بیشتر مردم زمانی که درباره انسانهای نئاندرتال یا پسرعموهای منقرضشده ما فکر میکنند، آنها را موجوداتی نیمه وحشی و فاقد ظرافت بوده و در سنین جوانی مرده و احتمالاً به همین دلیل منقرضشدهاند. مطالعات جدید نشان میدهد دستکم گروهی از نئاندرتال ها به کهنسالی رسیده و علیرغم رنج بردن از بیماریهای مختلف، در هنگام مرگ افراد مسنی محسوب میشدند.
مطالعات جدید پژوهشگران نشان میدهد که انسانهای نئاندرتال در برخی مواقع میتوانستند به سنین پیری رسیده و حتی نشانههای بیماریهای کهنسالی در برخی از بقایای آنها مشاهده میشود. مشکلاتی ازجمله فرسایش و تحلیل ستون فقرات، مشکلات و عوارض مفاصل و … را میتوان ازجمله بیماریهای مرتبط با کهنسالی دانست که نئاندرتال ها با آن مواجه بودند.
باید در نظر داشت که زندگی انسانهای نئاندرتال بر پایه جمعآوری غذا و شکار استوار بوده و این افراد در محیطی بسیار خشن و بسیار سردتر از دنیای امروز زندگی میکردند. طبیعتاً این انسانها با خطراتی بیشتر و متفاوتتر از انسانهای امروزی مواجه شده و این خطر نهتنها در هنگام شکار که در زمان عادی نیز به دلیل مشترک بودن محیطزیست با گوشتخواران بزرگی مانند شیر، پلنگ و کفتارها وجود داشت.
مطالعات جدید پژوهشگران نشان میدهد که انسانهای نئاندرتال در برخی مواقع میتوانستند به سنین پیری رسیده و حتی نشانههای بیماریهای کهنسالی در برخی از بقایای آنها مشاهده میشود. مشکلاتی ازجمله فرسایش و تحلیل ستون فقرات، مشکلات و عوارض مفاصل و … را میتوان ازجمله بیماریهای مرتبط با کهنسالی دانست که نئاندرتال ها با آن مواجه بودند. در مطالعات جدید انجامشده، پژوهشگران موفق به کشف بقایای یک مرد نئاندرتال شدند که بدن وی دچار شکستگی شدیدی استخوانی شده و وی پسازاین واقعه سالها به زندگی خود ادامه داده و درنهایت در کنار گروهی از بستگانش دفن شده است.
انسانهای نئاندرتال را میتوان نزدیکترین خویشاوندان انسانهای امروزی که انسان هوشمند یا هومو ساپینس نام دارند معرفی کرد. این دو گروه انسانی برای مدتی نسبتاً طولانی به همراه یکدیگر در بخشهای مختلفی از کره زمین زندگی کرده و بهمرور نئاندرتال ها منقرضشده و انسان امروزی باقی ماند. نام انسان نئاندرتال به دلیل کشف اینگونه انسانی در درهای به همین نام در کشور آلمان انتخابشده است. انسانهای نئاندرتال عمدتاً مقیم قاره اروپا و بخشهایی از آسیای غربی بودند و بهتدریج با مهاجرت انسان مدرن به این مناطق، نئاندرتال ها منقرض شدند. نتایج پژوهشهای ژنتیکی نشان میدهد که انسانهای امروزی و نئاندرتال ها زودتر از آن چیزی که پیش از آن تصور میشد یعنی از حدود یکصد هزار سال پیش باهم زادوولد داشته و دچار آمیختگی ژنتیکی شدهاند.
اگرچه پیشازاین نشانههای وجود ژن انسانهای نئاندرتال در نقشه ژنتیکی انسان امروزی پیداشده و دانشمندان بر این باور بودند که در فاصله زمانی بین ۴۷ تا ۶۵ هزار سال پیش و پس از خروج گروهی از انسانهای امروزی از آفریقا ، تولیدمثل و زادوولد در بین این دو گروه انسانی انجامگرفته است، اما بررسی جدید روی بقایای پیکر یک انسان نئاندرتال ماده که در غاری واقع در کشور صربستان یافت شده ، نشان میدهد که ژنهای انسانهای امروزی بخشی از نقشه ژنتیکی او را تشکیل داده و موضوع فوق به این معنی است که او حاصل آمیزش میان دو گونه نئاندرتال و انسان امروزی بوده است.
یافتههایی جدید بر پایه قبری باستانی
در سال ۱۹۰۹ میلادی در یک پناهگاه صخرهای به نام La Ferrassie در منطقه Dordogne در کشور فرانسه ، تعدادی اسکلت انسانهای نئاندرتال کشف شد که نخستین اسکلت در این میان (LF1) نام گرفت. این اسکلت را میتوان یکی از کاملترین و سالمترین اسکلتهای باقیمانده از انسانهای نئاندرتال محسوب کرد که به یک مرد تعلق داشت. آزمایشهای انجامشده حاکی از این حقیقت است که این اسکلت دارای پیشینهای بین ۷۰ تا ۵۰ هزار سال بوده و این فرد در فاصله سنی بین ۴۰ تا ۵۵ سالگی درگذشته است که برای نئاندرتال ها رقمی نسبتاً زیاد است. وی به نسبت سایر همنوعان خود دارای قدی نسبتاً بلند بوده و ۱۷۲ سانتیمتر طول داشته است. پژوهشگران تخمین میزنند وزن وی نیز حدود ۸۵ کیلوگرم بوده است. بهتازگی تیمی از پژوهشگران با بهرهگیری از روشهای غیرتهاجمی به مطالعه و بررسی این اسکلت پرداخته و موفق به کشف ناهنجاریهایی در ستون فقرات وی شدند. تصویربرداری سیتیاسکن انجامشده نیز نشاندهنده وجود آسیبدیدگی در استخوان ترقوه چپ وی بوده و این شکستگی احتمالاً سالها پیش از مرگ وی رخداده بود. مطالعات پیشین همچنین نشاندهنده وجود یک شکستگی ترمیمشده در ران راست وی بود.
این یافتهها نشان میدهد که احتمالاً نئاندرتالهای بیشتری ازآنچه تاکنون تصور میشد به سنین بالاتر رسیده و کهنسالی را تجربه میکردند. از سوی دیگر نئاندرتال ها در بسیاری از موارد مردگان خود را بهطور آئینی دفن کرده و از این لحاظ نیز شبیه انسانهای مدرن رفتار میکردند.
ترجمه: احسان محمدحسینی
منبع: theconversation
No tags for this post.