بهگونهای که ایده راهاندازی یک استارتاپ حداقل بهعنوان یکی از آرمانهای ذهنی جوانان برای فعالیت در بازار اقتصادی کشور شده است.
با توجه به نرخ بالای شکست در فعالیتهای استارتاپی و ریسکی که در این حوزه وجود دارد، لازم است تا تمامی علاقهمندان و صاحبان ایده برای ورود به فعالیتی نو، نسبت به این مقوله آگاهی و شناخت داشته باشند تا میزان ریسک فعالیتهایشان کاهش یابد.
در این گزارش قصد داریم به نقش استارتاپ ها در حل بحران های کشور اشاره کنیم.
نقش استارتآپها در حل بحران بیکاری
بسیاری از کشورهای جهان با مساله بیکاری دست و پنجه نرم میکنند و بیکاری یکی از معضلات بزرگ آنها محسوب شده که منجر به مشکلات بسیاری میشود. کاهش نرخ بیکاری و افزایش فرصتهای شغلی در جوامع مختلف، همواره به عنوان یکی از دغدغههای اصلی دولتها شناخته شده است. برای حل معضل بیکاری و کاهش آن در سراسر جهان استراتژیهای متفاوتی به کار گرفته شده، ولی نتیجهای که به دست میآید، این است که بیکاری درمان همیشگی و دائمی ندارد و با چند استراتژی و تغییر نمیتوان آن را ریشهکن کرد.
یکی از تجویزهایی که برای حل معضل بیکاری ارائه شده، کسبوکارهای نوپا و رشد آنهاست که درستی یا نادرستی این تجویز به نحوه نگاه به آن بر میگردد. در بخشی از کسبوکارهای نوپا تاثیر نگاه کاذب را میبینیم و درمییابیم که فقط از بیرون و از نگاه آمار زیبا هستند و شاید راه به جایی نبرند و به حل مساله کمکی نکنند.
بنا بر گفته کامدین حاجیمیرزایی، مدیرعامل شرکت هنر عمران ایرانیان، فضای کارآفرینی و استارتآپها فضایی خودجوش است که در برخی موارد براساس نیاز بازار و در برخی موارد دیگر براساس ابتکارات و نوآوریهای اشخاص شکل گرفته و دارای سرمایهگذاریهای خصوصی اکثرا دارای تیمهایی متشکل از دوستان و خانواده هستند. موفقیت و سرنوشت استارتآپهای بزرگ در حرکت و ایجاد این جریانهای استارتآپی تاثیر فوقالعاده خوبی داشته و دارد. فضای کشور پر از جایگاههای تسخیرنشده است و اینها همگی فرصتهای فوقالعادهای هستند، اما موانع بسیار زیادی هم وجود دارد که نبود حمایت موثر از سوی مدیران مرتبط، کارآفرینها را در نهایت به این نتیجه میرساند که ایران جای مناسبی برای کسب درآمد از طریق نوآوری نیست و موانع زیادی که وجود دارد، باعث میشود کارآفرین از تلاش خسته شده و به سمت کارهایی با ریسک کمتر و درآمد بهتر هدایت شود.بنابراین استارتآپهایی شکل میگیرند که کمتر برپایه نوآوری در فناوری باشند و بیشتر بر مبنای درآمدزایی موثر شکل گرفته باشند که با این فضا نمیتوانیم انتظار اتفاق فوقالعادهای داشته باشیم و بیشتر استارتآپهای کپیشده از خارج را شاهد خواهیم بود. ابتدا همین که عده زیادی از مردم با فرهنگ کارآفرینی از طریق استارتآپها آشنا شوند حتی استارتآپهای ساده نیز میتوانند نقش فرهنگسازی داشته باشند و قطعا به زودی در آیندهای نزدیک استارتآپهای پیشرفتهتر جای استارتآپهای سطح پایین را خواهند گرفت و با شکلگیری فرهنگ استارتآپی عده زیادی به دنبال راهاندازی استارتآپهای خود خواهند بود و شغلهای زیادی در این عرصه ایجاد و سرمایههای زیادی نیز به این عرصه وارد خواهد شد که قطعا همین فرایند دگرگونی عظیمی را در صنعت و کارآفرینی کشور ایجاد خواهد کرد.
نقش استارتآپها در رقابتی کردن اقتصاد
خدمت استارتآپها به اقتصاد ایران در قابل لمس کردن بازار رقابتی و اقتصاد آزاد برای عموم مردم است. بازاری را به وجود آوردهاند که مشتری تصمیم میگیرد بر اساس قیمت و کیفیت کدام کالا را استفاده کند. بازیگران در طرف عرضه زیادند و دست نامرئی بازار در آن خوب کار میکند. نهادهای دولتی قیمتگذار و رفتارهای تعزیراتی در آنجا دیده نمیشود و مردم به همان اندازه که پول میدهند خدمات دریافت میکنند.
واژه استارتآپها نیز چند سال است که در اقتصاد کشور باب شده و فضای جدیدی در کسب و کار به وجود آورده است. تعداد بالای جمعیت جوان تحصیلکرده و آشنا به فناوریهای روز، در دسترس بودن منبع عظیم دانش و اطلاعرسانی بر بستر اینترنت و همچنین رشد نجومی برخی از شرکتهای استارتآپی در سایر کشورها شاید از مهمترین دلایل ایجاد و رشد فضای استارتآپی در کشور بوده است. حال سوال این است که به چه شرکتهایی استارتآپ گفته میشود و این شرکتها برای اقتصاد چه پیامدهایی به همراه خواهند داشت؟
شرکتهای نوپا با کاهش هزینهها، افزایش تنوع در ارایه کالاها و خدمات، بهرهوری بالاتر برای اقتصاد کارایی به همراه خواهند داشت به طوری که بسیاری از شرکتهای سرمایهگذاری در دنیا امروزه از این نوع فعالیتها حمایت میکنند و با سرمایهگذاری در این شرکتها سودهای کلانی به دست میآورند.
یکی از مشکلات اساسی شرکتهای استارتآپی، تامین مالی است. بسیاری از ایدهها به علت نبود سرمایه جهت اجراییسازی، شکست میخورند. در بیشتر کشورها جهت تامین مالی استارتآپها، شرکتهای دولتی و خصوصی یا بهطور دقیقتر صندوقهای سرمایهگذار وجود دارند که با سرمایهگذاری روی ایدهها هزینه ریسک سرمایهگذاری را کاهش داده و همچنین در بخشی از سود انتظاری شرکت شریک میشوند. بنابراین اولین قدم حمایتی دولت میتواند در قالب ایجاد صندوقهای سرمایهگذاری برای تامین مالی این شرکتها باشد. این صندوقهای دولتی میتواند یا به طور مستقیم تامین مالی را بر عهده بگیرند یا اینکه با دیگر شرکتهای سرمایهگذاری وارد مذاکره شده و با آنها بر سر میزان سهم سرمایهگذاری به توافق برسند. به طور مثال با شرکتهای سرمایهگذار اینگونه به توافق برسد که اگر شما مثلا ٥ درصد سرمایهگذاری کنید دولت نیز به این میزان سرمایهگذاری خواهد کرد یا در بیشتر مواقع دولت به سرمایهگذاران خصوصی تضمینهایی در جهت حمایت از کسب و کار نو ارایه دهد.
No tags for this post.