ما اهل زمین هستیم خیالتان راحت

سیناپرس؛ در سیارات دیگر چه می گذرد؟ آیا ما تنها موجود زنده و هوشمند این جهان هستیم، در این کیهان بی انتها در چند درصد از سیارات آن موجوداتی مانند ما یا حتی هوشمند تر زندگی می کنند؟ آیا فرازمینی ها وجود دارند؟ این پرسش ها و ابهامات باعث شد کاوش های انسان درباره سیارات فراخورشیدی بیش از گذشته باشد و در نهایت شاخه ای از علم به نام اخترزیست شناسی شکل بگیرد؛ اما در کنار علم همیشه راه میانبری وجود داشته که اتفاقا گزاره های جذابی هم دارد؛ راهی که با منطق علمی آغاز می شود، اما نه روشش علمی است و نه نتایج آن از اعتبار علمی برخوردار است. ما درباره شبه علم حرف می زنیم. بسیاری از دانشمندان معتقدند شبه علم به سان علف هرزی است که منجر به اشتباه انگاری علاقه مندان به دنیای علم و جولان سواستفاده گران می شود 

اکنون که استفاده از فضای مجازی و اپلیکشن هایی که ارتباطات جمعی را راحت تر کرده است، بیش از گذشته گسترش یافته است، می توان گفت این بستر خود ابزاری شده است برای رواج اطلاعات آن هم از هرشاخه منبع و گرایشی. رواج شبه علم در فضای مجازی  امری بدیهی است چراکه محلی برای صحت یابی یا فیلتر اصلاعات وجود ندارد و عموما مخاطبان به راحتی پذیرای این دست از اطلاعات هستند و سراغی از درست بودن یا نبودن آن هم نمی گیرند. در واقع به قدری جذاب است که بخواهند بیشتر بخوانند و بخوانند. 

روایتی از جولانی که شبه علم در کتاب ها می دهد

در این میان محتوای درج شده در کتاب ها هم خالی از شبه علم نیست. سال 2017 کتابی از یک نویسنده با نام مستعار الیس سیلور روانه بازار جهانی کتاب شد. کتابی که هیچ مرجع معتبر علمی دنیا و هیچ ناشری آن را به چاپ نرسانده است، اما اگر عنوان کتاب را که «انسان اهل زمین نیست» را در جستجوگرهای اینترنتی درج کنید بیش از آنکه گزارش هایی به زبان نویسنده (انگلیسی) بخوانید در سایت های ایرانی مشروح مفصلی از این کتاب نوشته شده است که با نگاه تیزبینانه میتوان فهمید نویسندگان این گزارش ها با باور به اعتقادات سیلور چنین مباحث شبه علم گونه را منتشر کرده اند. 

در این اثر نویسنده به شرح موضوعاتی پرداخته است که در لایه های اولیه منطق ذهنی خوانندگان را مجاب شوند که انسان موجودی فرا زمینی است که از سوی بیگانگان تبعید شده است.

عطا کالیراد، پژوهشگر زیست ‌شناسی تکاملی، دانشگاه هیوستون و پژوهشگاه دانش ‌های بنیادی (IPM)، درگفتگو با خبرنگار سیناپرس با ارائه استادلالهای علمی مینی بر سخیف بودن چنین اثری معتقد است؛ «ابتدا باید به یک کژفهمی بنیادین که نویسنده کتاب «انسان اهل زمین نیست» را به دامن استدلال‌ هایی غریب کشانده به پردازیم؛ به اعتقاد من این کژفهمی از درک ناقص مفهوم تناسب ریخت و عملکرد، یا همان سازش تکاملی (adaptation) ناشی می ‌شود. تمامی استدلال ‌هایی این کتاب را می‌توان به یک استدلال فروکاهید؛ اینکه موجودات که در کره زمین پدید آمده ‌اند تطابق تمام و کمال با محیط پیرامون خود دارند،  انسان با محیط خود تطابق کامل ندارد، پس  انسان موجودی غیرزمینی است؛ این استدلال چنان تضادی با درک کنونی ما از زیست‌شناسی تکاملی دارد که متعجبم چگونه نویسنده‌ کتاب حتی نگاهی گذرا به کتاب های دانشگاهی تکامل نداشته و صرفاً بر اساس حدسی به کمر همت به نگارش کتابی سراسر ناراست دست زده ‌است.» 

عدم تطبیق با طبیعت به نفع موجودات است 

وی با اشاره به دلایل علمی مشخص برای رد مباحث گفته شده در کتاب استدلال های بنیادین نویسنده را بی معنا می داند و می گوید؛ «گفتنی است، فهم ایراد این استدلال نیازمند درک این مسأله است که فرآیندهایی که منجر تکامل می‌ شود با ساز و کارهایی که گونه ما در مهندسی به کار می ‌برد اساساً متفاوت است. فرآیندهای تکاملی، به ویژه آنچه انتخاب طبیعی می ‌خوانیم، صرفاً در چارچوب تکامل‌ یابندگی یک گونه آن را دستخوش تغییر می‌ کنند، به همین علت صفتی چون پرواز به صورت مستقل تنها چهار مرتبه در طی تاریخ تکاملی پدید آمد (در حشرات، پرندگان، خفاش‌ها و تِروسورها) و هر مرتبه نیز محدود به ماهیت گونه‌ ها در شرف تغییر به وقوع پیوست؛ خفاش‌ها برای پرواز پر درنیاورند. اما در مهندسی، هر چیز با هدف خاصی طراحی می ‌شود و تمام ویژگی‌ های آن هم‌ سو با آن هدف است برای مثال هواپیمای جت صرفاً نسخه تغییر یافته از هواپیمای ملخی نیست، بلکه اساساً متفاوت است چراکه هدف وجودی آن اساساً‌ متفاوت است. تصور کنید می‌ خواهید چراغ خانه خود را عوض کنید و چند جعبه چوبی هم در اطراف هست؛ راه حل تکاملی این مشکل، روی هم انباشتن چند جعبه چوبی است، نه ساخت نردبان. تصور اینکه حیوانات سیاره با شرایط آب و هوایی کره تطابق کامل دارند و ما نداریم تنها در صورتی میسر است که ندانیم از آغاز پیدایش حیات تاکنون، قریب به ۹۹ درصد گونه ‌هایی که پدید آمدند منقرض شده ‌اند. انقراض تنها به سبب دستکاری طبیعت به دست ما رخ نمی ‌دهد و فرآیندی است رایج در طبیعت. اگر موجودات زنده به معنای واقعی با محیط خود تطابق داشتند، دیگر دلیل نداشت که موجودی منقرض شود. اما در خصوص حساسیت انسان به تغییر شرایط دمایی، می ‌توانیم نگاهی به باکتری‌ ها بیاندازیم؛ باکتری‌ ها به دلایلی چون سرعت رشد بسیار بالا مشکلی در تحول و سازگاری با محیط ندارند و به همین علت است که باکتری ‌های بیماری ‌زا پس از مدتی به آنتی ‌بیوتیک ‌ها مقاومت پیدا می‌ کنند. اما همین باکتری ‌ها نیز تنها در بازه دمایی خاصی رشد می ‌کند و خارج از آن بازه نیز همانقدر مریض‌احوال می‌شود که انسان.»

موجودات همه چیز را نمی توانند با هم داشته باشند 

یکی از استدلالی هایی که در این اثر آمده است، به ابعاد سر انسان اشاره دارد اینکه ابعاد سر نوزاد انسان هم به هنگام تولد، در مقایسه با سایر موجودات بسیار بزرگ‌تر است؛ طبق ادعای سیلور، در حالی که سر بزرگ نوزاد بشر باعث صدمه دیدن مادر می‌شود، حیوانات دیگر به هنگام تولد با چنین مشکلی مواجه نیستند؟ کالیراد در این باره معتقد است؛ «مسئله اصلی این است که داشتن مغز بزرگ نسبت به بدن راه حل خوبی برای سازش با محیط نیست و در حیوانات دیگر، لااقل آن دسته که جنین زنده به دنیا می‌آورند، اساساً نه اندازه مغز نسبت به بدن نوزاد چندان بزرگ نیست که چنین مشکلی پدید آورد. فرضیه‌های مختلفی برای توضیح اینکه چرا ما مغزی بزرگ داریم پیشنهاد شدند. برای مثال تغییر در رژيم غذایی ما از گیاه به گوشت و میوه منجر به کاهش ابعاد و انرژی مورد نیاز برای دستگاه گوارش شد و این انرژی اضافه امکان بزرگ‌شدن مغز را فراهم آورد، اما هنوز پژوهش در این باب ادامه دارد.  به علاوه، دوپا بودن انسان سبب تغییر شکل لگن شده، به نحوی که مسیر تولد نوزاد تنگ‌تر از دیگر خویشاوندان ما (گوریل، شامپانزه، و غیره) است. شاید این پرسش پیش بیاید که چرا تکامل موجودی را پدید نیاورد که هم دوپا باشد و هم مغز بزرگی داشته باشد و هم تولد آسانی داشته باشد؟ مشکل این پرسش به همان تمایز میان تکامل و مهندسی بر می‌گردد؛ جانداران همانند خمیر بازی نیستند که به دست فرآیندهایی چون انتخاب طبیعی به هر شکل قابل تصور درآیند، بلکه مشمول محدودیت‌های پر شمار فیزیکی و زیستی می‌شوند. حتی در پرورش حیوانات اهلی توسط انسان که با دقت فراوان انجام می‌شود، انتخاب بسیاری از صفات نتایج غیر‌قابل انتظاری در پی دارد: برای مثال، سگ چوپان آلمانی به سبب انتخاب مصنوعی از هوشمند ترین سگ‌هاست اما از نظر ژنتیکی احتمال وقوع می‌یلوپاتی تخریبی (بیماری شبیه اسکلروز جانبی در انسان) در این نژاد بسیار بالاست.»  

اتفاقا خوب است که ما به نور خورشید حساسیت داریم

در بخشی دیگر از کتاب الیس سیلور باور دارد اگر انسان از ابتدای پیدایش کره زمین زندگی می‌کند، پس چرا در برابر نور خورشید آسیب پذیر است؟ وی دوباره این موضوع را با موجودات زنده کره زمین مقایسه می‌کند. نور خورشید تأثیری بر حیوانات و دیگر موجودات نمی‌گذارد و مشکلی برای آنها ایجاد نمی‌کند. اما انسان‌ها دچار آفتاب سوختگی و یا سرطان می‌شوند.  کالیراد در پاسخ می گوید؛ «اتفاقاً‌ این شاهدی است بر خویشاوندی موجودات زنده؛ تابش اشعه فرابنفش بر ساختار DNA  موجودات مستقیماً اثر گذاشته سبب ایجاد پیوندهای جدید در آن می ‌شود و سوختگی پوستی ما ناشی از پاسخ التهابی سلول ‌های ایمنی به این اثر است. ساز و کارهای مولکولی که در ما در پاسخ به اشعه فرابنفش به فعال می‌شوند قرابت نزدیکی با ساز و کارهای تعمیر DNA دارند که در باکتری‌ها یافت می‌شوند! به همین علت است که در آزمایشگاه نیز از اشعه فرابنفش برای پاکسازی سطوح استفاده می ‌شود.»

به گفته کالیراد درباب بیماری های مفصلی، بخش اعظمی از مشکلات خاص انسان از دو پا بودن او ناشی می ‌شود. بر اساس آثار فسیلی، گونه‌ های نیایی ما از حدود چهار میلیون سال پیش روی دوپا راه می ‌رفتند. علت این تغییر قامت در دودمان ما کاملاً مشخص نیست، گرچه فرضیه ‌های متنوعی در این مورد وجود دارد.

گفتنی است، بررسی شماری از استدلال‌های نویسنده «انسان اهل زمین نیست» دال بر فضایی بودن انسان، از یک نظر بسیار راه ‌گشا هستند: باید برای پاسخ به چنین پرسش ‌هایی کنجکاوی خود را با علم درآمیزیم. بدون علم، بجای یافتن پاسخ، به معجونی از حدس‌ و گمان‌های کژ و گمراه‌کننده دست می یابیم.
 

گزارش: مهتاب دمیرچی

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا