یافتن هدف و معنا در آزمایشگاه
زمانی که "ملیسا کریگ" متوجه شد یک ماده زیستی مانند جلبک سرعت لغزشهای زمین قدرتمند در زیرآب را کاهش می دهد و این کار را با آزاد کردن مواد شیمیایی انجام می دهد که در چسباندن تپه های بستر دریا به یکدیگر کمک می کند، نتوانست اشتیاق همکارانش را درباره این کشف برانگیزد. گروه تحقیقاتی او که در دانشگاه بانگور در انگلستان اقامت داشت، نسخه های بسیار کوچکی از این لغزش های زمین را در مخازن آب تولید کردند و ترکیب و مقدار ماده تشکیل دهنده را تغییر دادند تا بستر دریا را در خشن ترین شرایطش مدلسازی کنند.
به گفته "جاکو باس"، دانشمند علوم اقیانوسی، سوپروایزر کریگ در بانگور، کشف کریگ بی سابقه بود و قبلا آزمایشهایی که چنین نتایجی را ارائه داده باشند، انجام نشده بودند. اما کریگ که در آن زمان دانشجوی مهمان مقطع دکترا در دانشگاه آدلاید استرالیا بود، نمی دانست کشفش درباره جلبک چگونه می تواند در محیط های فراتر از محل تحصیل وی کارآمد باشد. اواخر فوریه سال جاری میلادی، او شروع به کار کردن به عنوان یک زمین شناس در یک شرکت تحقیقات نفتی در گینه نو کرد و امیدوار است تحقیقاتی انجام دهد که کارکردهای عملی واضحی داشته باشند.
معمولا اساتید و رسانه ها مدت طولانی قبل از این که دانشمندان بالقوه فعالیتشان را بر روی تز دکترای شان شروع کنند، به آن ها می گویند که تحقیقاتشان دارای تاثیرات ماندگار خواهد بود. در این بین، بسیاری از محققان تازه کار امیدوارند با کمک کردن به درمان بیماریها، ایجاد زیرساخت انرژی پاک، یا حتی دادن آب و غذا به جوامع قحطی زده بتوانند فعالیتهای تاثیرگذاری انجام دهند و مشکلات دنیا را حل کنند.
گرچه این محققان معمولا حس کنجکاوی دارند و به دنبال کنکاش چگونگی فعالیت جهان هستند، تعدادی از آنها علم را به عنوان راهکاری برای تبدیل کردن دنیا به جایی بهتر می دانند. "فیلیپ باور"، شیمیدان کینگز کالج لندن بر این باور است، دانش بدست آمده هر چه قدر هم غیرمنتظره باشد و بدون کاربرد به نظر برسد، ارزشمند خواهد بود. با این حال، کریگ و استادش امیدوار بودند نتایج ملموس تری را در طول تحقیقاتشان دریافت کنند.
نیاز به یافتن معنای عم یقتر درباره فعالیت هایشان، دغدغه بسیاری از دانشمندان است که اغلب با سیستمهای سختگیرانه دست و پنجه نرم می کنند و بر این باورند میزان مشارکت تحقیقاتشان در جامعه را به روشی معنادار نمی بینند.
گزارشی که توسط لینکدین ارائه شده نشان می دهد 41 درصد محققان حرفه ای مدعی اند هدف و نه موقعیت یا پول هدف اصلی آنها از انجام تحقیقات است. همین گزارش نشان می دهد کارکنان هدفمند رضایت شغلی بالاتری دارند و برای حداقل سه سال در یک شرکت می مانند. محققان روش های متنوعی را برای باانگیزه ماندن امتحان می کنند و تعدادی از آنها به دنبال آزمایشگاه هایی هستند که در تحقیقات شرکت دارند یا با شرکای صنعتی همکاری می کنند. دیگران به دنبال مقام های تحقیقاتی در صنعت هستند و دانشمندان تجارتگراتر هم ممکن است استارت آپ هایی را برای داشتن تاثیر و ارزش مطلوبشان تاسیس کنند.
تاثیرگذاری از طریق صنعت
برای بسیاری از محققان تازهکار، تلاش صرف برای بدست آوردن گرنت ها و انتشار نتایج پژوهش ها انگیزه هایشان را کمرنگ می کند. به طور مثال، "دولورس دل پرت"، محقق پسادکترا در سازمان تحقیقاتی BioMed X واقع در شهر هایدلبرگ آلمان در حال مطالعه نقش سلول هایی خاص در مغز در اختلالات روانشناختی است. وی حین تحقیقات اولیه به عنوان دانشجوی پسادکترا در کالج پزشکی آلبرت انشتین در نیویورک و زمانی که در حال بررسی پروتئینی مرتبط با بیماری آلزایمر بود، تصمیم گرفت به محیطی برود که تحقیقات کاربردی تری انجام می دهد.
او حس می کرد سیستمی که بر روی انتشار مقاله پایهگذاری شده، مفهومی آشنا برای بسیاری از محققان در محیطهای آکادمیک است اما در شرکت BioMed X میتواند نتایج تحقیقاتش را به طور واضحتری ببیند. او بر این باور است این شرکت در آینده، دارویی که وی و همکارانش در حال بررسی آن هستند، را در سطح وسیع تولید خواهد کرد.
وقتی استاد کریگ متوجه شد تحقیقات دانشجوی مقطع دکترای او از تلاشی لذتبخش در حال تبدیل شدن به یک فعالیت کسالت آور سه ساله است، به دنبال تولید فیلم هایی برآمد که صدا و تصاویر تخته وایتبورد را ترکیب می کردند و موضوعاتی مانند تنوع ژنتیکی، علوم اعصاب و دیابت را برای عموم توضیح می دادند.
تا به حال، او بیش از 60 ویدیوی خود را به عنوان روشی برای شریک کردن مخاطبانش در این موضوع ها، برانگیختن علاقه آنها و همچنین آموزش دادن علم منتشر کرده است. او همچنین شرکتی مستقل در زمینه انتقال دادن علم به نام Youreka Science تاسیس کرده است. وی معتقد است مهارت هایی که در طول تحصیل در مقطع دکترا کسب کرده از جمله تفکر انتقادی و ارائه ایده های علمی به عموم از مسیر شغلی جدیدش پشتیبانی کرده اند و در آموزش علمیاش کارآمد بوده اند.
علم کاربردپذیر
"بلاک استوک" معتقد است دانشمندان تازه کاری که به دنبال این هستند که تحقیقاتشان تاثیر و بازخورد اجتماعی وسیعتری داشته باشد، باید به دنبال کار و مطالعه در موسساتی باشند که این هدف را از طریق برنامه های متمرکز بر کاربردپذیری محقق می کنند.
وی به این دانشمندان توصیه می کند برنامه هایی را بیابند که سطوح عملی مشارکت پذیری دارند یا دست کم برنامه هایی که پروژه هایشان شرکایی در دنیای واقعی دارند؛ شرکایی که بتوانند به دانشجویان بیاموزند که یافته هایشان را خارج از محیط آکادمیک به ورطه عمل بگذارند. او به عنوان مثال از برنامه آموزشی "چگونه میتوان دنیا را تغییر داد" در دانشگاه کینگز کالج نام می برد که خود مدیر آن است و دانشجویان رشته مهندسی را به نمایندگانی از صنعت و دولت مرتبط میکند تا مباحثی مانند کیفیت آب و حمل و نقل عمومی را بررسی کنند.
او همچنین پیشنهاد می کند دانشجویان باید برنامه های دکترایی را بیابند که مستقیما با صنعت همکاری می کنند. به طور مثال، انجمن فرانهوفر آلمان، 70 درصد بودجه تحقیقاتی خود را از قرارداد با شرکای خارجی و موسساتی دریافت می کند که بر مباحثی مانند تکنولوژی چوب و لیزر متمرکز هستند و تولید ابزار یا ارائه فرآیند موردنیاز مردم در این زمینه عنصری اساسی در این برنامه تحقیقاتی است.
"ریچل هارویتز"، دانشمند پسادکترا زمانی در آزمایشگاهی در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی کار می کرد و هم اکنون به عنوان مدیر عامل شرکت Caribou Biosciences در برکلی کار می کند. او به دنبال تجاری سازی فناوری ویرایش ژن به نام CRISPR است و پیشنهاد می کند دانشمندانی که به دنبال مشاهده تاثیر تحقیقاتشان هستند، به دنبال آزمایشگاهها و شرکتهایی باشند که تحقیقات کاربردپذیر انجام می دهند. او بر این باور است شرکتهای زیادی در حوزه صنعت وجود دارند که از علوم و فناوری ها برای حل مشکلات استفاده می کنند.
داشتن انگیزه در دنیای واقعی
برای برخی از محققان، راه اندازی کسب و کار مستقل می تواند معنایی که به دنبالش هستند، را به آنها بدهد. در سال 2000، "پاول هارکین"، آنکولوژیست مولکولی در دانشگاه کوئین در بلفست کانادا، به دنبال گسترش دادن تحقیقاتش در زمینه ژن BRCA1 بر آمد. این ژن در بیماری موروثی سرطان سینه ایفای نقش می کند. هارکین برای محقق کردن اهداف خود از محیط آکادمیک خارج شد. او پی برده بود نمونه موردی های محفوظ از این تومورها که در آزمایشگاهها و بیمارستانهای سراسر دنیا نگهداری می شوند، منبع ارزشمندی از داده ها هستند که اطلاعات ژنتیکی را با نتایج بیماران مرتبط می کند به شرط این که دانشمندان ابزاری برای استخراج آر ان ای از بافت را در اختیار داشته باشند. با این حال، هارکین قادر نبود این پروژه را در آزمایشگاهش در دانشگاه کوئین عملی کند.
بنابراین در سال 2004، شرکتی موسوم به Almac Diognostics را در ایرلند شمالی تاسیس کرد تا تحقیقاتش را بازاریابی کند. تمرکز این شرکت از آن زمان بر روی پشتیبانی بالینی از صنعت دارویی بوده است. هارکین مدعی است دست کم یکی از داروهایی که این شرکت بر روی آن تحقیق کرده، در ایالات متحده بازاریابی شده است.
علاوه بر این، او بر این باور است تاثیرات مثبت شرکت وی بر روی چشم انداز علمی و شغلی در ایرلند شمالی برجسته بوده است. وی تخمین میزند حدود 50 درصد کارکنان شرکت وی دارای مدرک دکترا هستند و شرکت مادر آن به نام Almac Group نیز بیش از 3 هزار نفر را استخدام کرده است.
مترجم: شه تاو ناصری
No tags for this post.