دانشگاهی که زمانی مولد، پویا، زنده و موتور محرکه جامعه بوده است و قرار بود از طریق تربیت و تولید انسان سوژه محور، متفکر و خلاق زمینه و بستر توسعه همه جانبه باشد، کنون اما بسان بیماری در حال احتضار شده است که گویی نفسش به شماره افتاده و آرام آرام به مرگ نزدیک می شود.
اینها بخشی از یادداشت محمد باقر تاج الدین، استاد دانشگاه و دکترای جامعه شناسی است که در رابطه با رخوت پژوهشی در دانشگاه ها نوشته شده است.
وی در ادامه این یادداشت در رابطه با نشانه های مرگ دانشگاه می نویسد:
1.رکود و رخوت علمی و پژوهشی؛ دانشگاه ها در ایران کم و بیش دچار رکود و رخوت علمی شده اند به گونه ای که به جز تولید مقالات علمی نه چندان کارآمد و کاربردی و تعدادی کتاب نه چندان پر مغز خبری از تولید علم و نظریه و پژوهش به معنای واقعی کلمه آن گونه که در دانشگاه های معتبر دنیا معمول است، نیست.
2.ناتوانی دانشگاه در حل مسائل کلان کشور؛ دانشگاه در ایران به دلایل گوناگون مانند انفصال از بدنه دولت و سازمان های سیاستگذاری، برنامه ریزی، مدیریتی و اجرایی که البته در موارد زیادی این انفصال کاملا به عمد و با هدف بوده است، ناتوان از حل و فصل مسائل کلان کشور شده است.
3. ناتوانی دانشگاه در ارتباط برقرار کردن با جامعه؛ دانشگاه توان لازم برای ارتباط گرفتن با جامعه را ندارد و به همین دلیل راه حل هایی که ارائه می دهد چندان مفید به فایده برای جامعه نبوده و نیست. زبانی که دانشگاه ها به کار گرفته اند زبانی تخصصی و فنی است و لذا قابل فهم و درک برای عامه مردم نبوده و از این منظر راه حل هایی هم که ارائه می دهند قابل به کارگیری از طرف مردم نیز نیست. این موضوع البته بیشتر در حوزه علوم انسانی جای تأمل و نقد فراوان دارد.
4. کاهش شدید انگیزه علم آموزی؛ تقریبا هیچ انگیزه ای برای دانش اندوختن و علم آموزی برای دانش آموزان و دانشجویان از یک سو و استادان و پژوهشگران از سوی دیگر باقی نمانده است و اگر اندک انگیزه ای هم وجود داشت کاملا به محاق رفته و دیگر خبری از آن نیست.
5.عدم تربیت انسان سوژه و خلاق؛ دانشگاه ها در ایران سوژه خلاق تربیت نمی کنند بلکه مدرک به دستانی را تربیت که نه بلکه تولید می کنند که فاقد هرگونه خلاقیت و نوآوری و انگیزه بوده و هیچ مهارتی برای زندگی کردن و شغل داشتن و آینده خود را ساختن ندارند. از این منظر می توان گفت که دانشگاه بدل به کارخانه تولید مدرک شده است.
در این یادداشت همچنین دلایل مرگ دانشگاه عواملی از قبیل افزایش بی منطق و بی مبنای تعداد دانشگاه ها در کشور، رواج مدرک گرایی بی حد و حصر، کمّی گرایی به جای کیفی گرایی و عدم تناسب خروجی های دانشگاه با نیازهای واقعی جامعه به لحاظ کمّی و کیفی ذکر شده است.
معاون پژوهش و فناوری وزیر علوم، تحقیقات و فناوری نیز به تازگی در این باره گفت: مفید و کاربردی کردن پژوهشها در جهت حل مشکلات جامعه و توانمندسازی در زمینه صادرات از دیگر رسالتهایی است که خواستار آن هستیم و حتماً باید موضوعات پژوهشی استادان هدفمند شود.
دکتر مسعود برومند اظهار کرد: از دانشگاهها انتظار میرود تا با وزارتخانههای دارای تفاهمنامه درباره امور پژوهشی، همکاری کرده و از ظرفیت آنها نیز غافل نشوند.
بر اساس این گزارش، صد البته که حمایت از محققان ضرورتی انکار ناپذیر است. اما پژوهش هم کار بسیار مشکلی است و بسیاری از افراد آمادگی و زمینهای برایش ندارند. حتی اگر همۀ امکانات اجتماعی نیز در اختیار بسیاری از دانشوران قرار داده شود، چه بسا هرگز نتوانند پژوهشی درخور انجام دهند. برای پژوهش، باید اهل مطالعه بود، جوشش ادبی داشت و به حدی از تسلط زبانی رسیده بود، نقاد بود، نظم ذهنی داشت، اعتماد به نفس و شجاعت اخلاقی دانستن و مسئولیتپذیری حاصل از آن داش و این مهارتها چیزی نیست که با صرف هزینه و تشویق اعضای هیأت علمی فراهم شود.
از سوی دیگر، حل مشکلات بنیادین آموزش و پرورش و فرهنگ عمومی و نظام آموزشی آموزش عالی نیز از اهم واجبات است. عدم احساس نیاز به پشتوانه پژوهشی در فرآیندهای سیاستگذاری، ناکارآمدی و عدم شفافیت مراکز تحقیقاتی دولتی در نیازسنجی موضوعات پژوهشی و تخصیص منابع برای طرح های پژوهشی، شیوه انتصاب مدیران مراکز تحقیقاتی بر اساس ملاحظات غیرعلمی و غیرحرفه ای، تلقی نادرست از اعتبارات پژوهشی به عنوان وسیله ای برای ترمیم بودجه های پرسنلی دستگاه های اجرایی، ضعف نظام آموزش عالی در ظرفیت سازی برای پژوهش های کاربردی مناسب برای سیاستگذاری و تاکید بر کمیت عناوین پژوهشی به جای تمرکز بر کیفیت و اثرگذاری پژوهش ها از چالش های اساسی ناکارآمدی پژوهش های دانشگاهی در کشور است که باید مورد توجه مسوولان قرار گرفته و مرتفع شود. در غیر اینصورت بنابر پیش بینی بسیاری از صاحبنظران باید بنشینیم و منتظر مرگ علمی دانشگاه ها باشیم.
گزارش: هانیه حقیقی
No tags for this post.