باستان‌شناسی، عتیقه شناسی نیست

شهر سوخته در واقع مهم‌ترین محوطه‌باستانی کشور است که در استان سیستان و بلوچستان و در نزدیکی شهرستان زابل واقع شده و تلاش‌های منصور سجادی، سرپرست تیم کاوش این منطقه و همکارانش باعث شده تا هرچند وقت یک‌بار از شنیدن خبر کشفیات مختلفی همچون اولین چشم مصنوعی جهان، اولین تصویر متحرک (سفال منقوش به بز)، اولین جراحی جمجمه سر و خیلی چیزهای دیگر در این منطقه خرسند شویم.

سجادی که مجموعه‌ای از علوم میان رشته‌ای باستان‌شناسی از قبیل انسان‌شناسی استخوانی، گیاه باستان‌شناسی، مطالعات ‏باستان‌شناسی روی سنگ‌های قیمتی را در شهر سوخته راه انداخته، یکی از شناخته‌ترین باستان‌شناسان جهان است و تاکنون علاوه بر فعالیت‌های باستان‌شناسی در ایران، ‏محوطه‌های باستان‌شناسی دیگری را در ایتالیا و دیگر کشورهای جهان حفاری کرده است.

برای این‌که درباره علم باستان‌شناسی و پیوستگی آن با سایر علوم بیشتر بدانیم، هیچ‌کس را بهتر از دکتر سجادی نیافتیم.

آقای دکتر، شاید خیلی از ما وقتی صحبت از باستان‌شناسی می‌شود، آن را بیشتر مرتبط با حوزه تاریخ، فرهنگ و هنر و… بدانیم اما همان‌طور که از عنوان این رشته برمی‌آید باستان‌شناسی یک علم است. بنابراین فکر می‌کنم بهتر است در ابتدا تعریفی از باستان‌شناسی وچرایی نامگذاری آن به عنوان یک علم ارائه دهید.

اجازه دهید ابتدا به این نکته خاص بپردازم که شاید پاسخ‌های من به پرسش‌های شما در این زمینه ناامیدکننده و خارج از چارچوبی باشد که شما به عنوان باستان‌شناس‌ می‌شناسید یا ارزیابی می‌کنید زیرا در مجموع و با شناختی که از توجه عمومی به باستان‌شناسی دارم، تصور می‌کنم پاسخ به برخی پرسش‌های شما از این قواعد و شکل‌های معمول خارج باشد.

در هر صورت می‌خواهم به این پرسش من در باره علمی بودن باستان‌شناسی و تعریفی از آن پاسخ دهید.

در این صورت باید بگویم باستان‌شناسی علمی است که با بسیاری از دانش‌ها و علوم بشری گره خورده است. در حقیقت باستان‌شناسی در حوزه تاریخ، فرهنگ، هنر، معماری و امثالهم نیست بلکه تغذیه‌کننده آنهاست.

در واقع اگر باستان‌شناسی نبود، بیش از 99 درصد تاریخ بشر گم می‌شد زیرا تاریخ را تنها می‌توانیم از حدود چهار یا پنج هزار سال پیش و از دوران آغاز نگارش شروع کنیم که این مدت زمان در قیاس با بیش از 3.5 میلیون سال سابقه بشر در روی کره زمین قابل مقایسه نیست.

یکی از باستان‌شناسان بزرگ، برایان فاگان در پاسخ به این سوال که آیا باستان‌شناسی علم است پاسخ می‌دهد آری و جواب این سوال کاملا مثبت است. از آنجا که باستان‌شناسی به منظور کشفیات و تحقیقات و تحلیل داده‌های مربوط به آثار و بقایای جوامع به طریق علمی کمک می‌کند، یک علم به شمار می‌آید، ولی از آن جهت که به عنوان بخشی از مردم‌شناسی به بررسی و مطالعه افکار و عقاید غیرملموس و نامحسوس فلسفی و همچنین باورهای مذهبی یک جامعه می‌پردازد، نمی‌تواند یک علم باشد. برای بسیاری از افراد و حتی محققان علوم دیگر، باستان‌شناسان کارهایی انجام می‌دهند که زائد است و شاید بی‌معنا و مخرب نیز ارزیابی شود.

متاسفانه عملکرد بعضی باستان‌شناسان دو سده گذشته که برخی از آنها تنها دلال‌های موزه‌ها و کلکسیونرها و برخی نیز عوامل خبرچینی و جاسوسی کشورهای امپریالیستی در کشورهایی با فرهنگ غنی و باستانی بوده اند نیز به این جو و طرز تفکر کمک زیادی کرده است.

استعمارگران هم برای پرکردن موزه‌های خود و هم برای سایر مقاصد استعماری نه تنها در خاورمیانه و آفریقا بلکه حتی در استرالیا و آمریکا نیز از این علم و حربه استفاده فراوان کرده‌اند و به محض جای‌گیری اولیه و اثبات خود در محل که همراه کشتارهای خونین و نسل کشی مردم بومی این سرزمین‌ها بوده، بلافاصله به غارت آثار فرهنگی و تمدنی آنان پرداخته و حتی قبور این مردم نیز از دست آنان رهایی پیدا نکرده‌اند بنابراین طبیعی است تصویر غلطی از باستان‌شناس و باستان‌شناسی در اذهان برخی افراد جا‌ گیرد و اگر به این‌گونه مسائل، پرسش‌ها و درخواست‌های عوامانه و غیرعلمی را نیز اضافه کنید این تصویر خدشه بیشتری برمی‌دارد.

حتی امروزه و به عنوان مثال وقتی در جایی شما خود را باستان‌شناس معرفی می‌کنید، با سیل پرسش‌هایی چون آیا شما از کتاب‌های قدیمی برای کشفیات خود بهره می‌گیرید؟ من یک ظرف مسی قدیمی از مادر بزرگم به ارث برده‌ام، قیمت آن چند است؟ در ده ما تپه‌ای هست که طلسم شده آیا شما می‌توانید این طلسم را بشکنید؟ روبه‌رو شوید و وقتی شما پاسخ می‌دهید از انجام این گونه کارها ناتوانید با بهت و حیرت به شما نگاه می‌کنند و احتمالا از خود می‌پرسند که این چگونه باستان‌شناسی است که قادر به پاسخگویی به این سوالات ساده نیست.

به همین دلیل و با توجه به ناآگاهی از رسالت علم باستان‌شناسی است که برخی افراد اختصاص بودجه و سرمایه‌گذاری در باستان‌شناسی را صرف هزینه‌های زائد می‌دانند و حتی بعضی دیگر، باستان‌شناسان را کهنه‌پرستان تندخویی به شمار می‌آورند که میان آت و آشغال‌ها غوطه ورند و واله و شیدای استخوان‌های پوسیده و ظرف‌های شکسته هستند.

در خوشبینانه‌ترین وجه نیز باستان‌شناسان حداکثر با نام عتیقه‌شناس شناخته می‌شوند و در نتیجه تفاوت‌های عظیمی که بین این دو وجود دارد، نادیده گرفته می‌شود. در مقابل این‌گونه تفکرات، نظرات دیگری وجود دارد که باستان‌شناس را کسی می‌داند که آنچه در زمان گذشته محو شده را مجدد و با خرسندی حاصل از یک آفرینش احیا می‌کند بنابراین در مقابل آن نظریه‌های افراطی ابتدا باید بدانیم که باستان‌شناسی دقیقا به چه معناست؟ واژه آرکئولوژی Archaeology از کلمه یونانی آرخایالوژیا arkhaialogia آمده که در اصل به معنای مباحثه درباره چیزهای قدیمی است؛ اما امروزه به معنای مطالعه گذشته انسان از طریق موادی است که از او به جا مانده است و بالاخره باید بگوییم که بنا به قول یکی از باستان‌شناسان معتبر و معاصر انگلیسی، باستان‌شناسی یک پژوهش دائمی و پایدار است؛ مسافرتی دائم و ابدی است که به مقصد حقیقی و کاملی نمی‌رسد.

در باستان‌شناسی هر کاری تنها کوششی است برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب علمی و البته و هیچ چیزی نهایی و کامل نیست.

وجود فناوری‌های جدید چقدر می‌تواند به کشف محوطه‌های باستانی کمک کند، مثلا وجود ابزاری همچون ماهواره‌ها یا گوگل ارث تا چه حد در پیداکردن مناطق جدید موثر هستند و به‌طورکلی چقدر استفاده از علوم وفناوری‌های روز در پیشبرد باستان‌شناسی موثر است؟ مثلا برای کاوش در یک منطقه چه ابزارهای علمی مورد نیاز است ودر ادامه و در مراحل مختلف کار، تیم حاضر در محل چقدر به ابزار و دستگاه‌های فنی و علمی وابسته هستند؟

پیشرفت‌های علمی بشر در این اواخر، داستان کار و مطالعه داده‌های باستانی را به‌کلی دگرگون کرده است. روش‌های گوناگون و وسایل مختلفی برای کشف آثار باستانی وجود دارد که از سده هجدهم به بعد، مراحل مختلفی را پیموده است.

بررسی و ‌شناسایی نخستین آثار باستانی ایران که به‌صورت سیستماتیک انجام گرفت، توسط اورل اشتین بود. اشتین برای انجام بررسی‌های خود با شتر مسافرت می‌کرد و علاوه بر خدمتکاران خود، یک نقشه‌بردار هندی نیز در معیت خود داشت.

وسایلی که وی برای انجام کار خود داشت، منحصر بود به دفترچه‌های گزارش‌نویسی، نقشه اماکن مورد نظر، متر، دوربین عکاسی و نقشه‌برداری و چند عدد بیل و کلنگ. وی تنها از یک روش ساده، یعنی راهپیمایی و پرس‌وجو برای شناخت آثار استفاده می‌کرد و تازه این یکی از آخرین روش‌های موجود زمان خود برای انجام یک بررسی و اکتشاف بوده است.

وسایل همراه باستان‌شناسان امروز بسیار متفاوت است: اتومبیل، هلیکوپتر، دوربین‌های دیجیتال، عکس‌های هوایی و ماهواره‌ای، GPS، رایانه دستی، دستگاه‌های مطالعات ژئوفیزیکی و سایر اشیا و وسایل اینچنینی. امروزه در اختیار داشتن چنین وسایل و تجهیزاتی تقریبا در تمام مراحل کار تیم‌های اکتشافی که در باستان‌شناسی اصطلاحا به آن بررسی میدانی گفته می‌شود، الزامی است.

در حال حاضر، دو مورد اساسی در کشف آثار مورد نظر اولیه قرار می‌گیرند که عبارتند از بررسی میدانی، چگونگی پراکندگی محوطه‌های باستانی و ارتباط آنها با وضعیت جغرافیایی طبیعی و محیط زیست اطراف و دوم ارزیابی محوطه که شامل گردآوری داده‌ها و جمع‌آوری نمونه‌های پراکنده در روی محوطه و ثبت و ضبط و مستندسازی دقیق مواد فرهنگی است.

باید بگویم برخی باستان‌شناسان به نوعی باستان‌شناسی غیرمخرب روی آورده‌اند. پیش از این‌که به صحبت خود ادامه دهیم، اشاره می‌کنم که اصولا باستان‌شناسان تخریب‌کننده و مخرب هستند، چون وقتی یک محل باستانی ـ فرقی نمی‌کند که متعلق به چه برهه‌ای از زمان باشد ـ حفاری می‌شود، تمامی آثار آن محل، بجز آثار منقول که به موزه‌ها منتقل می‌شوند، از بین می‌روند و اگر در کار گزارش و مستندسازی این محل یا آثار، کوتاهی کرده باشد، تمام آنچه ‌ بوده، از بین می‌رود و غیرقابل احیا می‌شود، به همین سبب برخی باستان‌شناسان معتقد به انجام باستان‌شناسی بدون حفاری یا حتی گردآوری مواد و آثار از روی محوطه‌ها هستند.

این‌گونه روش‌ها معمولا با عنوان سنجش از راه دور خوانده می‌شوند که عبارتند از عکسبرداری‌های هوایی، روش‌های مغناطیسی و رادارهای تشخیص جنبی که استفاده از مجموعه آنها، اطلاعات دقیقی در مورد یک محل باستانی را به‌دست می‌دهند. با استفاده از این روش‌های غیرتخریبی و بخصوص استفاده از عکس‌های هوایی، هزاران محوطه باستانی که هیچ‌گونه اثر و نشانه‌ای از آنها پیدا نبوده، به نقشه‌های باستانی جهان راه پیدا کرده است.

نخستین نمونه‌های عکسبرداری هوایی از آثار باستانی توسط شخصی به نام گوردون ویلی در کشور پرو انجام گرفته که منجر به کشف 350 محوطه باستانی شده است. استفاده از عکس‌های هوایی برای شناسایی آثار باستانی در ایران نخستین بار توسط اریک اشمیت انجام شد.

توضیح آن‌که عکس‌های هوایی سازمان نقشه‌برداری که با مقیاس‌های یک به 50000 و بعدا یک به 20000 تهیه شده کارایی چندانی در باستان‌شناسی ندارند، بلکه در این زمینه باید عکسبردای هوایی تخصصی باستان‌شناسی انجام شود. همان‌طور که گفتم اشمیت مبتکر انجام این کار بود و با پرواز در مناطق غربی، شمال‌غربی و شمال شرقی ایران حدود 100 عکس از محوطه‌های شناخته شده و در مواردی ناشناخته باستانی ایران در سال‌های بین 1932 تا 1937 میلادی یعنی 1314 تا 1317 خورشیدی انجام داد.

پس از آن هیچ عکسبرداری دیگر تخصصی باستان‌شناسانه در ایران جز ‌ کار جورج کرستر در آغاز دهه 50 خورشیدی را نمی‌توان یافت اما می‌توانیم به عکس‌های هوایی منطقه و شهر بم که پس از زلزله تاسفبار ان شهر توسط آقای دکتر شهریار عدل گرفته شد اشاره کنیم و دیگر از عکس‌های باارزش هوایی از شهر‌ها و محوطه‌های باستانی سراغ ندارم تا این‌که در سال 1389 در کنفرانسی که به ابتکار پژوهشکده باستان‌شناسی انجام گرفت شاهد یک سخنرانی در‌باره عکس‌های هوایی بسیار گویایی که در خوزستان گرفته شده بود بودم که با کمال تاسف از نام و نشان عکاسان یا موسسه‌ای که این کار را کرده با خبر نیستم.

روش‌های دیگر بررسی غیر تخریبی، هزینه‌های بسیاری می‌طلبد که گروه‌های باستان‌شناسی قادر به تامین آن نیستند، اگر چه در این موارد، نتیجه‌های حاصله بسیار پربار و قابل توجه هستند.

از جمله این روش‌ها استفاده از تصاویر فضایی و ماهواره‌ای است که به‌خاطر هزینه بسیار بالای آنها معمولا در تمام دنیا در اختیار ارتش است و سایر سازمان‌ها تنها و اگر لزوم خاصی در میان باشد، قادر به استفاده از آنها هستند.

یکی از نمونه‌های بسیار جالب و مهم در استفاده از تصاویر فضایی یا ماهواره‌ای مربوط به کشف یک محوطه باستانی با قدمت بیش از 3.7 میلیون سال پیش در کشور اتیوپی است که طی آن، بقایای انسان ریخته‌ای آسترولوپیتکوس پیدا شدند.

مثال دیگر از حضور و وجود علوم جدید و اثر مهم و تاثیرپذیر آنها در باستان‌شناسی Deoxyribonucleic acid یا اسید‌های هسته‌ای که در بردارنده و منتقل‌کننده اطلاعات ژنتیکی در سلول‌های تمام موجودات زنده از درختان تا حشرات و انسان‌ها هستند که با نام DNA معروف شده‌اند.

امروزه اهمیت حفاظت و بهره‌برداری از تنوع زیستی در سال‌های اخیر به طور گسترده‌ای به رسمیت شناخته شده و منابع ژنتیکی به یکی از نگرانی‌ها و مسائل عمده جهانی تبدیل شده و یک نیروی محرک برای تصمیم‌گیری‌های سیاسی به شمار می‌روند. مسائلی چون انقراض، فرسایش‌های ژنتیکی و امکانات حفاظت طولانی‌مدت تنوعات زیستی موضوع بسیاری از کنفرانس‌های بین‌المللی و موافقت‌نامه‌ها شده‌اند.

ظهور فناوری‌های جدید در تجزیه و تحلیل دانه‌های باستانی امکان استخراج و تکثیرDNA زغال‌های سوخته، خشک شده و گیاهان باستانی را فراهم آورده است. در مجموع همان‌طور که گفتم، استفاده از علوم و فنون و همچنین ابزارها و تکنولوژی جدید، مطالعات باستان‌شناسی را کاملا دگرگون ساخته‌اند.

لطفا برای خوانندگان ما نمونه‌هایی از کاربرد فناوری‌های جدید را در باستان‌شناسی بیان کنید و بفرمایید که آیا در کشور ما ظرفیت و زیر ساخت‌های مناسب برای استفاده از تکنولوژی مدرن در پژوهش‌های باستان‌شناسی وجود دارد؟

می‌دانید ‌ پیش از این‌که ما کار خود را در شهر سوخته آغاز کنیم، یک گروه ایتالیایی در آنجا کار می‌کرد که از نظر ترکیب گروه علمی، یکی از قوی‌ترین گروه‌های باستان‌شناسی بود که در کشور فعالیت داشت.

من از نخستین مرحله شکل گیری گروه باستان‌شناسی شهر سوخته به این مساله معتقد بودم ‌کارهایی که ما انجام می‌دهیم، اگر دارای ارزشی بالاتر از کار گروه پیشین نباشد، نباید از آن کمتر هم باشد و این تصور پیش بیاید که گروه‌های ایرانی قادر به انجام کارهایی که خارجیان انجام می‌دهند نیستند و از سوی دیگر همیشه معتقد بوده‌ام که استفاده از سایر متخصصان قدرت تجزیه و تحلیل و درجه آگاهی باستان‌شناسان را در زمینه‌های مختلف بالا می‌برد و به همین جهت در گروه خود، حسابی برای شرکت متخصصان علوم دیگر ‌باز کردم.

طبیعی است که یک باستان‌شناس تنها در حوزه کاری خود، صاحب رای است، اما در یک حفاری باستان‌شناسی از دل خاک مواد و اشیا و ابزار‌های بسیار متفاوتی بیرون می‌آید که تنها با تکیه به اطلاعات باستان‌شناسی نمی‌توان آنها را شناخت و یا تجزیه و تحلیل کرد.

مثلا انواع دانه‌های خوراکی که پس از هزاران سال و اغلب به صورت سوخته به‌دست می‌آیند، همه تقریبا به یک شکل هستند. شناخت تفاوت‌های موجود بین گندم جو و یا مشکل‌تر از آن، انواع مختلف گندم در صلاحیت باستان‌شناس نیست و حال اگر در یک گروه باستان‌شناسی یک متخصص گیاه باستان‌شناس وجود نداشته باشد، شما هرگز نخواهید فهمید که گندم پیدا کرده‌اید یا جو، گشنیز پیدا کرده‌اید یا یک گیاه خودروی دیگر.

در این حالت ممکن است شما بپرسید خب فایده این‌که من بدانم این گندم است یا جو چیست؟ ساده‌ترین پاسخ آن است که در آن صورت به رژیم غذایی مردم و در نتیجه نحوه تغذیه و پوسیدگی دندان‌ها بر اثر تغذیه نامطلوب و کوتاهی عمر و به همین ترتیب سایر مسائل پی خواهیم برد. در غیاب گیاه باستان‌شناس وضعیت آب و هوایی و پوشش‌های گیاهی و تغییرات در تنوع زیستی و مسائلی از این دست مبهم می‌مانند و در نتیجه، اطلاعات باستان‌شناس از کاری که کرده ناقص خواهد شد.

شما به عنوان یکی از شناخته شده‌‌ترین باستان‌شناسان جهان تاکنون علاوه بر فعالیت‌های باستان‌شناسی در ایران، در برنامه‌های بررسی و کاوش تعدادی محوطه‌های باستانی خارج از کشور هم شرکت داشته‌اید. آیا امکاناتی که ما برای حفاری‌هایمان به کار می‌گیریم، با آنچه در سایت‌ها و مناطق معروف جهان استفاده می‌شوند، مشابه است؟

باید دید منظور شما از امکانات چیست. اگر امکانات مالی و اعتباری را در نظر داشته باشید باید بگویم ما با همکاران خارجی خود امکانات برابری نداریم.

در مواردی اتفاق افتاده که به‌دلیل دیر رسیدن بودجه یا حتی نرسیدن آن، روسای هیات‌های باستان‌شناسی خودشان بخش‌هایی از بودجه را شخصا هزینه کرده‌اند، اگر چه در یک دوره خاص، هیات‌هایی هم بوده‌اند که به لطف نزدیکی به اداره‌کننده پژوهشکده باستان‌شناسی دارای اعتبارات مالی مکفی بوده‌اند. از طرف دیگر، نا‌آگاهی و بی‌اطلاعی برخی مسوولان از شکل و نفس کار باستان‌شناسی باعث سوءتعبیرهایی می‌شود.

به عنوان مثال یک‌بار ما برای انبار کردن نمونه‌های مواد مختلف به‌دست آمده از کاوش‌ها، 2000 جعبه مقوایی و حدود 100 عدد یخدان یونولیتی خریده بودیم، اما فروشنده که معمولا این قوطی‌ها را به شیرینی‌فروش‌ها می‌فروخته، فاکتور 2000 جعبه شیرینی داده بود.

مسوول امور مالی یکی از استان‌ها تعجب کرده بود که مگر یک گروه 20 نفره چقدر شیرینی می‌خورد‌یا چقدر یخ مصرف می‌کند! غافل از آن که ما نه تنها شیرینی نمی‌خوریم بلکه هزینه غذای خود را نیز از جیب خودمان پرداخت می‌کنیم‌!. چاره‌ای جز این نبود که خواهش کردیم زحمت کشیده و برای ساعتی هم که شده به آن صحرای بی‌آب و علف که ما شبانه روز و با کمترین امکانات رفاهی و حتی آب مورد نیاز کار می‌کردیم، قدم رنجه فرمایند.

زمانی که تشریف آوردند ترتیبی دادیم از کار ما بازدید کنند و در این بازدید‌ها، علاوه برمحل‌های حفاری، ایشان را برای بازدید به انبار‌های مختلف نیز بردیم و در یکی از این انبار‌ها، ایشان در یکی از یخدان‌ها را برداشت تا ببیند چقدر یخ ذخیره شده است، در کمال تعجب و ناباوری که تبدیل به یک ترس موقت نیز شده بود، با جمجمه و استخوان‌های یک انسان روبه‌رو شد و تازه فهمید که این قوطی‌ها و جعبه‌ها به چه کار می‌آیند.

در این زمینه گروه‌های خارجی تا جایی که من می‌دانم، مشکلات خاصی ندارند. یعنی حتی برای پول تاکسی خود تنها یک فاکتور ساده می‌گیرند و به امور مالی تحویل می‌دهند و بروکراسی در کار آنها نقش بسیار کوچک و ناچیزی دارد. مثال دیگر که آن هم به همان‌دلیل نبود آگاهی برخی مسوولان از نفس کار باستان‌شناسی است، این که باستان‌شناسانی را که به انجام کارهای پژوهشی و علمی مشغولند‌ را با سازندگان آبریزگاه‌های عمومی در طول راه‌ها و بزرگراه‌های کشور یکی دانسته و مایلند قراردادهای تحقیقاتی باستان‌شناسی را براساس متر مکعب خاکبرداری منعقد کنند‌!

از نظر امکانات ابزاری خب برخی گروه‌های خارجی دارای وسایل و امکانات بسیار زیادتری نسبت به ما هستند، اما از نظر اعضا و متخصصان نسبت به نوع حفاری، دوره مورد نظر و محل حفاری این امکانات نیز تفاوت‌های کوچکی وجود دارد اما این تفاوت‌ها همچنان که گفتم، بیشتر به خاطر دوره مورد مطالعه، نوع محوطه و تاریخ آن است. امکانات ابزاری در انجام یک حفاری دوره پارینه سنگی با همان امکانات در حفاری یک محوطه پارینه سنگی‌ یا پیش از تاریخی‌ یا تاریخی یا اسلامی کاملا با همدیگر متفاوت هستند.

نظرتان درباره حضور گروه‌های باستان‌شناسی خارجی و هیات‌های مشترک ایرانی ـ خارجی چیست؟

من از طرفداران همکاری با متخصصان غیرایرانی هستم و معتقدم همکاری و همیاری با گروه‌های غیرایرانی، نه‌تنها لازم است بلکه بسیار مهم نیز هست، زیرا به ارتقای سطح آگاهی و علمی ما کمک فراوان می‌کند و شاید از جمله معدود باستان‌شناسانی باشم که پس از انقلاب اسلامی از متخصصان غیرایرانی‌ با اجازه و توافق مسوولان رده بالای میراث فرهنگی، تحت ضوابطی بسیار دقیق و تعریف شده برای همکاری دعوت کردم و معتقدم در این باره به هیچ وجه نباید جزمی و دگم باشیم، اما در عین حال به این نکته بسیار دقیق نیز توجه داشته باشیم که مسحور تبحر و گفته کارشناسان درجه سه و چهار غیرایرانی ـ که در کشورهای خود جایی در میان محققان ندارند ـ نیز نشویم و در خوشبینانه‌ترین وجه، محوطه‌های باستانی بسیار مهم ایرانی را آزمایشگاه دانشجویان دوره دکترای غیرایرانی که مایلند روش‌های مختلف تحقیقاتی خود را در اینجا تجربه کنند، نسازیم.

تعداد این متخصصان درجه دو خارجی منحصر به یک محوطه نیست و به عنوان مثال یکی از آنها کم و بیش حدود 10 سال در یکی از شهرهای مرکزی و مهم ایران مشغول‌ کار بوده است و صرف‌نظر از آن‌که در کشور خود در دنیای باستان‌شناسی وزنه‌ای به‌شمار نمی‌رود.

در کلاس‌های خود همواره از ایرانیان به عنوان آدم‌های بدوی و عقب‌مانده یاد می‌کند و با زشت‌ترین صفات از ما نام می‌برد و حال پس از پایان کار خود، آن‌طور که شنیده‌ام و البته شاید تنها شایعه باشد که بتازگی برای کار در یکی از مهم‌ترین محوطه‌های استان فارس ـ که متعلق به دوره‌ای دیگری است ـ تقاضا کرده.

خب حالا باید بررسی کنیم و ببینیم ‌فایده این آدم برای باستان‌شناسی ایران چیست؟ درخصوص استادان متبحر خارجی نیز باید محتاط بود.

یکی از باستان‌شناسان بسیار متبحر خارجی که طی سال‌های متمادی در ایران کار کرده است، نه تنها در کلاس‌های درس خود از عنوان مجعولی برای خلیج فارس استفاده کرده بلکه دو جلد کتاب نیز با همین عنوان مجعول منتشر کرده که چاپ‌های متعددی داشته و امروزه به عنوان کتاب مرجع در رشته باستان‌شناسی در دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی تدریس می‌شود.

در تبحر و دارا بودن اطلاعات بسیار وسیع ایشان در زمینه باستان‌شناسی هیچ تردیدی نیست، اما به‌رغم هشدارهای متعدد باستان‌شناسان ایران و در راس همه، دکتر یوسف مجیدزاده که این نکته را سال‌ها پیش در نشریه معتبر نشریه دانشگاهی «نشر دانش» مطرح کرده، پرسش اصلی آن است که آیا امروزه حضور و کار این فرد در ایران به نفع جامعه باستان‌شناسی ایران است یا به ضرر آن. به نظر من، طبعا پاسخ به این پرسش‌ بسیار روشن است.

پیشتر گفتم که امروز دنیا ، ‌ دنیای مبادله علم است و حضور افراد غیر ایرانی و استفاده از تجربیات آنان برای ما بسیار مغتنم است اما گوش فرادادن و دنباله روی بدون چون و چرا از آنها بسیار غلط و غیرمنطقی است.

به طور معمول اعضای یک گروه باستان‌شناسی را چه کسانی تشکیل می‌دهند؟

اعضای گروه باستان‌شناسی را ـ صرف نظر از کارگران حفاری ـ باستان‌شناسانی تشکیل می‌دهند که با همکاری و همیاری متخصصان سایر علوم، کار بررسی و کاوش را انجام می‌دهند.

ما در کشور خود فارغ‌التحصیل باستان‌شناسی، زیادتر از حد معمول داریم، می‌گویم ‌فارغ‌التحصیل‌ چون تفاوت بزرگی بین باستان‌شناس و فارغ‌التحصیل باستان‌شناسی وجود دارد، در هر صورت با کمبود و حتی نبود شدید متخصصان میان رشته‌ای روبه‌رو هستیم.

 باستان‌شناسی ایران چندسالی است که بیمار شده و اگر قرار باشد وضع به همین منوال پیش رود امیدی به احیای علمی این رشته نیست

توجه بفرمایید که ما هیچ متخصصی با تحصیلات آکادمیک در چهار رشته بسیار مهم مطالعات باستان‌شناسی -که حضور آنها بخصوص در باستان‌شناسی پیش از تاریخ، یعنی آسیب‌شناسی باستانی، گیاه باستان‌شناس، جانور باستان‌شناس و انسان‌شناس فیزیکی بسیار مهم هست- نداریم؛ در حالی که به خاطر وجود دانشگاه‌هایی که دارای رشته باستان‌شناسی هستند، تعداد فارغ‌التحصیلان این رشته بسیار زیاد است.

البته در برخی از این زمینه‌ها نیز مدعی بسیار زیاد داریم و برخی از آنها از تجربیات علمی خود البته بدون ارائه هیچ‌گونه سند معتبری در کشورهای خارجی صحبت می‌کنند و باز هم صد البته بازدید‌های خود از یک محوطه باستانی خارجی را به حساب فعالیت‌های علمی خود می‌گذارند، اما متاسفانه هیچ کار مثبت یا قابل قبولی از آنان را در ایران مشاهده نکرده ایم.

چند سال پیش که توفیق زیارت یکی از روسای محترم یکی از دانشگاه‌های دولتی را داشتم، ایشان نظر مرا در مورد تاسیس رشته باستان‌شناسی خواستند و خدمتشان عرض کردم که به نظر من، به جای رشته باستان‌شناسی باید رشته‌ای در مورد مطالعات میان رشته‌ای باستان‌شناسی تاسیس کرد که خلأ وجود آنها در باستان‌شناسی کشور کاملا محسوس است اما نتیجه آن بود که در سال بعد، گروه باستان‌شناسی آن دانشگاه با کادری بسیار ضعیف تاسیس شد که در بسیاری از موارد، اطلاعات دانشجویان از استادان بیشتر هم بود‌!

آن‌طور که در منابع مختلف آمده، شما برای نخستین‌بار در باستان‌شناسی ایران، لزوم کاربرد علوم دیگر در باستان‌شناسی را سال ۱۳۶۵ در مقاله‌ای مطرح کردید و پس از آن، مجموعه‌ای از علوم میان رشته‌ای باستان‌شناسی از قبیل انسان‌شناسی استخوانی، گیاه باستان‌شناسی، مطالعات باستان‌شناسی روی سنگ‌های قیمتی و… را در شهر سوخته راه اندازی کردید. در نهایت هم تلاش‌های شما موجب شده این مطالعات اکنون در بیشتر هیأت‌های باستان‌شناسی ایران انجام شود و در نهایت نهادینه شدن مطالعات زیست‌شناسی، گیاه‌شناسی و بویژه انسان‌شناسی طوری دنبال شد که در حال حاضر شهر سوخته دارای بزرگ‌ترین مجموعه انسانی در سرتاسر ایران باشد.

من همواره بر این نظر بوده‌ام که همکاری متخصصان مختلف علوم در باستان‌شناسی برای تکمیل هر چه بیشتر مطالعات لازم است و کار در این قالب برای ما نتایج خوبی هم به دنبال داشته است. برای مثال در گروه ما، کار مطالعات انسان‌شناسی جسمانی به صورت مستمر و دائم انجام شد و البته در کنار انتشار مقالاتی به فارسی و زبان‌های دیگر، مهم‌ترین نتیجه به دست آمده آن انتشار یک کتاب کامل در مورد این مطالعات شد.

جالب است به شما بگویم پس از بیش از یکصد سال شروع باستان‌شناسی علمی در ایران این نخستین و در حال حاضر تنها کتابی است که در این مقوله به بررسی مطالعات انسان‌شناسی جسمی پرداخته است و این در حالی است که مطالعات انسان‌شناسی از ارکان اصلی کار باستان‌شناسی است؛ تا جایی که در بسیاری از کشورهای دیگر، خود دروس باستان‌شناسی در قالب مطالعات انسان‌شناسی تدریس می‌شوند.

در همان موقع، ما مطالعات مواد ارگانیکی را نیز در کار خود وارد کردیم یا به مطالعات آسیب‌شناسی باستانی نیز پرداختیم که همه این موارد و موارد این چنینی دیگر در تاریخ باستان‌شناسی ایران کم‌سابقه یا حتی در مواردی مثل آسیب‌شناسی باستانی کاملا بی‌سابقه بوده است. در مورد چشم مصنوعی نیز همین‌طور است. ما تنها از دیدگاه باستان‌شناسی سنتی به آن نگاه نکرده‌ایم بلکه حوزه تحقیقات خود را بسیار گسترش داده‌ایم.

قبر شماره 6705 که چشم مصنوعی در آن پیدا شده، با استفاده از روش‌های سنتی و مرسوم در باستان‌شناسی و انسان‌شناسی و همراه ثبت و ضبط دیجیتال اسناد و مدارک پیدا شده در آن حفاری شد. بخش‌های بسیاری از استخوان‌های بدن اسکلت باقی‌مانده و این در حالی است که جمجمه به خاطر آسیب‌های وارده در طول زمان و پیش از حفاری آن، صدمات فراوانی خورده است.

شکستگی‌های فراوانی بویژه در سمت راست جمجمه دیده می‌شود. وجود یک چشم مصنوعی که به شکل بسیار خوبی باقی مانده و حفاظت شده در حدقه چشم چپ این جمجمه شکسته اهمیت فوق العاده‌ای به آن داد و به این سبب راغب شدیم تا صورت این انسان ناشناخته را بازسازی کنیم. تنها راه باز سازی صورت این اسکلت، بازسازی سه‌بعدی آن از طریق سی‌تی‌اسکن بوده است.

کارهای اولیه اسکن این جمجمه در مرکز پزشکی فوق تخصصی نور در تهران و با استفاده از اسکنر CT64 زیمنس با هدف دستیابی به یک سلسله داده‌ها مانند اندازه‌گیری گرافیکی و مجازی قطعات استخوان‌ها، جزئیات تصویری ساختار داخلی و همچنین تصاویری برای امکان انجام مطالعات آسیب‌شناسی باستانی انجام گرفت.

به خاطر آسیب‌های وارده به اسکلت، تصاویر به‌دست آمده از طریق اسکن برای بازسازی جمجمه قبر شماره 6705 دارای اهمیت اساسی بوده است. استفاده از رایانه سبب شد تا بدون کار در روی استخوان‌های اصلی شکننده جمجمه، صورت زن تدفین شماره 6705 بازسازی مجازی شود و از طریق آن، نحوه استفاده از چشم مصنوعی نیز روشن شود.

نظیر این کار‌ها در موارد دیگر یعنی مطالعات مواد ارگانیکی و مانند آن نیز انجام شده و در حال انجام هستند و نتایج آنها بتدریج منتشر می‌شوند. طبیعی است اگر ما خود را تنها در کار باستان‌شناسی سنتی محدود می‌کردیم، به بسیاری از نتایج جالب توجه و علمی دست نمی‌یافتیم و شاید انتشار منظم این کارها بوده است که شهر سوخته را به شکل یکی از محوطه‌های شاخص ایرانی در آورد.

به کهن‏ترین چشم مصنوعی جهان که در شهر سوخته پیدا شد، اشاره شد. بسیاری داستان شهر سوخته را داستان کاوش‌های باستان‌شناسی شما می‌دانند و معتقدند اگرچه پیش از انقلاب، هیاتی متشکل از باستان‌شناسان ایتالیایی کاوش‌های شهر سوخته را آغاز کرده بودند؛ اما بی‌تردید آنچه شما در این محوطه باستانی دنبال کردید، به شناخته شدن شهر سوخته منجر شد. اما چه شد که شما جذب این منطقه که به آن ‌لقب بهشت‌ باستان‌شناسان داده‌اند، شدید؟

از حسن‌ظن شما نسبت به خودم سپاسگزارم اما اخلاق حرفه‌ای من، که متاسفانه این روزها در دنیای باستان‌شناسی خریداری ندارد، حکم می‌کند اضافه کنم این‌که می‌گویید شاید هیات ایتالیایی کار زیادی نکرده به نظر درست نمی‌آید و با وجود برخی انتقادها به کار این هیات ـ که بر همه هیات‌های باستان‌شناسی چه ایرانی و چه خارجی وارد است ـ این هیات کار خود را بخوبی انجام داده است و اتفاقا همین مساله یکی از مواردی بوده است که ما سعی کرده‌ایم کار خود را تا آنجا که در توان ما بوده بخوبی انجام دهیم تا مشخص شود جوانان ایرانی (خودم که وارد دوره پس از میانسالی شده‌ام را نمی‌گویم، بلکه تاکیدم بر جوانان ایرانی است) اگر بخوبی راهنمایی شوند نتایج ارزنده‌ای نیز به دست می‌آورند.

اجازه دهید اعترافی بکنم که شاید به مذاق برخی از همنسلان خودم خوش نیاید. من در برخی از مقالات و نوشته‌های باستان‌شناسان بسیار جوان ایرانی نکاتی را می‌بینم که شاید اصلا به‌ فکر من و همنسلان من نیامده باشد. در این گونه مقالات می‌بینم که این جوانان سختکوش و بدون ادعا، همان کارهای مدعیان ایرانی و غیرایرانی را به وجه بسیار خوب و مطلوبی انجام داده‌اند و این یکی از دلایلی است که امروزه برای نوشتن یک مقاله یا کتاب بسیار محتاط‌تر از سال‌های پیش هستم.

از سوی دیگر می‌بینم که برخی از همنسلان من، پیش یا بعد، با اندک آشنایی به یک زبان خارجی اصل و بنیاد یک مقاله تحقیقی و پژوهشی باستان‌شناسان خارجی را گرفته و برای ارتقای درجات علمی یا دانشگاهی به نام خود منتشر می‌کنند غافل از آن‌که نسل جوان‌تر تنها به خاطر حرمت به آنان از نوشتن نقد یا رو کردن دست استاد مربوطه خودداری می‌کنند که جای تحسین دارد.

این یکی از دلایلی بوده که شخص خود من امروزه برای نوشتن هر واژه فکر می‌کنم! و البته چه‌بسا جوانانی نیز هستند که قلمشان شیرین است، اما دارای هیچ‌گونه مایه فرهنگی و باستانی نیستند و بنابراین سعی می‌کنند با تخریب پیشکسوتان و نه نقد علمی آنان برای خود جایگاهی دست و پا کنند. متاسفانه این پدیده با ابتکار‌یکی از اینان شدیدا در باستان‌شناسی ایران در حال گسترش است.

ما برای‌شناسایی و معرفی شهر سوخته کار خارق‌العاده‌ای انجام نداده‌ایم و تنها کوشیده‌ایم به وظایف خود عمل کنیم و تازه نمیدانم دراین کار تا چه اندازه موفق بوده‌ایم. همه آن چیزی که در شهر سوخته به عنوان یک استقرارگاه 5000 سال پیش وجود دارد، کم و بیش در سایر محوطه‌های همزمان نیز موجود است، اما تفاوت اصلی شاید در آن باشد که ما در شهر سوخته هیچ ماده‌ای، اگر چه ناچیز و به ظاهر بی‌مقدار را از نظر دور نمی‌داریم.

به عنوان مثال چند سال پیش در ضمن حفاری یک قطعه نازک و کوچک، کم‌و‌بیش10 سانتی‌متری، تراشه چوب پیدا شد که بسادگی می‌توانست از چشم باستان‌شناس مسوول حفاری یا کارگران به دور ماند، اما به همراه سایر زواید جمع‌آوری شد و پس از بررسی و کار مشخص شد که این قطعه چوب بخشی از یک ابزار اندازه‌گیری با دقت نیم میلی‌متر بوده است! حال این را مقایسه کنید با اشیای بسیار نفیس فلزی به دست آمده از یک تپه بسیار کوچک تقریبا یک هکتاری در 15 کیلومتری شهرسوخته که مطالعه و معرفی آنها می‌تواند گره‌های بسیاری را از نظر چگونگی روند پیشرفت فن ذوب فلز، فلزگری و ریخته‌گری در فلات ایران را باز کند و به مراتب از اشیای شهرسوخته مهم‌تر است، اما تا امروز و پس از هفت یا هشت سال کار در این محوطه، دریغ از انتشار یک صفحه، تکرار می‌کنم یک صفحه در مورد این اشیا و ابزار!

در این خصوص باید به نکته دیگری اشاره کنم و آن این است که گزارش‌های فنی باستان‌شناسی برای غیرمتخصصان، کسل‌کننده و خواب‌آور هستند‌ و به اعتباری، ما باستان‌شناسان برای خود می‌نویسیم. در شهر سوخته ما این روش را کاملا دگرگون کردیم و دست به کاری کم سابقه در دنیای باستان‌شناسی ایران زدیم.

یعنی فکر کردیم‌ انجام این عملیات و کارها برای باستان‌شناسی بسیار مفید است اما دانستن اندازه‌های یک خشت یا ارتفاع یک دیوار برای مردم عادی و غیرمتخصص چه فایده‌ای دارد؟ پاسخ بسیار روشن بود.

انتشار یک سلسله دفترهایی به زبان ساده و در عین حال علمی درباره این کشفیات و به این ترتیب، هر ساله حداقل یکی از این دفترها را با سرمایه گروه باستان‌شناسی منتشر کرده و به رایگان در اختیار بازدیدکنندگان گذاشتیم و به این ترتیب، مردم و افراد غیرمتخصص نیز هم با شهر سوخته آشنا شدند، هم با باستان‌شناسی و هم با تمدن و فرهنگ خود و این مساله در استان سیستان و بلوچستان آنچنان با اقبال عمومی روبه‌رو بوده که هیات‌های دیگری نیز از آن تقلید کرده‌اند و این باعث خوشحالی ما شده است. همین کارها بوده که امروزه نام شهر سوخته در کتاب‌های چهار مقطع تحصیلی راهنمایی، دبیرستانی، پیش‌دانشگاهی و دانشگاهی ظاهرو باعث شده این محوطه باستانی هنوز در حال حفاری باشد و جزو عناوین درسی آکادمیک دربیاید و این در تاریخ باستان‌شناسی ایران بی‌سابقه است.

یافته‌های شهرسوخته بسیار فراوان است، اما لطفا درباره جدیدترین یافته باستان‌شناسی مربوط به مسائل و موضوعات مختلف علم همچون پزشکی یا مهندسی و معماری در این محوطه بگویید.

تصور عامیانه‌ای که رایج شده و بسیار غلط است، آن است که بسیاری از مردم بر این تصورند که گروه باستان‌شناسی شهر سوخته در هر فصل حفاری لزوما باید یک کشف خارق‌العاده بکند.

از سوی دیگر، ما دو فصل کاری را به دلیل نبود اعتبار و بودجه لازم از دست داده‌ایم، بنابراین حرف تازه‌ای در این مورد نداریم اما در حال حاضر مشغول آماده سازی بقیه گزارش‌های شهر سوخته هستیم که امیدواریم مقامات محترم استان، چه استانداری و چه میراث فرهنگی بودجه لازم جهت انتشار این کتاب‌ها را فراهم کنند.

لازم به اشاره است که بودجه‌های مورد تقاضا برای انجام این کارهای فرهنگی بسیار ناچیز هستند و فراهم کردن آنها، هیچ فشاری را روی هر یک از نهادهای دولتی فراهم نمی‌آورد. من از این فرصت استفاده می‌کنم و از مقامات محترم استانداری و وکلای محترم مردم استان در مجلس شورای اسلامی تقاضا می‌کنم بیش از این اجازه ندهند که کار در این محوطه باستانی که نه تنها باعث افتخار این استان است و نه تنها در باستان‌شناسی ایران دارای جایگاه خاصی است بلکه بخشی از حلقه تکمیلی روند شکل گیری تمدن جهانی است، به خاطر کمبود یا نبود اعتبار مالی لازم متوقف شود.

یادآوری می‌کنم که تعداد انتشارات گروه ما درباره شهر سوخته و تنها پس از 13 فصل حفاری (هر فصل حفاری بین 45 تا 75 روز است) به بیش از 100 عنوان به زبان‌های مختلف رسیده که با احتساب مقالات و کتاب‌های همکاران غیر ایرانی تعداد این عناوین به حدود 300 عنوان می‌رسد که با یک بررسی ساده می‌توان به آسانی با انتشارات سایر محوطه‌های باستانی دید که واقعا حجم بسیار زیادی از اطلاعات در این زمینه منتشر شده است.

گفتم که در محوطه همسایه شهر سوخته پس از هفت یا هشت فصل حفاری حتی یک صفحه خبر قابل موثق منتشر نشده است.

چقدر احتمال کشف نمونه‌ای خاص واستثنایی را در ادامه کاوش در منطقه شهر سوخته ممکن می‌دانید؟

همیشه در دنیای باستان‌شناسی امکان بروز برخی کشفیات خارق العاده وجود دارد. اما امکان این‌که بتوانیم با قاطعیت در مورد این مساله سخن بگوییم، کم است یا لااقل برای من کم است چون براساس و بنیاد فکری علمی که من از آن پیروی می‌کنم هیچ زمانی در پی رد یابی و پیدا کردن اشیا یا موارد استثنائی نمی‌گردم بلکه آنچه برای من در تحقیقات باستان‌شناسی مهم است، دستیابی به برخی موارد میراث مشترک انسانی در تمام جهان است که شهر سوخته نیز بخشی از آن را تشکیل می‌دهد.

شهر سوخته مرکز جهان باستانی نیست بلکه یکی از حلقه‌های ارتباطی تمدن بشری در آغاز دوران شهرنشینی و تمدن ‌ روی کره زمین است. از سوی دیگر، شهر سوخته بسیار بزرگ است. محاسبات ما نشان داده است که حفاری و اکتشاف این محل با روش‌ها و اطلاعات موجود بیشتر از 150 سال زمان (تکرار می‌کنم با اطلاعات و داده‌های علمی امروزی) به طول می‌انجامد، بنابراین روشن است که برای تعیین تکلیف نهایی این شهر باید منتظر تحقیقات نسل‌های آینده بود که با تکنولوژی جدید و دانش بیشتر تمام اشتباهات ما را نیز تصحیح کند. از این زمان گفته شده تخمینی 150 سال نباید هراسید.

اشاره می‌کنم که مثلا از زمان آغاز کاوش‌هایی که برای نخستین‌بار در سال 1848 میلادی مورد تفحص قرار گرفت همین تعداد سال می‌گذرد و هنوز ما تصویر روشنی از وضعیت شوش در دست نداریم یا این‌که شهر معروف پمپئی از زمانی که نادر شاه به هندوستان حمله کرد تا امروز تحت حفاری و تحقیق است و هنوز این تحقیقات، البته با روش‌های جدیدتری در آنجا ادامه دارد.

با وجود امکانات وابزاری که علم در اختیار باستان‌شناسی قرار داده است، آینده باستان‌شناسی دنیا و بخصوص ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

با توجه به پیشرفت‌های بسیار سریع و غیر قابل پیش بینی علمی و فنی بسیار مشکل است که بتوان در این مورد اظهارنظر کرد.

در اصل می‌توانم بگویم باستان‌شناسان نسل من و روش‌های کاری آنان اگر به منوال حاضر پیش رود، به دلایل متعدد رو به انقراض است و تصور نمی‌کنم بیش از سه یا حداکثر چهار نسل دوام آورند.

پیشرفت‌های فناوری و علمی موجود ایجاب می‌کند که ما باستان‌شناسان نیز در روش‌های کار خود، تجدید نظرهای جدی به عمل آوریم. یاد آوری می‌کنم که تنها تا حدود 20 سال پیش، کاغذ کالک و قلم راپید یکی از وسایل و ابزارهای اجتناب‌ناپذیر در هر گروه باستان‌شناسی بوده است که هر دوی آنها و سایر ابزار های این چنینی در 20 سال گذشته از فهرست اشیا و لوازم مورد نیاز گروه‌های باستان‌شناسی ناپدید شده‌اند.

اما درباره وضعیت باستان‌شناسی جهان از آنجا که از وضعیت مطالعات باستانی‌شناسی در دنیا اطلاعات لازم را در دست ندارم، صلاحیت اظهار نظر در این مورد را نیز در خود نمی‌بینم، اگر چه با بازگشت به پرسش‌های اولیه شما در رابطه با تعریف باستان‌شناسی و باستان‌شناس شاید بتوان پاسخی نسبی را دریافت.

باستان‌شناسی ایران چندسالی است که بیمار شده و اگر قرار باشد وضع به همین منوال پیش رود امیدی به احیای علمی این رشته نیست و باستان‌شناسان حداکثر و در موارد بسیار اضطراری می‌توانند کارهای کوچکی کرده یا تنها به علوم نظری بپردازند. اجازه دهید در این باره به همین مطالب بسنده کنیم و این مساله را بیش از این «حفاری باستان‌شناسانه» نکنیم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا