ارزشیابی آموزشی ما فاقد ساختار است
دکتر عباس بازرگان هرندی، استاد تمام گروه مدیریت و برنامهریزی آموزشی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران است. دکتر بازرگان فارغالتحصیل رشته روشهای تحقیق و آمار (تحقیقات آموزشی) از دانشگاه پیتسبورگ (پنسیلوانیا) در سال 1353 است. وی مؤلف آثاری نظیر «ارزشیابی آموزشی»، «روشهای تحقیق در علوم رفتاری»، «مقدمهای بر روشهای تحقیق کیفی و آمیخته؛ رویکردهای متداول در علوم رفتاری» و کتاب «نظارت و ارزشیابی» را در دست انتشار دارد.
وی طراح و مؤسس نظام آمار آموزش عالی ایران و همچنین طراح و مؤسس دورههای کارشناسی ارشد اندازهگیری و ارزشیابی آموزشی، تحقیقات آموزشی، ارزشیابی آموزشی و دوره دکترای سنجش و آموزش است. در ادامه گفتگوی خبرگزاری علم و فرهنگ با ایشان به عنوان استاد هفته را میخوانید.
لطفا در ابتدا مختصری از بیوگرافی خودتان را بیان کنید و بفرمایید چه شد که وارد این رشته شدید و این رشته چه جذابیتی برای شما داشت؟
من، عباس بازرگان، در کرمان متولد شدم. تحصیلات ابتدایی و بخشی از متوسطه را در همان جا پشت سر گذاشتم و دیپلم خود را در رشته ریاضی، در دبیرستان هدف، گرفتم. نخستین رشته دانشگاهی من رشته ریاضی بود و مدرک کارشناسی خود را در این رشته در سال 1343 از دانشگاه تهران دریافت کردم. کارشناسی ارشد را نیز در رشته آمار و ریاضی در سال 1345 به پایان رساندم. پس از آن، به واسطه بورسیه برای گذراندن دورهای یک ساله در آمار کاربردی و به ویژه نمونهگیری، به هندوستان رفتم. پس از اتمام این دوره و بازگشت به ایران به عنوان مربی مؤسسه آموزش عالی آمار، که دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد را ارائه میکرد، مشغول به فعالیت شدم. مدت زیادی نگذشت که برای ادامه تحصیل به دانشگاه شیکاگوی آمریکا رفتم. حدود یک سال و نیم از دوره دکترای من در این دانشگاه گذشته بود که در سال 1348 به دلیل درگذشت پدرم مجبور به بازگشت به ایران شدم.
زمانی که به ایران بازگشتم یکی از همکاران که استاد دانشگاه تهران بود با من تماس گرفت و گفت وزارت علوم از او خواسته که یک آمارشناس را برای طراحی نظام آماری آموزش عالی به آنها معرفی کند. وضعیت در آن زمان به این شکل بود که حتی آمار دقیقی از تعداد دانشجویان به طور کلی و در رشتههای مختلف وجود نداشت. به این نحو بود که ابتدا از من خواسته شد طی سه ماهی که در ایران حضور دارم برای طراحی نظام آماری آموزش عالی کمک کنم و بعدا درخواست شد که این مدت تا یک سال تمدید شود.
در هر صورت در این پروژه چند نفر به عنوان همکار به من معرفی شدند و ما توانستیم در آن زمان نظام آمار آموزش عالی ایران را پایهگذاری کنیم. به همراه این اقدام اولین نشریه آمار آموزش عالی ایران را نیز در سال 1349 راهاندازی و منتشر کردیم. این نشریه هنوز به طور سالانه منتشر میشود و من خوشحالم که کاری که در آن زمان پایهگذاری کردیم به صورت استوار ادامه دارد. در حال حاضر میتوان گفت نظام آمار آموزش عالی یکی از نظامهای آماری نسبتاً قابل اعتماد و معتبر دادههای آماری کشور است.
از سوی دیگر ورود من به این عرصه خود موجب شد در بازگشتم به دانشگاه شیکاگو به جای ادامه تحصیل در آمار ریاضی، زمینه کاربرد آمار در آموزش را دنبال کنم و بسیار خوشحالم که این تعدیل رشته را به عمل آوردم و نتیجتاً دکترایم را در کاربرد آمار در آموزش و تحقیقات آموزشی گرفتم.
چنان که یونسکو اعلام کرده، قرن بیست و یکم قرن یادگیری است و کشورهایی در این قرن موفق هستند که واقعاً در یادگیری شهروندان بالاترین کوشش را به عمل میآورند.
با این توصیف اگر به گذشته بازگردید باز هم همین مسیر را طی میکنید؟
به طور قطع! من بسیار بسیار خوشحالم که این مسیر را طی کردهام. من در حقیقت مسیری میانرشتهای را طی کردهام و تصور می کنم که مسیر میانرشتهای مسیر بسیار خوبی است. بنابراین بسیار راضیام و اگر قرار بود دوباره راه تحصیل را از نو شروع کنم، قطعاً همین راه را میرفتم.
فعالیتهای شما پس از اتمام دوره تحصیل شامل چه مواردی بود؟
نخستین کاری که پس از بازگشت به کشور در سال 1353 انجام دادم، طراحی و ایجاد دوره کارشناسی ارشد اندازهگیری و ارزشیابی آموزشی بود. ما برای نخستین بار در ایران، حدود 20 دانشجو را در این دوره پذیرفتیم که برخی از همان دانشجویان اکنون عضو هیئت علمی دانشگاهها هستند و بسیار فعال و کوشا عمل میکنند. در واقع علاقهمندی من به رشتهام در حین کار و این که عملاً میدیدم کشور به کاربرد آمار در حیطه آموزش نیاز دارد، افزایش مییافت. در حال حاضر که نزدیک به پنج دهه از آن زمان میگذرد کاربرد آمار در آموزش بسیار بسیار مهم است. به خصوص امروزه با وجود فناوری اطلاعات، مباحثی مطرح است که با استفاده از آمار آموزشی بتوانند موفقیت دانشجویان و دانشآموزان را پیشبینی کنند و با شناسایی کسانی که در معرض ریسک هستند به آن ها کمک شود تا موفق شوند. به هر حال، چنان که یونسکو اعلام کرده، قرن بیست و یکم قرن یادگیری است و کشورهایی در این قرن موفق هستند که واقعاً در یادگیری شهروندان بالاترین کوشش را به عمل میآورند.
علاوه بر فعالیتهای آموزشی و پژوهشی متعارف، من همچنین دوره کارشناسی ارشد تحقیقات آموزشی را در سال 1375 در دانشگاه تهران تأسیس کردم. اکثر دانشجویانی که به این دوره وارد میشدند، حداقل تا سال 1380 که من مسئولیت اجرای این دوره را به عهده داشتم، زبدهترین دانشجویان بودند که پس از اتمام دوره کارشناسی ارشد به دورههای دکترای مرتبط وارد میشدند. اغلب آنها اکنون از استادیاران دانشگاهها هستند که هم پایهای قوی در آمار و هم شناختی واقعاً ضروری در آموزش و فلسفه تعلیم و تربیت و … دارند. برآورد من این است که آن دانشجویان، که اکنون در مقام استاد و پژوهشگر فعالیت میکنند، در به کار بردن آمار و روشهای مطرح در تحقیقات آموزشی برای حل مسائل نظام آموزشی، بسیار موفق بودهاند.
هر کشوری که آموزش و یادگیری را ارج بنهد و مطمئن باشد که شهروندانش در سطح توان خود به بالاترین درجه یادگیری میرسند، آن کشور، امکان ندارد بهترین کشور جهان نباشد. برای این که این اتفاق بیفتد نظام آموزشی باید یک زیرنظام ارزشیابی داشته باشد. هسته زیرنظام ارزشیابی نیز اندازهگیری و ارزشیابی آموزشی است.
دوره دیگری که در مقطع تحصیلات تکمیلی طراحی کردم و به تصویب وزارت علوم نیز رسید، دوره کارشناسی ارشد ارزشیابی آموزشی بود. ولی مهمتر از همه اینها تأسیس دوره دکترای سنجش و آموزش بود. ماجرای تأسیس این دوره نیز از این قرار بود که در جلسهای رئیس سازمان سنجش آموزش کشور اعلام کرد که این سازمان در صدد راهاندازی دوره دکترای سنجش و آموزش طی قرادادی با یک دانشگاه خارجی است. من وقتی این حرف را شنیدم گفتم که چرا تصور میکنید خود ما در ایران توان چنین کاری را نداریم. نظر ایشان این بود که اگر ما توان آن را داشتیم تا الان این دوره را ایجاد کرده بودیم. پاسخ ما نیز این بود که شما به دانشگاه تهران اعلام نیاز کنید و ادامه کار را ما دنبال خواهیم کرد. این گونه بود که ما توانستیم با همراهی همکاران این دوره را نیز راهاندازی کرده و به تصویب وزارت علوم برسانیم.
در ادامه اشاراتی که داشتید به طور کاملتر بفرمایید که توصیفتان از این رشته و اهمیت آن چیست؟
نظام آموزشی یکی از زیرنظامهای کشور است و اهمیتاش آن چنان زیاد است که یکی از بزرگان جهان تعبیری دارد به این مضمون که «انسان به کمک آموزش آدمی تواند شد و آدمی چیزی است که آموزش از او میسازد». بنابراین هر کشوری که آموزش و یادگیری را ارج بنهد و مطمئن باشد که شهروندانش در سطح توان خود به بالاترین درجه یادگیری میرسند، آن کشور، امکان ندارد بهترین کشور جهان نباشد. برای این که این اتفاق بیفتد نظام آموزشی باید یک زیرنظام ارزشیابی داشته باشد. هسته زیرنظام ارزشیابی نیز اندازهگیری و ارزشیابی آموزشی است.
با این توصیف، به علت این که ما چنین متخصصانی در کشور نداشتیم و حداکثر چند نفر در خارج از کشور دکترای خود را در این زمینه گرفته بودند، این احساس نیاز وجود داشت که دوره دکترا در این زمینه تأسیس شود. همچنان که عرض کردم، نتیجتاً در سال 1386 دوره دکترای سنجش و آموزش، به درخواست سازمان سنجش، طراحی شد، و پس از تصویب وزارت علوم، در مهرماه سال 1386 اولین گروه دانشجویان دکترا در این رشته پذیرفته شدند. تا کنون بیش از 17 نفر از این دوره فارغ التحصیل شدهاند.
از جمله تواناییهای فارغ التحصیلان سنجش و آموزش این است که میتوانند آزمونهای آموزشی را طراحی کنند. همچنین آنها میتوانند وضعیت موجود نظام آموزشی را از نظر کیفیت مورد سنجش و قضاوت قرار دهند و مشخص کنند که با سطح استاندارد چقدر فاصله دارد و با توجه به آن سطح استاندارد، پیشنهاداتی را برای بهبود نظام آموزشی ارائه کنند.
شاید در توصیف این رشته بتوان به تواناییهای این فارغ التحصیلان اشاره کرد. از جمله تواناییهای فارغ التحصیلان سنجش و آموزش این است که میتوانند آزمونهای آموزشی را طراحی کنند. همچنین آنها میتوانند وضعیت موجود نظام آموزشی را از نظر کیفیت مورد سنجش و قضاوت قرار دهند و مشخص کنند که با سطح استاندارد چقدر فاصله دارد و با توجه به آن سطح استاندارد، پیشنهاداتی را برای بهبود نظام آموزشی ارائه کنند. دانشآموزان، دانشجویان، معلمان، اعضای هیئت علمی، برنامه درسی، فضای آموزشی و تمام عوامل درونداد نظام آموزشی میتواند موضوع این بررسیها باشد. به عبارتی این افراد این امکان را دارند که فرآیند یاددهی و یادگیری و آن چه در کلاس درس میگذرد را مورد ارزیابی قرار دهند و ضمن توصیف آن، کمبودهایش را مشخص کرده و برای بهبودی بروندادهای نظام آموزشی پیشنهاداتی بدهند. این افراد میتوانند بگویند که در هر ترم چه نسبتی از افراد ناموفق بودهاند، چرا ناموفق بودهاند و دانشآموختگان فارغالتحصیل، چه پیش از دانشگاه و چه در سطح دانشگاه، به چه سمتی رفته و در کجا مشغول به فعالیتاند و به عنوان مثال اگر یک پزشک بیکار مانده دلایل آن چیست. این افراد میتوانند تمام این کارها را انجام بدهند. ما به دنبال تأسیس این دوره، گروه سنجش و تحقیقات آموزشی را در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران تأسیس کردیم که این اولین گروه مشابه آن بود.
بنابراین دلیل این که من کماکان در این رشته ادامه دادهام آن علاقهای بود که به تدریج و در این کار در من به وجود آمد و این را در رابطه با نیاز کشور دیدم و ملاحظه کردم که چگونه به راحتی میتوان از تخصص خود برای برآوردن نیاز کشور و حل مسائل استفاده کرد.
دلیل این که من کماکان در این رشته ادامه دادهام آن علاقهای بود که به تدریج و در این کار در من به وجود آمد و این را در رابطه با نیاز کشور دیدم و ملاحظه کردم که چگونه به راحتی میتوان از تخصص خود برای برآوردن نیاز کشور و حل مسائل استفاده کرد.
جایگاه این رشته در حال حاضر در کشور ما چیست؟ اساتید و پژوهشگران این حوزه احیاناً چه مشکلاتی دارند و به طور کلی چه چالشهایی پیش روی این رشته وجود دارد؟
رشته سنجش و رشته تحقیقات آموزشی در حقیقت دو مؤلفهی استفاده از آمار در آموزش است. ما نمیتوانیم کیفیت یک واقعیت را بسنجیم و آن را بهبود ببخشیم مگر این که آن را اندازه بگیریم. بنابراین نقش این دو رشته در نظام آموزشی بسیار بسیار تعیینکننده است. اما با توجه به این که در حال حاضر، به هر دلیل، اهمیت گروه سنجش و تحقیقات آموزشی در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران مورد توجه نیست، این گروه تقریباً وجود عینی ندارد. بنابراین یکی از مشکلات اصلی این است که هویت رشتهای این حوزه تقریباً دچار بحران شده است. دلایل آن فراوان است و الان مجال ورود به این بحث نیست، اما اجمالا باید عرض کنم که یکی از مشکلات این است که این دو رشته هویت رشتهای خود را از دست دادهاند و جایگاهشان کاسته شده است. این مشکل اصلی است.
نکته دیگر این است که اساساً ما در تحقیقات آموزشی چند مسئله اصلی داریم، یکی ساختارسازی برای تحقیقات، یکی فرآیند اجرایی طرحها، دیگری موضوع طرحهای پژوهشی و در پایان کیفیت اجرای طرحهای آموزشی. محوریترین مورد را در این رابطه میتوان بحث ساختارسازی دانست.
در حال حاضر، به هر دلیل، اهمیت گروه سنجش و تحقیقات آموزشی در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران مورد توجه نیست، این گروه تقریباً وجود عینی ندارد. بنابراین یکی از مشکلات اصلی این است که هویت رشتهای این حوزه تقریباً دچار بحران شده است.
خوشبختانه در سال 1369 وزارت آموزش و پرورش شوراهای تحقیقات آموزش و پرورش را در تمام استانها تشکیل داد. این برای اولین بار در تاریخ آموزش و پرورش کشور بود که چنین اهمیتی به تحقیقات آموزشی داده شد. این امر به تدریج باعث شد که موضوع تحقیقات در آموزش و پرورش مورد توجه قرار گرفته و علاقه معلمان به این حیطه جلب شده و طرح معلم پژوهنده دنبال شود. این جریان از طریق پژوهشکدهای که در آن زمان با عنوان پژوهشکده تعلیم و تربیت راهاندازی شد پی گرفته شد و بر قوت تحقیقات آموزشی در وزارت آموزش و پرورش بسیار افزود. همچنین انجام طرحهای تحقیقاتی این زمینه را فراهم کرد که پژوهشکده نقشی در تصمیمگیریها، سیاستگذاریها و صورتبندی سیاستها داشته باشد. پس از مدتی با توجه به نقش برجستهای که پژوهشکده تعلیم و تربیت پیدا کرد، سخن از ارتقای آن به پژوهشگاه شد. این در حالی است که اگر قرار باشد مرکزی با عنوان پژوهشگاه فعالیت کند باید منابع مناسبی در اختیار داشته باشد. اما با وجود این که پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش راهاندازی شد، متأسفانه با این تغییر نام به هیچ وجه آن صلابتی که از کار تحقیقات آموزشی انتظار میرفت فراهم نشد. در حال حاضر پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش فعالیتهایی را انجام میدهد، اما این انتظار وجود دارد که این پژوهشگاه در افق پژوهشهای کشور و منطقه بدرخشد. ما میبینیم که ایران از هر جهت موقعیت بسیار خاص و قابل توجهی در منطقه و فضای بینالمللی دارد و جمهوری اسلامی ایران الان نشان داده که چه تواناییهایی در منطقه دارد. ما چرا نباید همین موقعیت ممتاز را در آموزش، تحقیقات آموزشی و سنجش آموزشی داشته باشیم؟
نکته این است که ارزشیابی آموزشی از سه دهه پیش در سطح جهان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. پژوهش در کیفیت آموزش، به طور کلی، و آموزش عالی، به طور خاص، بایستی از جمله دغدغههای کشور باشد. ما در ایران تقریباً از 20 سال پیش در زمینه ارزشیابی آموزشی پژوهشهایی داشتهایم و شاید حدود 50 پایاننامه کارشناسیارشد و رساله دکترا تا به حال در این زمینه انجام شده است. اما یکی از مشکلات ما این است که ساختارسازی نکردهایم. ما اگر نهادی کشوری برای ارزشیابی آموزش عالی میداشتیم مطمئناً میتوانستیم پرچمدار کیفیت در کشورهای منطقه غرب آسیا و آسیای مرکزی بوده و دیگر کشورها را به دنبال خود داشته باشیم. اما متأسفانه به دلیل این که این ساختار تاکنون به وجود نیامده چنین موقعیتی حاصل نشده است. بنابراین میتوان گفت که بحران هویت رشتهای تحقیقات آموزشی و عدم ساختارسازی بنیادی مشکلات اصلی ما در این حوزه است.
البته این باعث خرسندی است که در آذرماه امسال آییننامه شورای نظارت و ارزیابی آموزش کشور تدوین شده و به تصویب رسیده است. ما امیدواریم که به دنبال تصویب این آییننامه این نهاد تأسیس شود.
توصیهام به علاقهمندان و دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاهی نیز این است که الان که ما با کلیک یک دکمه میتوانیم اطلاعات فراوانی را در اختیار داشته باشیم، سعی کنند خود را به بالاترین سطح دانش برسانند. آنها نباید تصور کنند اگر مدرک دکترایی گرفتند به درجه بالایی از دانش رسیدهاند، بلکه باید همچنان این کوشش را داشته باشند که دانش خود را به سطح بالاترین نقطه رشتهشان برسانند.
ارزیابی شما از وضعیت پژوهش در این حوزه دانش چیست؟
یکی از مسائلی که در ارتباط با وضعیت پژوهش مطرح است این است که به علت تعداد بیشمار دانشجویان کارشناسی ارشد نمیتوان گفت که همه موضوعات و محورهای پژوهشی مرتبط با نیازهاست. علاوه بر این کیفیت اجرای طرحها نیز محل تردید است و خود این کیفیت احتیاج به کنکاش و نظارت دقیقتر دارد.
در واقع میتوان گفت که کمیتگرایی در پژوهش کار را به جایی رسانده که باعث تأسف است و به پژوهش آسیب زده است. بارها دانشجویان نزد من آمده و اظهار کردهاند که قصد نوشتن مقاله دارند، اما وقتی از آنها پرسیدهام که در چه موضوعی قصد نوشتن مقاله دارند، مسئله آنها چیست و چه پژوهشی انجام دادهاند، پاسخی از آنها دریافت نکردهام. این در حالی است که نوشتن مقاله مستلزم دریافتن موقعیت یک مسئله، تبدیل آن به طرح پژوهشی، اجرای آن طرح و در نهایت ارائه و بیان نتیجه طرح پژوهشی در قالب مقاله است. اما آن چه عموماً اتفاق میافتد دقیقا عکس این سیر است.
امیدوارم به جایی برسیم که نظام پژوهشی ما درک موقعیتهای مسئله را بیش از هر چیز مورد توجه قرار دهد و این نقطه شروع کارهای پژوهشی و تدوین و تصویب طرحها شود. متأسفانه در حال حاضر حتی سازمانهایی وجود دارد که دائماً اعلام و آگهی میکنند که حاضرند طرحهای پژوهشی را بپذیرند ولی شرایط و مدیریت پژوهشیشان آن چنان ناکارآمد است که احتیاج به تجدیدنظر و تعدیل دارند. امیدوارم که این نکات مورد توجه کسانی که مسئولیت مدیریت پژوهش را دارند قرار بگیرد.
این ها نکاتی است که من به عنوان یک یادگیرنده مداوم در رشته سنجش و تحقیقات آموزشی معمولاً در طول هفته راجع به آنها فکر میکنم و آرزو دارم که پیش از گذشتن از این دنیا ببینم که انشاالله در ایران به درجه پرچمداری در منطقه در این حوزه رسیدهایم.
پیشنهاد من به مسئولان این است که این دوستان و برادران تصور نکنند همه چیز را میدانند، بلکه خود را یادگیرنده مداوم قرار دهند و از مشارکت دادن دیگران نپرهیزند و در تصمیمگیریها مشارکت جامعه علمی را بطلبند. انشاالله که موفق باشند.
لطفاً اشارهای هم به مهمترین آثار و تألیفاتتان داشته باشید؟
از من تا کنون حدود 20 جلد کتاب منتشر شده که تعدادی تألیفی و تعدادی ترجمه است. یکی از مهمترین تألیفاتم کتاب «ارزشیابی آموزشی» است که توسط انتشارات سازمان سمت چاپ و منتشر شده است. این کتاب با نخستین چاپ در سال 1380 به عنوان کتاب برگزیده سال در حوزه روانشناسی و علوم تربیتی معرفی شد. این کتاب هر سال یک نوبت چاپ جدید داشته است. «روشهای تحقیق در علوم رفتاری» یکی دیگر از کتابها است که با همراهی دو نفر از همکاران تألیف کردهایم. این کتاب که چاپ نخست آن در سال 1376 منتشر شد اکنون به چاپ 28 رسیده است. همچنین کتاب تألیفی مهم دیگر من با عنوان «مقدمهای بر روشهای تحقیق کیفی و آمیخته؛ رویکردهای متداول در علوم رفتاری» به چاپ رسیده است. این کتاب سه بار ویرایش شده و هر سال چاپ میشود و امسال با وجود این که چند ماه پیش چاپ جدیدی از آن منتشر شده بود، اکنون نایاب شده و قرار است دوباره چاپ شود.
برنامه کاری آیندهتان چیست؟
هدفی که من به طور کلی تعقیب میکنم در جهت یاری دادن به بهبود کیفیت دانشگاهی است. در حال حاضر یادگیری الکترونیکی تقریباً دارد روز به روز اهمیت بیشتری یپدا میکند. این مقوله به عنوان رویکردی که در دنیا مورد توجه کشورها قرار گرفته و یونسکو نیز آن را مورد تأیید قرار داده، روز به روز جدیتر میشود.
برای این که کیفیت نظام یادگیری الکترونیکی قابل قبول باشد من ضروری دیدم که باید در کشور اقدامی را انجام بدهیم و به همین دلیل طرحی را تحت عنوان «طراحی الگوی ارزیابی کیفیت سیستمهای یادگیری الکترونیکی» تدوین و اجرا کردهام. این طرح به کمک یکی از دانشجویان دکترا که همان زمان فارغالتحصیل میشد به اجرا در آمد و ما حصل آن یک مقاله علمی بود. همچنین ما در این طرح تعدادی از مؤلفههای سنجش کیفیت، یعنی حدود 12 عامل، 39 ملاک و 70 نشانگر را، برای کیفیت سیستمهای یادگیری الکترونیکی نمایان کردیم. نتیجه این طرح الگویی بوده که دانشگاهها یا مؤسسات آموزش عالی الکترونیکی میتوانند آن را مورد نظر قرار داده و به واسطه آن جامعه را مطمئن کنند که کاری که انجام میدهند دارای کیفیتی بالا است و یا هیچ کمبودی نسبت به آموزش حضوری ندارد.
از جمله کارهای دیگری که کماکان ادامه میدهم پیگیری مباحث مربوط به نظارت و ارزشیابی در آموزش عالی است. همین چند روز پیش، کتابی که سازمان سمت تقریباً یک سال و نیم پیش از من و یکی از همکاران، یعنی آقای دکتر فراستخواه، درخواست کرده بود آن را تهیه کنیم، تحت عنوان «نظارت و ارزشیابی»، آماده شده و همین روزها در پیشخوان کتابفروشیها در دسترس خواهد بود.
بنابراین میتوانم خدمت شما و مخاطبان عرض کنم که «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم. موجیم که آسودگی ما عدم ماست». من خود را یک یادگیرنده مداوم در سنجش و تحقیقات آموزشی میدانم و امیدوارم روزی که این دنیا را ترک میکنم با خیال راحت این احساس را داشته باشم که آنچه در توان داشتهام در طبق اخلاص گذاشته و در خدمت مردم و وطنم قرار دادهام.
نوشتن مقاله مستلزم دریافتن موقعیت یک مسئله، تبدیل آن به طرح پژوهشی، اجرای آن طرح و در نهایت ارائه و بیان نتیجه طرح پژوهشی در قالب مقاله است. اما آن چه عموماً اتفاق میافتد دقیقا عکس این سیر است.
اگر در پایان توصیهای به علاقهمندان به این حوزه و همچنین پیشنهادی برای مدیران علمی دارید بیان بفرمایید.
پیشنهاد من به مسئولان این است که این دوستان و برادران تصور نکنند همه چیز را میدانند، بلکه خود را یادگیرنده مداوم قرار دهند و از مشارکت دادن دیگران نپرهیزند و در تصمیمگیریها مشارکت جامعه علمی را بطلبند. انشاالله که موفق باشند.
توصیهام به علاقهمندان و دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاهی نیز این است که الان که ما با کلیک یک دکمه میتوانیم اطلاعات فراوانی را در اختیار داشته باشیم، سعی کنند خود را به بالاترین سطح دانش برسانند. آنها نباید تصور کنند اگر مدرک دکترایی گرفتند به درجه بالایی از دانش رسیدهاند، بلکه باید همچنان این کوشش را داشته باشند که دانش خود را به سطح بالاترین نقطه رشتهشان برسانند.
گفتگو: سیدمهدی موسوی
No tags for this post.