پس از مدرنیته و سیطره بیش از پیش علم، خدا و دین از عرصه زندگی بشر محو شدند. به این ترتیب دنیای مدرن تبدیل به خاستگاهی برای رشد بی معنایی و پوچی شد. پیش از آن، زمانی که انسان از جایگاه رفیع خود از «آنتروپوسانترالیسم» نزول کرد نیز ردپای این مساله مشهود بود. این باور که در جهان مسیحی جایگاه ویژه ای داشت، انسان را مرکز عالم می دانست و تمام کائنات را خادم بشر معرفی می کرد. انسان خود را در جهانی ایستا تصور می کرد، زمین را در زیر پایش گسترانیده می دید و آسمان بالای سرش هم جایگاه خداوند و فرشتگان بود.
اما این تصور پس از اکتشافات نجومی گالیله و کوپرنیک و کپلر از هم پاشیده شد. انسان خود را در این جهان بیگانه می دید. جهانی که در آن فرشتگان و خداوند بی خانمان و سرگردان شده بودند. در چنین شرایطی بود که پاسکال جهان عصر خود که دیگر صدای خالق در آن شنیده نمی شد را جهانی وحشتناک خواند. وحشت همان چیزی است که انسان در جهان فاقد معنا تجربه می کند. پوچی و بی معنایی از مولودهای مسلم مرگ خدا و دین در دنیای غرب هستند.
نظر به عواقب مهم این مساله تفکر برای رسیدن به معنا اهمیت بیشتری یافت و فیلسوفان و الهیدانان وارد این پروژه عظیم شدند که کشف معنای زندگی و یا حتی ساختن معنا.
این مساله درنظر برخی از فیلسوفان به قدری مهم و شایان توجه است که برخی مواجه شدن انسان با این پرسش؛ یعنی پرسش از هستی خود را از مهمترین ویژگی های یک زندگی اصیل می دانند.
رویکردهای متعددی در باب معنای زندگی وجود دارد اما، بطور کلی می توان گفت که برخی معنای زندگی را به عنوان هدف، برخی به عنوان ارزش و عده ای هم به عنوان کارکرد تلقی می کنند. هدف زندگی می گوید که اهداف فردی که شخص در زندگی برای خود تعیین می کند، می توانند زندگی وی را معنادار سازد و البته نظریه هدف خداوند هم درصدد است تا بیان دارد که چون خداوند خیر محض است پس هدفی که برای بشر تعیین می کند هم خیر محض خواهد بود.
برخی از فیلسوفان معتقدند که ارزش در باب معنای زندگی را به احساس احترام و افتخارعظیم معنا کرده اند. به عقیده آنها این ارزش ها هستند که در انسان احساس احترام و افتخار را بر می انگیزانند. کاردکرد در معنای زندگی هم وقتی معنا پیدا می کند که فرد خود را درون یک مجموعه بزرگ تر ببیند و فعل خود را در جهت تحقق هدف بزرگتری بیابد.
توجه به ابعاد گوناگون مساله معنای زندگی زمانی اهمیت پیدا می کند که بدانیم الحاد از جمله مسائل مهم عصر مدرن است و خطرات فراوانی هم دارد. «هانس کونگ» الحاد را به مثابه پدیده فراگیر دوره جدید می داند. پدیده ای که باید از آن رهید. درواقع، الحاد یک بحران است و به خاطر پیامدهایی که برای زندگی بشر خواهد داشت باید به عنوان بحران و مشکل از آن نام برد.
از جمله پیامدهای آشکار و خطرناک آن بی معنایی وپوچی است و بررسی ابعاد تازه و بکر معنای زندگی همچون تحلیل آن درحادثه عاشورا کمک شایان توجهی در نفی پوچی و ترس های ناشی از آن خواهد کرد.
از این رو، با نظری کوتاه درآرای فیلسوفان حوزه معنای زندگی میتوان دریافت که این فیلسوفان بحث معنای زندگی را عموما در سایه سه مولفه عمده پیگیری میکنند: هدف، ارزش و کارکرد.
پژوهشی تحت عنوان«معنای زندگی در حادثه عاشورا» کوشیده است تا با تکیه به این سه مولفه به معنای زندگی در حادثه عاشورا بپردازد. حادثه عاشورا با توجه به هدف و ارزش و کارکرد از غنای بالای معنایی برخوردار است و در جای جای این حادثه رد پای هدف و هدفمندی، ارزشهای والا، کارکرد و کارایی موثر در طول تاریخ و به خصوص در دوران معاصر مشاهده میشود.
حادثه عاشورا نه تنها برای یک جریان تاریخی در برهه زمانی خاص بلکه برای تمامی اعصار و جوامع بشری حامل معنای عمیقی برای زندگی است.
بر اساس این گزارش، این پژوهش توسط زهرا کریمی از دانشگاه علامه طباطبایی(ره) تالیف شده است.
No tags for this post.