نخستین «شب علوم انسانی» با حضور «پیر دورتیگیه» فیلسوف خداباور (متاله) فرانسوی، «کریم مجتهدی» چهره ماندگار فلسفه، «سیدیحیی یثربی» استاد تمام در رشته فلسفه و کلام اسلامی، «رضا غلامی» رییس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا، «شهریار زرشناس» عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و… دهم خردادماه برگزار شد.
طی این نشست که به همت مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا، ماهنامه «عصر اندیشه» و تارنمای «طلیعه» در «خانه اندیشمندان علوم انسانی» ترتیب داده شده بود، اندیشمندان حاضر درباره این دیدگاه یک نظر بودند که به دلیل بحران در علوم انسانی غربی، باید بازنگری در این علوم صورت گیرد.
** بایسته های توجه به متافیزیک در فلسفه
پیر دورتیگیه به عنوان نخستین سخنران این نشست، از «پوزیتیویسم» به عنوان منشا علمی قرن کنونی یاد کرد و گفت: علوم انسانی غربی به گونه ای است که انسان فقط معلول و یک مورد مطالعه است که به گفته افلاطون، می تواند وجود داشته باشد یا نداشته باشد. این علوم به انسان تک بعدی توجه دارد. در اندیشه غربی انسان فقط یک پدیده است.
استاد پیشین دانشگاه سوربن فرانسه با اشاره به اینکه در این دانشگاه ابتدا دانشکده ادبیات وجود داشت اما پس از مدتی به دانشکده ادبیات و علوم انسانی تغییر نام یافت، افزود: علوم انسانی به شکل یک رشته کاملا دانشگاهی تعریف نمی شود.
نویسنده کتاب «برای آیندگان» با تاکید بر اینکه علوم انسانی در غرب جوهر و ذاتی ندارد، ادامه داد: زمانی که ما (غربی ها) می گوییم لیبرالیسم، به خود آزادی توجه داریم نه به آن وجه از قانون اساسی!
به گفته او، جامعه شناسی با رویکرد پوزیتیویستی در قرن نوزدهم برای جایگزینی با رویکردهای فلسفی دارای رنگمایه های متافیزیکی پدید آمد اما در اروپا فقط در آلمان جوهر و پایه ای از متافیزیک در فلسفه باقی ماند. از این رو، آلمان ها با بحران کمتری روبرو شده اند.
نویسنده کتاب «یازدهم سپتامبر هرگز اتفاق نیفتاده است»، مکتب فرانکفورت در آلمان را یک مکتب اثبات گرایانه در باب جامعه شناسی توصیف کرد که در ارتباط با علوم اجتماعی و جامعه شناسی نیست بلکه به نهادی برای مارکسیسم تبدیل شده است که در برابر جامعه قرار می گیرد.
دورتیگیه گفت: در قرن هفدهم کتابی با نام «عدل الهی» در آلمان نوشته شده و سه فرد را در فلسفه الهی و متافیزیک مطرح کرده است: حضرت عیسی (ع)، حضرت موسی (ع) و حضرت محمد (ص). بنابراین فلسفه آلمان تنها فلسفه ای بود که متافیزیک را در نظر داشت و به مفهوم پیامبری توجه کرد.این استاد فلسفه دانشجویان و علاقه مندان حاضر در نشست را به سوی در نظر گرفتن متافیزیک در علم فلسفه فراخواند.
** هشدار درباره سطحی نگری و مصرف زدگی
کریم مجتهدی که همواره از پوزیتیویسم با نام «فلسفه تحصلی» یاد می کند، برای نقد گفته های دورتیگیه در آغاز به مرور آرای آگوست کنت پرداخت و گفت: کنت سه مرحله انسانی قایل است؛ ماوراءالطبیعه، فلسفی و علمی. از دید کنت، جامعه شناسی همان مرحله علمی تلقی می شود که ضد تفکر ماوراءالطبیعه و فلسفه است.
چهره ماندگار فلسفه جمهوری اسلامی ایران افزود: من نگاه کنت در باب فلسفه تحصلی را سطحی می دانم که از دیدگاه جامعه شناسی نیز چیزی ندارد؛ زیرا اگر جامعه انسانی را در نظر می گیریم باید به همه ابعاد انسان توجه کنیم نه به موجودی که فقط نیازهای نخستین مانند خوردن و خوابیدن دارد.
نویسنده کتاب «آشنایی ایرانیان با فلسفه های جدید غرب» افزود: آقای دورتیگیه آلمان را سالم تر از دیگر جوامع غربی می داند و می گوید در این کشور، مردم هنوز نان فلسفه عمقی خود را می خورند و تلاش می کنند در آغاز، مساله را درست بفهمند و با مسائل به شکل سطحی برخورد نکنند. من بر این باورم اینکه به اسم علم، انسان را نفی کنیم، درست نیست و فقط می توان بخشی از علوم را در این زمینه پذیرفت و نفی مطلق دریافت های علمی بشر را نمی پذیرم.
وی با تاکید بر اینکه ایرانی ها متاسفانه بیشتر خریدار (نگاه های فلسفی) هستند تا اینکه تولیدکننده باشند، افزود: ما معنای اصلی علم را نمی دانیم و فقط با کاربردهای آن آشناییم.نویسنده کتاب «فلسفه و تجدد»، گفته های دورتیگیه را هشداری دانست با این مفهوم که نباید با مسائل به طور سطحی برخورد کنیم یا مصرف زده و آلوده شویم.
** غربی ها؛ مقصر در انحطاط تاریخی خود
مجتهدی با تاکید بر اینکه در دیدگاه های استاد فلسفه فرانسوی مشکلاتی را تشخیص می دهد، وظیفه ترجمه همزمان فرانسوی سخنان دورتیگیه را بر عهده گرفت و از او پرسید: شما ناکافی بودن فلسفه های تحصلی در جهان نوین را می دانید اما این امر طی یک سیر تاریخی رخ داده و ما آن را انتخاب نکرده ایم. این نگاه در ایران، فرانسه یا آمریکا به ما تحمیل شد. بنابراین باید به موضوع دید تاریخی داشت.
دورتیگیه پاسخ داد: درست است که باید دید تاریخی داشت اما ما غربی ها در انحطاط تاریخی خود مقصریم. افرادی مانند «کارل پوپر» (اندیشمند اتریشی- انگلیسی) تفکرهای متعالی و ماوراء الطبیعه را طرد کردند و مانند یک کودک، آن را از آغوش خود بیرون افکندند.
استاد پیشین دانشگاه سوربن فرانسه تاکید کرد مکتب فرانکفورت به مارکسیسم گرایش داشت.وی با بیان اینکه «اگر شما مطالعه شخصی نداشته و کتاب نخوانید آنچه به شما گفته می شود هیچ سودی نخواهد داشت»، افزود: مارکس فقط به آرای هگل و کانت (نظریه پردازان آلمانی) اشاره می کند اما اگر مطالب این 2 نفر را دقیق می خواند اندیشه های بهتری را ارایه می کرد. مارکس فقط از این آدم ها استفاده ابزاری کرد.
مجتهدی با اشاره به سخنان فیلسوف فرانسوی درباره اینکه «هر فرد باید خودش تعمق کند و آثار گذشتگان و شعرا را بخواند و سپس آنها را بپذیرد»، گفت: من نیز این سخن را قبول دارم و برای همین کتاب «سهرودی و افکار او» را نوشتم.دورتیگیه با استناد به آثار «کورت لوین» نویسنده یهودی آلمانی، گفت: اصطلاح هایی مانند «فیزیک اجتماع» و «توانمندی طبقات» خلق شد تا به جامعه نظم داده شود. بنابراین اینها ابزارهایی کاربردی هستند نه علمی.
وی افزود: همین نگاه به کلیسا و در بحث میان ادیان وارد شد و اکنون به گونه ای است که گویی هر دینی از انسان پوزش می خواهد که قدرتی برای کمک به او ندارد. بر پایه این نگاه، دین نیروی واقعی خود را کنار می گذارد تا مورد قبول انسان واقع شود.
** فراماسون ها یک ظاهر مشترک از ادیان باقی گذاشته اند
سیدیحیی یثربی با استناد به آخرین بخش از سخنان دورتیگیه از او پرسید «آیا از دید شما این ادیانی که به اندازه کافی توانایی قانع کردن انسان را ندارند، شایسته تعظیم انسان ها هستند؟»استاد پیشین دانشگاه سوربن فرانسه پاسخ داد: بله. ادیان قدرت کافی و لیاقت بایسته را دارند اما دینامیسم یهودی و فراموسون ها کاری کرده اند که فقط یک ظاهر مشترک از ادیان باقی بماند نه واقعیت آن. این باعث شد عده ای گفتند دین، مرده است.
دورتیگیه افزود: اگر دقت کنید اکنون رسانه های عمومی در غرب علیه اسلام سخنان زیادی مطرح و اسلام را با اعمال داعش توصیف می کنند.
** محدودسازی آزاداندیشی به دلیل یکسوسازی نگاه ها در دانشگاه
رضا غلامی که ریاست مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا را بر عهده دارد، با طرح پرسش های زیر به بحث وارد شد: علوم انسانی غربی و نوین چه دستاوردی برای جوامع بشری داشته و چقدر به گره های فکری انسان و پرسش های کلیدی او درباره زندگی، فرجام جهان، مرگ و… پاسخ می دهد؟
نویسنده کتاب «اسلام و جهانی شدن برررسی امکان جهانی شدن اسلامی در قرن 21» افزود: آیا فکر نمی کنیم با علوم انسانی غربی، انسان روز به روز از حقیقت دور شده است و بشر بیش از گذشته با پوچی دست و پنجه نرم می کند و تردیدها به اندازه ای رسیده است که انسان تحمل خود را از دست می دهد؟
غلامی تاکید کرد «علوم انسانی می خواست آزاداندیشی را بنیان نهد اما نوعی دیکتاتوری را نهادینه کرده و دانشگاه ها، با یک سو کردن نگاه ها، آزاداندیشی را محدود ساخته است».وی ادامه داد: ما امروز باید با تخریب بتخانه کنونی علم و فراهم کردن فضای آزاداندیشی بسیاری از مسائل را نقد و دوباره مطالعه کنیم. باید بشر را از حسگرایی و محرومیت از عقل و متافیزیک نجات دهیم و پنجره ای بگشاییم که او از آن راه، پاسخ های خود را دریابد.
** راه اندازی نهضت خودآگاهی نقادانه در علوم انسانی
شهریار زرشناس با تایید سخنان غلامی، بر «راه اندازی نهضت خودآگاهی نقادانه در علوم انسانی» تاکید کرد و گفت: پیدایش علوم انسانی به قرن هجدهم برمی گردد؛ زمانی که عصر روشنگری نام گرفت اما در واقع عصر تاریک اندیشی بود زیرا اگر با مقیاس های قرآنی بنگریم آن دوران عین طاغوت محوری و نفسانیت گرایی بود.
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به آرای افرادی مانند «جان لاک، دیدرو، نیوتن، ژاک ژان روسو، مونتسکیو، دالامبر و…» گفت: آنان خود را نماینده دورانی می دانستند که دین را کنار گذاشتند و خرد بشری را منقطع از دین بررسی کردند و دین را تاریکی دانستند.
به گفته او، مونتسکیو و روسو انسان را محصول اجتماع می دانستند و نخستین رویکردهای انسان محورانه (اومانیستی) نیز به زبان جلوه های فلسفه تاریخ در آثار ولتر، کانت و… بروز کرد. این نگاه در قرن نوزدهم ریشه دواند و رویکردهای گوناگون به آن شکل گرفت.
نویسنده کتاب «مبانی نظری غرب مدرن» افزود: علوم انسانی محصول جهان بینی تاریک اندیشی غرب در عصر روشنگری است و پدید نیامد که درباره انسان بحث کند بلکه به حوزه امور انسانی پرداخت؛ آن هم با 2 شرط: اینکه درباره انسان مدرن باشد و همچنین انسان مدرن را در جامعه مدرن در نظر گیرد.
زرشناس با تاکید بر اینکه علوم انسانی در قرن بیستم به عنوان «مقوم ذات قرن مدرن» پدید آمد، به کاربرد دیگر آن پرداخت؛ اینکه در کشورهای غیرغربی در آسیا و آفریقا، استعمارگران جهان بینی خود را با استفاده از علوم انسانی نشر دادند.
به گفته نویسنده کتاب «بحران جهانی دموکراسی و اندیشه مردم سالاری دینی در ایران»، علوم انسانی از لحظه تولد بحران زده متولد شد، در بحران رشد کرد و بر بحران افزود زیرا در فضا یا گفتمان علم مدرن پدید آمد که اسیر حس انگاری، تجربه انگاری و آزمایشگرایی بود؛ غافل از اینکه علوم انسانی را نمی توان اینطور نگریست.
زرشناس با اشاره به شکلگیری انقلاب اسلامی که نظام سیاسی شکل گرفته بر پایه نگاه غربی را بر هم زد، زبان به انتقاد گشود که چرا باید در حیطه نظر و نظام دانشگاهی اسیر آن بخش از علوم انسانی باشیم که مقوم غرب مدرن و استکبار بوده و خود گرفتار بحران و انبوهی از چالش ها است؟ علوم انسانی وهمی است که از دل عقل مدرن و فقط به دلیل کارکردی پدید آمده است که برای غرب مدرن دارد.
نویسنده کتاب «سرمایه سالاری (کاپیتالیسم): مروری کالبدشکافانه بر ماهیت و تطور تاریخی» تاکید کرد باید این بنیادهای غربی را به چالش کشید و در دانشگاه ها فضایی ایجاد کرد که به جای استبداد، گفتمان علوم انسانی غربی به چالش کشیده شود.
وی با تاکید بر اینکه «با ذخیره بسیار عظیم از داشته های انسانی و دینی خود می توانیم طوفان و نهضت تحول در علوم انسانی را به راه اندازیم» افزود: حتی اکنون که در آغاز راه بازنگری در علوم انسانی قرار داریم از سوی برخی تکنوکرات ها و بوروکرات ها در نظام دانشگاهی مقاومتی وجود دارد که با نام هایی مانند «علم ستیزی، ارتجاع، بی سوادی، القای باورهای دینی در علم و…» از این حرکت جلوگیری می کند.
** در وضع پیش آمده مقصریم
یثربی در واکنش به دیدگاه زرشناس گفت: اینکه ما همیشه بگوییم غرب شیطانی و بد است و به آن فحش بدهیم، وقت ما را تلف می کند. همه توان ما در مبارزه با غرب از میان رفت. اکنون باید اندیشه ای ارایه داد تا مشکل را حل کند. شما پاسخ دهید جایگزین علوم انسانی غربی چیست؟
نویسنده کتاب «شریعت در قلمرو عرفان» افزود: علم با دستور پیش نمی رود. هیچ جای دنیا نیز اینطور نبوده است. ما در پیدایش این وضع مقصریم. چرا دیگران را سرزنش می کنیم؟ علوم انسانی مانند پزشکی است؛ اگر ما کار مردم را پیش نبریم یک فرد دیگر این خلاء را پر می کند. اگر شما مطلبی داشته باشید از شما خواهند گرفت.استادتمام رشته فلسفه و کلام اسلامی از زرشناس خواست پاسخ دهد «مقصود وی از تحول علوم انسانی چیست و این تحول چگونه ایجاد می شود»؟
وی با اشاره به برخی مشکلات در جهان اسلام گفت: امروز در دنیای اسلام نمی توانیم با یکدیگر سخن بگوییم. مسلمانان یکدیگر را می کشند، هزاران زن و بچه اسیر و در زجر هستند. ما باید مشکلات اینها را حل کنیم. باید با قطع نظر از بدبختی جهان غرب، برای خوشبختی خود کاری انجام دهیم.
نویسنده کتاب «تاریخ تحلیلی انتقادی فلسفه اسلامی» افزود: قرآن بهترین منبع علوم انسانی است به شرط آنکه بفهمیم؛ اما اگر نفهمیدیم نباید جلو آن را بگیریم. در غرب زجرهای بسیاری (برای بیان دیدگاه های خود) کشیدند اما ما چه رنجی کشیده ایم؟ آیا کاسبیم یا در پی نظریه پردازی هستیم؟
زرشناس پاسخ داد: در سال 1357 انقلاب اسلامی ایران برای ایجاد ساخت تازه و پایان دادن به سیطره غرب زدگی به پا شد و ساخت سیاسی غربزدگی را با تئوری ولایت فقیه جایگزین کرد اما برای تغییر صورت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به نظریه و نظریه پردازی نیازمند بود که لیبرال ها و تکنوکرات ها به بهانه عقب ماندگی و ارتجاع جلو کار را گرفتند. با این علوم انسانی، یک جامعه ی لیبرالیِ جهان سومیِ درب و داغان ایجاد شد که هنوز ادامه دارد.
یثربی بار دیگر به بحث وارد شد و گفت: از دید من، یکی از عذرهای ناتوانی های ما، واژه «نمی گذارند» است.
وی با استناد به سخنان مقام معظم رهبری، نظریه پردازی در حوزه علوم انسانی را خواستار شد که در واکنش، زرشناس از مقاومت موجود در دانشگاه ها در برابر نظریه ها و اندیشه های تازه گلایه کرد و گفت: متاسفانه در برخی موارد نیروهای آرمانگرا و متعهدان و نقادان به غرب مدرن را عقب رانده اند و عرصه های خالی شده را به وادادگانی سپرده اند که عملکرد خود را به پای اسلام و انقلاب می نویسند. مقام معظم رهبری نیز تاکید کرده اند هر جا اسلامی و انقلابی عمل کردیم موفق بودیم.
پس از تاکید زرشناس بر اینکه «باید استبداد روشنفکری و تکنوکراسی (دیوانسالاری) در دانشگاه ها را از میان برد»، نشست پایان یافت.