نهفته در آثار هنری تمرکز دارد.
وی با کمک مثالهای ملموس از ادبیات و هنر و اثر کلاسیک، بینوایان ویکتور هوگو را نمونهای بارز در این باره ذکر کرد و افزود : چگونه یک داستان (فرم) میتواند حامل مفاهیم عمیق رستگاری، بخشش و عدالت (معنا) در سراسر جهان باشد و از آن این معانی فهمیده شود. به عنوان مثال مفهوم “مایا” در فلسفه شرق، درک همزمان وجود و عدم را میطلبد؛ درکی که عقل قادر به فهم آن نیست و تنها از طریق تمثیل و اسطوره (گونهای از هنر) قابل انتقال است. او با ذکر یک مثال قرآنی درباره ادراک حرکت کوهها به تقویت این ایده پرداختند.
خاستگاه مفهومی “هنر” در فرهنگ ایران باستان
وی برای نشان دادن عمق ریشههای این نگاه در فرهنگ ایران، به سراغ متون کهن اوستایی رفت و با ذکر این مطلب که در اوستا، واژه “هنر” (هونر) بسیار فراتر از یک مهارت فنی است، گفت: این واژه به عنوان صفتی برای خداوند (اهورامزدا) به کار رفته و به معنای “قوه تمیز حق از باطل” و “عدالت در پاداش دادن” است. این مفهوم با “خرد” (بهمن) و “اشا” حقیقت و نظم cosmic پیوندی ناگسستنی دارد. این نگاه، هنر را در سنت ایرانی امری قدسی و مرتبط با حقیقتجویی معرفی میکند.
تداوم مفهوم در عرفان اسلامی-ایرانی
وی اظهارکرد: این مفاهیم از ایران باستان به دوران اسلامی انتقال یافت و در قالب عرفان اسلامی بازتعریف شد. ایشان به آرای “سید حیدر آملی”، عارف بزرگ شیعه در قرن هشتم هجری، استناد میکند که دیدگاه او درباره “وحدت در عین کثرت” و “کثرت در عین وحدت” کلید فهم چگونگی تجلی معنا در فرم است. از نگاه او، جهان مظهر و تجلی حق است و موجودات همچون آیینههایی هستند که حقیقت واحد را در شکلهای متکثر نشان میدهند. این دیدگاه، مبنای فلسفی برای هنری است که میخواهد امر متعالی (معنا) را در امر مادی (فرم) نشان دهد.
کاربرد در معماری: از نظریه تا عمل
استاد دانشگاه تهران در بخش دیگری از سخنان خود به طور خاص به معماری پرداخت و گفت: معماری اصیل ایرانی-اسلامی تنها به دنبال کارکردگرایی صرف یا زیبایی ظاهری نبوده است. برجستهترین مثال ارائه شده، “آینهکاری” است که صرفاً یک تزئین نیست، بلکه تجسم عینی آن دیدگاه عرفانی است؛ انعکاس نورهای متعدد از یک نور واحد، نماد کاملِ تجلی “وحدت در کثرت” است. همچنین اشاره میشود که معماری حقیقی (برخلاف ساختوساز صرف) بر پایه یک “ایده” و “فرم” معنادار بنا میشود که قصد دارد مخاطب را به سمت درک حقیقتی بالاتر سوق دهد.
تفاوت معماری معنادار و ساختوساز صرف
عضو اندیشکده فرهنگ مرکز الگو تمایزی قاطع بین “ساختمان” و “معماری” قائل شد و افزود: “ساختمان” جایی است که محور بنیادین آن صرفاً کارآمدی و utility است. اما “معماری” جایی است که “فرم” به عنوان حامل “معنا” و “ایده” محور اصلی است. این فرم باید چنان زیبا و جذاب باشد که مخاطب را به سوی معانی عمیقتر بکشاند، درست مانند داستانی که خواننده را مجذوب خود میکند تا به مفاهیم آن پی ببرد. این همان “زبان معنا” در عمل است.
بلخاری در پایان سخنان خود با ابراز تأسف، به “فراموشی” این مبانی فلسفی و عرفانی غنی در دوران معاصر اشاره کرد و گفت: حتی سنتگرایان نیز در تدوین یک “مکتب هنری اسلامی” منسجم مبتنی بر این اصول، کوتاهی کردهاند. نتیجهگیری نهایی این است که هنر و معماری در تمدن ایرانی-اسلامی، هرگز یک امر سکولار نبوده، بلکه همواره به عنوان زبانی برای بیان معانی متعالی و جذب انسان به سوی حقیقت عمل کرده است بنابراین، بازگشت به این مبانی برای خلق آثار هنری و معماری معنادار در جهان امروز ضروری است.