نگاه شفاف به علم و عدم ترویج شبه‌علم

در این یادداشت، نگارنده تلاش می‌کند تا چالش‌های این مساله را در ایران ارزیابی کند.

1) نگاه شفاف به علم و عدم ترویج شبه‌علم، یکی از مهمترین نکته‌های بنیادی در ترویج علم است. وقتی بعضی از اعضای هیئت علمی خود دچار توهماتی در حدود و ثقور و مرز علم هستند، و خود شبه علمی فکر می‌کنند، عملا ترویج علم اگر از سوی این افراد و نهادها انجامد، عملا ترویج شبه‌علم و ضدعلم صورت گرفته است. وقتی باور به علم – ساینس به مفهوم مدرن آن، بر پایه مشاهده، عقل و واقعیت – دچار خدشه باشد، عملا ترویجی اگر صورت نگیرد بهتر است!

2) زمینه اجتماعی برای ترویج دستاوردهای علمی بسیار مهم است. جامعه‌ای که باور به کار دانشمندان و دستاوردهای آنها دارد، بستری مناسب برای ترویج در اختیار می‌گذارد. جامعه‌ای که دانشمندان را به عنوان اعضای معمول خود نپذیرد، یا با دیده تردید به آنها نگاه کند، زمینه ترویج تفکر علمی را هم نمی‌دهد. دانشمندان برای زندگی معمولشان اهل تجمل و تشریفات خاصی نیستند. این وضع را می‌توان از سبک لباس پوشیدن دانشمندان متوجه شد. معمولا دانشمندان خیلی ساده لباس می‌پوشند. مهمانی‌های خاص و با تشریفات خاص برای بیشتر دانشمندان جای مناسبی نیست. در نحوه فکر کردن نسبت به دنیا و زندگی نیز این سادگی را می‌توان در رفتار بیشتر دانشمندان متوجه شد. جامعه‌ای می‌تواند بستر ترویج علم باشد که با این ویژگی‌های دانشمندان آشنا باشد.

3) دانشمندان اهمیت کارشان را برای محیط پیرامون خود توضیح می دهند. چه بسا اغراق هم بکنند، ولی نباید تحت فشار قرار گیرند که همه مشکلاتی که هیچ کس تاکنون راه‌حلی برای آنها پیدا نکرده، حل کنند. نباید آنها را تحث فشار قرار داد که از مشاهدات هنوز انجام شده‌شان، جواب‌هایی برای ارایه به مخاطب حدس بزنند. نابرابری برای دانشمندان در ایران مخصوصا وقتی می‌بیند که از نظر سطح علمی چیزی از همکار مالزیایی و ترکیه‌ای خود کم ندارد (و در سطح مشابه در بسیاری از موارد از آنها ممکن است بالاتر نیز باشد) ولی در توجیه یک اولویت علمی هرجه تلاش می‌کند در ایران به جایی نمی رسد، ولی همکاران مالزیایی و ترکیه‌ایی همان پروژه‌ها را مثلا طی سال‌های 2000 تا 2010 در کشور خود عملیاتی کرده اند، بسیار آزار دهنده است. فشار بیشتر به دانشمندان نه تنها آنها را منفعل می‌کند، بلکه زمینه شبه‌علم و ترویج ضدعلم را نیز چه بسا فراهم کند. 

4) علم حوزه معجزه نیست. دانشمندان هم معجزه‌گر نیستند. عصای سحرآمیز هم ندارند. کارهای مهمی انجام می‌دهند، ولی اهل کاری معجزه‌آسا و خارق‌العاده که با عقل قابل توجیه نباشد، نیستند. برای انجام کارهای علمی در عین سادگی نیاز به طی کردن سلسله مراتب منطقی در هر کار را می‌توان در باور دانشمندان دید. انتظار معجزه و حل تمام مشکلات از علم از باوری غیرعلمی و ضدعلمی می‌آید، و زمینه‌ای ضدترویجی دارد.

5) مسئولان نباید برای توجیه مشکلات خود از دانشمندان مایه بگذارند. مشکلاتی که به دلیل کوتاهی‌ها، کمبودها، عدم تکمیل پروژه‌ها، نابسامانی اقتصادی یا … به وجود آمده‌اند، اگر در ایجادشان دانشمندان یا صرفا نهاد های علمی را مقصر جلوه دهیم، عملا اعتماد عمومی به علم و جامعه علمی را مخدوش می‌کند. از سوی دیگر دانشمندان و نهادهای علمی نیز نباید رسانه و عرصه عمومی را به  مجال و محل رقابت با تکذیب یکدیگر تبدیل کنند. دست آخر باید تاکید کنم که رسانه‌های هم نباید به دنبال پررنگ کردن اختلاف نظرهای دانشمندان و نهادهای علمی دانشگاهی و پژوهشگاهی مختلف باشند. البته اختلاف نظرها طبیعی است و هرگاه طرح موضوعی مناقشه بر انگیز صورت گیرد، عملا اختلاف نظرها و دیدگاه‌ها نیز خودنمایی می‌کند. ولی دامن زدن به این اختلافات فقط به  بی‌اعتمادی مخاطبان و دلخوری هر چه بیشتر دانشمندان و نهادهای علمی از یکدیگر می‌انجامد.

بیشتر بخوانید:

6) دانشمندان به عنوان نهاد مرجع در جامعه مورد اعتماد گروه بزرگی از مردم هستند. فضای امن پیرامون دانشمندان و در محل کارشان هرچه بیشتر برای دانشمندان فراهم باشد و هر چه از هیجانات روزمره و اخبار بد و منفی و حواس پرت کن به دور باشد، بهتر است. البته دانشمندان نیز مانند همه مردم دیگر در کشورشان به همه مسایل مهم و روزمره، حساسیت‌های خاص خود را دارند. اتفاقا به دلیل اینکه دانشمندان گروه نخبه و عقل‌گرای جوامع خود هستند، معمولا بیشتر برای شرایط بد و نابسامانی‌های پیرامونشان حرص و جوش می‌خورند. وقتی دانشمندان هم برای زندگی و هم برای فعالیت‌های علمی خود با ده‌ها منع و محدودیت و "بکن و نکن" مواجه شوند و مدام مجبور باشند توجیه‌های گوناگونی را برای کارهایی که به صورت روتین و معمول باید انجام شود، بیاورند، پس از مدتی احساس فرسودگی و خستگی توان فکر کردن و تلاش بیشتر را از او می‌گیرد. در این صورت منبع اعتماد جامعه آسیب جدی می‌بیند.

7) فضای علم و ترویج علم فضای گفتگو و مراودات علمی و ارتباطات است. این مراودات علمی در کنفرانس‌ها و گردهمایی‌های داخلی – با همکاران هموطن و شهروندان محل اقامتشان – و بین‌المللی – با همکاران سایر کشورها – رخ می‌دهد. بنابراین نشست و برخواست کردن و گفتگو کردن با یکدیگر و سفر کردن جزو زندگی دانشمندان در دنیای امروز است. فضای گفتگو فضای آرامش است، و هر اتفاق بد و هر تلاش برای سیاه نمایی از وضعیت کشور محل اقامت، در حکم از بین بردن فرصت و فضای امن برای حضور و ارتباط  و گفتگو و در نهایت ترویج علم است.

8) بیشتر دانشمندان فضایی امن و آرام و با رفاه حداقلی برای زندگی را جستجو کرده و ترجیح می‌دهند. گاه  رقابت بین نهادهای علمی فضای آلوده و خصمانه بین این نهادها و البته دانشمندان عضو آن نهادها موجب می‌شود. نگاه هژمونیک و سلطه جویانه و متولی گرایانه بعضی از نهادهای علمی و مدیران این نهادها، عملا فضایی آلوده و غیرعلمی در جامعه علمی موجب می‌شود.  

9) چالش مهم دانشمندان رانتی، از مهمترین مسایل توسعه علم در ایران است. بعضی از متخصصان افرادی هستند که عضو هیئت علمی هم هستند و از سوی دیگر به عنوان مشاور و بازوی تصمیم‌گیری بعضی مسئولان عمل میکنند. این موضوع موجب می شود که نظر یا سلیقه این افراد عملا احساس بیهودگی و بی‌فایدگی به دانشمندان هم رشته ولی غیر وابسته به حاکمیت یا غیر حاضر در نهادهای تصمیم‌گیر به ویژه در کشوری نظیر کشور ما منتقل می‌کند. خیلی از دانشمندان در سطحی که تحصیل کرده و مشغول به فعالیت حرفه ای در زمینه علم شده‌اند در سطح بین‌المللی از نظر توانایی ذهنی، هوش و سطح ادراک معمولا صرف نظر از جنسیت و ملیت و تابعیت‌شان، شبهاهت‌هایی با هم دارند. بنابراین احساس تبعیض در اعمال نظر و به کرسی نشاندن نظرهایشان معمولا مایوس‌کننده و برایشان ناگوار است. وقتی دانشمند ایرانی می‌بیند که همکار حاضر در حاکمیت به راحتی به بیشتر جاهای مختلف در ایران و دنیا سفر می کند، ولی او باید برای دریافت یک ویزای شنگن، یا ویزا از کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس علاوه بر وقت فراوان، هزینه بسیار نیز صرف کند، این احساس بی‌عدالتی دانشمند ایرانی  بیشتر هم آزار می‌دهد.

10) اینکه دانشمندان از خود نظری دارند و به نظرشان باید اهمیت داده شود از نکته‌های مهم و اساسی است. نگاهی مدیریتی توتالیتر و اقتدارگرا در مدیریت نهادهای علمی معمولا مستقیم و غیر مستقیم این پیام را به دانشمندان شاغل و همکار در آن نهاد علمی منتقل می‌کند که "اگر تو به جایی رسیده ای و معروف شده‌ای، صرفا به خاطر قابلیت‌های خودت نبوده، بلکه حضور در دانشگاه یا پژوهشگاه ما و محیطی که ما فراهم کرده‌ایم، این امکان را برایت فراهم کرده است". این موضع یک تالی فاسد دیگر هم دارد و آن اینکه نظر دانشمندان مستقل از نظر مدیریت نهاد علمی قابل طرح، ترویج و البته نقد است. بعضی مدیران به این دلیل با ترویج علم از سوی دانشنمندان همکارشان مشکل دارند که اساسا با طرح نظر و مطرح شدن این افراد به عنوان صاحب نظر دچار مشکل هستند و البته توجیهات گوناگون و ظاهر صلاحی هم برای این مخالفت‌شان می‌آورند.

11) دانشمندان بر نحوه تصمیم‌گیری‌های کلان در کشورهای خود حساسند. وقتی روند کلی توسعه را مخالف با روند عقلی و منطقی ببینید، احساس می‌کنند که به آنها و شعورشان توهین شده است! وقتی نظری از دانشمندان در مورد پروژه‌های حساس کشور پرسیده نشود و دانشمندان احساس کنند که امر توسعه و جریان امور مساله‌ای است که از بالا تصمیم‌گیری شده (معمولا به آنها چنین وانمود می‌شود)، نتیجه احساس این نکته است که کشور بر پایه علم و عقل و با بهره‌گیری از داده‌های واقعی توسعه نمی‌یابد. ولی اگر نگاه دانشمندان ترویج شده و فضای گفتگو برای نظراتشان و تضارب آراءشان فراهم شود، آن وقت برای توسعه شهرها، به جای نگاه به سود سریع و علاقه یا مثلا الزام بعضی مردم برای زندگی در شهرهای بزرگ، پژوهش های دانشمندان در زمینه آمایش سرزمین به عنوان مبنای تصمیم‌گیری برای احداث شهرهای جدید در نظر گرفته می‌شود. یا مثلا برای توسعه کشاورزی در شمال غرب ایران و قبل از احداث این همه سد که در نهایت به خشک شدن بیشتر بخش‌های دریاچه ارومیه بیانجامد، پژوهش‌های بنیادی بر روی منابع آب و خاک در کشور پایه تصمیم‌گیری کلان قرار می‌شد. یا هنگامی که سد گتوند در حال احداث است، سکوت برقرار نمی‌شود تا وقتی که کار از کار گذشت تازه متخصصان به میدان بیایند که چرا محلی چنین نامناسب برای احداث سد احداث کردید؟ آیا در هنگام مطالعات و احداث سد گتوند رسانه علمی و دانشمند در ایران نداشتیم؟

 

* دکتر مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله و عضو وابسته شاخه زمین‌شناسی فرهنگستان علوم

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا