تلفیقِ علمی‌تخیلی با فرهنگ ژاپن و ایران!

در نتیجه، این هفته می‌روم سراغِ «شعرِ علمی‌تخیلی». (اگر تا الان نمی‌دانستید، بدانید که شعرِ علمی‌تخیلی وجود دارد و خیلی هم پرطرفدار است. من هم قصد دارم تا جایی که می‌شود به آن بپردازم.)

اما قبل از شعرِ علمی‌تخیلی، برویم به سراغِ شعرِ ژاپن.

هایکو معروف‌ترین قالب شعر کهن در ژاپن است و چنان اثرگذار و عمیق و لذتبخش بوده که شاعران غیرژاپنی بسیاری در سرتاسر دنیا به سرودن در آن قالب پرداخته‌اند. در ایران نیز این قالب مدت کمابیش زیادی است که طرفدارانی پیدا کرده و یک گوگلیدنِ ساده در اینترنت گستردگی آن را به شما نشان خواهد داد.

هایکوی سنتی در زبان ژاپنی تنها سه سطر دارد: مجموعِ کلماتِ سطرِ اول باید پنج هجا داشته باشد و سطرِ دوم هفت هجا و سطر سوم نیز پنج هجا. برای مثال، آوانوشت ژاپنیِ یک هایکوی اصیل از این قرار است: kaiba chou / kimono sawagu ya / haru no yoi؛ مهم نیست معنای این کلمات چیست و فقط می‌خواهیم ساختار آن را بشناسیم. اما چه در زبان ژاپنی و چه در زبان‌های دیگر هنگام سرودن هایکوی مدرن این قید و بند هفده‌هجایی بودن را برمی‌دارند و تنها سه‌سطری بودن و حال و هوای آن را نگه می‌دارند. هایکو باید در غایتِ ایجاز باشد. در هایکوی سنتی مهم‌ترین موضوع ریشه داشتن در آیین «ذِن» بود که این موضوع نیز در هایکوی مدرن رعایت نمی‌شود. از طرف دیگر در هایکوی سنتی باید به‌حتم کلمه‌ای وجود داشته باشد که به یکی از چهار فصل سال اشاره کند که این موضوع را نیز در هایکوی مدرن کنار گذاشته‌اند (به این کلمه می‌گویند «فصل‌واژه»). به هر حال ایجاز و سه‌سطری بودن مهم‌ترین نکته در سرودن هایکو است. ضمن آن‌که حال و هوای هایکو غالباً ثبتِ تصویری لحظه‌ای و عمیق از یک واقعه است که معمولاً با شوک یا غرقه شدن در آن تصویر همراه است.

قصد ندارم هایکو را در این‌جا شرح بدهم؛ ولی دو سه مثال بد نیست، آن هم از بزرگ‌ترین هایکوسرای تاریخ، باشوُ، به ترجمه‌ی بزرگ‌ترین مترجمِ هایکو در ایران، ع. پاشایی:

‌1) در عطرِ اوُمِه [=آلو] / ناگاه رخ می‌نماید آفتاب / راهِ کوهستانی.

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

2)بهار! / نازکای مِه / آن کوهِ بی‌نام.

3)ناقوس از صدا افتاده / عطرِ گُل به جا مانده / شامگاه.

 

لابد می‌پرسید ارتباط این‌ها با علمی‌تخیلی چیست؟ چه سؤالِ خوبی! در میان شاخه‌های جدیدِ هایکوسرایی شاخه‌ای پدید آمده که برای ما طرفدارانِ ادبیاتِ علمی‌تخیلی بسیار مهم است: «هایکوی علمی‌تخیلی» (Science Fiction Haiku) که جامعه‌ی اینترنتیِ علمی‌تخیلی‌بازهای ایرانی غالباً به آن «هایکوعت» می‌گویند (انگلیسی‌اش می‌شود “Scifaiku”). در هایکوی سنتی نویسنده از فصل‌واژه استفاده می‌کند؛ در هایکوعت، به جای استفاده از فصل‌واژه و اشاره به فصول، به کلمه‌ای فناورانه اشاره می‌کنند و هایکو را به هایکویی علمی‌تخیلی مبدل می‌کنند. مضمونِ تصویرسازی در هایکوعت هم طبعاً باید علمی‌تخیلی باشد.

ماجراهای جالبی دارد این هایکوعت، چه در زبانِ انگلیسی و چه در ایران. باید حتماً در مطلبی دیگر برگردم سراغش و مفصل از آن بنویسم. آن‌قدر نمونه‌های زیبا دارد که باورنکردنی است.

یک اشاره‌ دیگر هم بکنم و به اصلِ بحث بپردازم: هایکوهای علمی‌تخیلی متأسفانه گاهی از حالت شعر درمی‌آیند و به داستانکِ علمی‌تخیلی نزدیک می‌شوند؛ ولی چون این موضوع عارضه‌ای جهانی است اغماض می‌کنم و هایکوعت را این‌طور تعریف می‌کنم: «شعری را که ساختارِ سه‌سطری و روایتِ موجزِ هایکوعت داشته باشد و شاعرش آن را هایکوعت بداند و صاحبانِ صفحاتِ اینترنتیِ ویژه‌ی هایکوعت نیز آن را در میان هایکوعت‌ها حساب کنند ما نیز هایکوعت حساب می‌کنیم.»

چند مثال از هایکوی علمی‌تخیلی، سروده‌ تام برینک (Tom Brinck) که (به نوعی اولین و البته) مشهورترین هایکوعت‌سرای جهان است به ترجمه‌ی بنده که دوازده سیزده سال پیش اولین هایکوعت‌ها را به فارسی ترجمه کردم:

‌1)صبحِ سرد… / شبنم نشسته بر / دماغه‌ی موشک.

2)همه تعجب کردیم / وقتی برق رفت و… / مَکس هنوز می‌درخشید.

3)پشتِ پنجره‌های خالی / در آسمانخراش‌های متروک / تنها یک پروانه.

4)سیارک‌ها به هم می‌خورند / بی‌صدا… / ما در میان تکه‌ها پرواز می‌کنیم.

 

حالا لابد می‌پرسید ارتباط این‌ها با ایران و نوروز چیست؟ قدیم‌ها گویا شاعران به مناسبتِ رسیدنِ بهار قصیده‌هایی می‌سرودند به نامِ «بهاریّه» یا «رَبیعیه». یک بار با خودم گفتم هایکوعت را با بهاریه ترکیب کنم؛ یعنی هایکوی علمی‌تخیلی به مناسبتِ بهار و نوروز. از جمعی از دوستانم هم خواستم که آستین بالا بزنند و شاعری پیشه کنند. نتیجه شد هفت هشت بهاریه‌ی هایکومآبِ علمی‌تخیلی.

متأسفانه ماجرا مال ده سال پیش است (حداقل). من هم این شعرها را به اتکای حافظه‌ام با اسمِ کاربریِ رفقایم در وبگاهِ علمی‌تخیلیِ «آکادمی فانتزی» ثبت کردم؛ نکته این‌جاست که حافظه‌ی من اصلاً قوی نیست. در نتیجه، مختصر احتمالی هست که یکی دو اسم را به اشتباه نقل کرده باشم. اگر دوستانم تذکر دادند تصحیحش می‌کنم.

این شما و این علمی‌تخیلی آمیخته با شعرِ ایران و ژاپن:

هایکوعت‌های خودم (محضِ یادآوری… حسین شهرابی):

‌1)فروردین… / بادِ بهاری نمی‌وزد / در خلأ میان‌ستاره‌ای.

2)گُل‌های بهاری زیباست / حتا / در سیاره‌ای دیگر.

3)هفت‌سین… / مبادا ماهی از تُنگ بیرون بیاید / در جاذبه‌ی صفر!

4)«نه، نه… مریخیِ عزیز! / ماهیِ هفت‌سین را / نمی‌خورند!»

هایکوعت بهاریه‌ی محمد حاج‌زمان:

5)پیشرانه‌ها به جلو… / «خانه خواهیم بود تحویلِ سال را. / قول می‌دهیم، کاپیتان.»

هایکوعتِ کاربری به نامِ «مَس»:

6)تله‌پورت می‌کنم هفت‌سین را برایت؛ / «شش سین فقط؟ / امان از شلوغیِ خطوط!»

هایکوعت‌های یک کاربر به نام «یار فضایی»:

7)فرزندان گمشده‌مان را یافتیم / بعد از این‌همه سیاره / هنوز نوروز را جشن می‌گیرند.

بهاریه‌ی کاربری به نام میلاد:

8)بعد از سال‌تحویل / هوا آرام‌آرام گرم می‌شد. / این‌جا نمی‌شود.

بهاریه‌های آرمان سلاح‌ورزی (که البته یکی‌شان به‌نوعی فانتزی بود و آن یکی فقط زیبا):

9)زایشِ نو / و جوانه‌های صلیب / بر پوستِ جُلجُتا. [نکته: جلجتا نامِ تپه‌ای است که طبقِ روایتِ انجیل‌ها مسیح را بر آن به صلیب کشیدند.]

10)بهارِ 68 / من لاستیک بودم؛ / انقلابْ تو.

 

حسین شهرابی / مترجم سبک علمی-تخیلی

 

No tags for this post.

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا