فعالیت صنایع غذایی فاقد شفافیت است

صنعتی شدن مواد غذایی باید به مصرف‌کنندگان اجازه دهد تا از محصولات غذایی که بر سفره و میز غذایشان وارد می‌شود، آگاه شوند. اگر سیستم صنعت غذایی که شامل تولید و عرضه است، شفاف باشد، مصرف‌کنندگان به‌گونه‌ای متفاوت عمل خواهند کرد. با ایجاد شفافیت در این حوزه، سؤالات بیشتری برای مصرف‌کنندگان مطرح‌شده و در رابطه با جنبه‌های مختلف زنجیره تأمین غذا، سؤالات متعددی پرسیده خواهد شد. در این صورت پیش‌بینی می‌شود این افراد خواهان ارتقای مواد غذایی شده و به دنبال غذاهای سالم‌تر خواهند بود.

با آوردن مصرف‌کنندگانی همچون کشاورزان و سرآشپزها در فرآیندهای اساسی تهیه مواد پروتئینی که روی سفر و میز غذای همه افراد وارد می‌شود، می‌توان فرآیند تولید گوشت را بازسازی و انسانی‌تر کرد. با دادن چاقو و اره یا ساتور استخوان‌بری به این مصرف‌کنندگان می‌توان تفکر و رابطه خود و حیواناتی که برای مصرف پرورش داده می‌شوند را تحت تأثیر قرارداد.

برای نمونه باید گفت که تقریباً بیشتر افراد از گوشت به‌عنوان یک محصول غذایی در وعده‌های روزانه خود استفاده می‌کنند بدون اینکه بدانند چه شیوه‌هایی برای رشد، نگهداری و سپس کشتار حیوانات استفاده می‌شود و این محصول به‌عنوان یک ماده غذایی مهم تولید صنعت غذایی چگونه به دست مصرف‌کنندگان می‌رسد.

برخی حیوانات برای تأمین گوشت به‌عنوان یک ماده غذایی انسان‌ها کشتار می‌شوند و درواقع این حیوانات برای تأمین غذای انسان‌ها پرورش داده‌شده و کشته می‌شوند. در حال حاضر انسان مدرن تمایل داشته و در تلاش است تا رابطه اخلاقی پیچیده‌ای با حیوانات داشته باشد درحالی‌که بسیاری از افراد گوشت این حیوانات را مصرف می‌کنند. به نظر می‌رسد اگر ما در بخشی از این فرآیندهای اساسی بودیم اصل قضیه به‌گونه‌ای دیگر ایجاد می‌شد.

اگر فردی از افراد جامعه خواهان شفاف‌سازی فرآیند صنعت غذایی باشد او را دیوانه خطاب خواهند کرد اما اگر همین مسئله برای صنعت خودروسازی مطرح شود و فردی از مکانیک ماشین بخواهد که نحوه کارکرد قطعات ماشین را داده و برای عیب و ایراد ماشین توضیح ارائه دهد، اصلاً فرد دیوانه نبوده بلکه دیگران معتقدند که یکی از عاقلانه‌ترین کارها را انجام می‌دهد. بهتر است بیندیشیم که چرا به‌عنوان فردی از جامعه، نباید اطلاعاتی پایه‌ای از محلی که مواد غذایی‌مان در آنجا تهیه می‌شود و سیستم تولید و عرضه آن در اختیار داشته باشیم.

کماس دیویس (Camas Davis) مدیر اجرایی، پروژه گوشت خوب در این رابطه توضیح می‌دهد که در سال ۲۰۰۹ میلادی پروژه غیرانتفاعی گوشت خوب را آغاز کرد. او در این مأموریت به مصرف و تولید گوشت از طریق آموزش تجربی شفاف پرداخت.

با آوردن مصرف‌کنندگانی همچون کشاورزان و سرآشپزها در فرآیندهای اساسی تهیه گوشتی که روی سفر و میز غذای همه افراد وارد می‌شود، می‌توان فرآیند تولید گوشت را بازسازی و انسانی‌تر کرد. با دادن چاقو و اره یا ساتور استخوان‌بری به این مصرف‌کنندگان می‌توان تفکر و رابطه خود و حیواناتی که برای مصرف پرورش داده می‌شوند را تحت تأثیر قرارداد.

درواقع اطلاع از این سیستم صنعتی پرورش حیوانات برای تهیه مواد غذایی باعث می‌شود تا تغییراتی در عادات غذایی افراد ایجاد شود. علاوه بر آن، پس‌ازاین ما ترجیح خواهیم داد که حیوانات را برای غذا در خارج از مدل صنعتی به کار ببریم.

در اینجا سؤالاتی درباره با شفافیت صنعت تولید غذا مطرح می‌شود که پاسخ به آن‌ها می‌تواند مشکلات مرتبط در این رابطه را حل کند:

کدام کشور مسئولیت‌پذیرترین شیوه‌های تولید و مصرف گوشت را دارد؟

چگونه تولید و مصرف مواد غذایی بر نحوه عملکرد جوامع تأثیر می‌گذارد؟

سیستم غذا در ایالات‌متحده چگونه از اروپا متفاوت است؟

پاسخ به این سؤالات می‌تواند بسیاری از بخش‌های غیر شفاف در صنعت غذای بین‌المللی را روشن کرده و اطلاعات بیشتری به مصرف‌کنندگان ارائه دهد.

ترجمه: فاطمه کردی

منبع: forbes

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا