کمیت جنگل و کیفیت جنگل
بر اساس آمارهای سالانه منتشرشده از طرف سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری و حتی فائو، ایران از لحاظ توسعه سرانه جنگل و حفظ میزان جنگلهای خود، در وضعیت نسبتاً مطلوبی قرار گرفته است. اما افرادی که از نزدیک در جریان مسائل جنگلداری و جنگلبانی در ایران هستند، نظری برعکس دارند. بهعنوان مثال، هادی کیادلیری، رئیس انجمن جنگلبانی ایران، معتقد است که 42 درصد جنگلهای شمال کشور رو به قهقرا است.
همین تفاوت در نظر متخصصانی که از نزدیک در امور مربوط به جنگلها در کشور مشارکت دارند با آمارهای رسمی است که تعجببرانگیز است. اما باید دانست که یک عامل بسیار مهم در ایجاد این تناقض دخالت دارد و آن هم تفاوت بحث کمیت جنگل با کیفیت جنگل است.
سال گذشته گزارشی منتشر شد که نشان میداد بخش زیادی از جنگلهای مناطق گرمسیری جهان، کیفیت و کارکرد مناسب خود را از دست دادهاند. این سخن به این معنی است که قسمتهای قابلتوجهی از جنگلهای مناطق گرمسیری دیگر نقش همیشگی خود را در اکوسیستم بازی نمیکنند.
اکنون گفتههای آقای کیادلیری نشان میدهد که در ایران نیز اتفاقی مشابه رخ داده است، هرچند که ممکن است از مساحت جنگلها بهشکل چشمگیری کاسته نشده باشد، که البته در مورد این موضوع هم تردیدهایی وجود دارد، اما آنچه که از جنگلها باقی مانده است، کیفیت گذشته خود را ندارد. به این معنا که بخش مهمی از ذخیرهها و تنوع زیستی و بهطورکلی فون (گونههای جانوری) و فلورا (گونههای گیاهی) در جنگلها از دست رفته است. البته این اتفاق منحصر به کشور ما نیست و در مناطق دیگر جهان نیز به وقوع پیوسته است.
«جنگل خالی» چیست؟
در این خصوص حتی مفهومی وجود دارد به نام «جنگل خالی». این مفهوم حکایت از وضعیتی دارد که در آن جنگلها وجود دارند و مساحت آنها حفظ شده است اما از زیستمندان مهم خود که به حفظ چرخه جنگل کمک میکنند، تهی شده است. در ایران پدیده جنگل خالی در جنگلهای شمال و جنگلهای مناطق زاگرس دیده میشود. یعنی زیستمندان مهمی که سلامت جنگل را تأمین میکردهاند و بخش مهمی از تنوع زیستی جنگل به حساب میآمدهاند، از قسمتهای مهمی از عرصههای جنگلی ایران بیرون رانده شدهاند.
در بسیاری از مناطق شمالی کشور، حیوانات بزرگجثه به ارتفاعات رانده شدهاند و حتی پرندگان از جنگلها خارج شدهاند و این مسأله در کنار نگهداری نامناسب و عدم توجه به نتایج تحقیقات علمی و عدم مدیریت جنگلها بر مبنای پژوهشهای درست و علمی، باعث ایجاد صدماتی برای جنگلها شده است که نمونههایی از آن در گفتههای هادی کیادلیری، رئیس انجمن جنگلبانی ایران مشهود است:
کیادلیری میگوید: «با نامساعد کردن شرایط زیستی، گونههای شمشاد و ممرز و انجیری را به سمت نابودی هدایت کردهایم و گونه راش که 30 درصد جنگلهای کشور را تشکیل میدهد، امروز رو به انقراض است.»
به گفته رئیس سازمان جنگلبانی کشور همچنین از سال 1375 تاکنون در حدود 70 گونه درخت از جنگلهای شمال کشور در معرض طغیان آفات قرار گرفتهاند که از لحاظ وسعت 350 هزار هکتار از جنگلهای شمالی را شامل میشود.
فقر در کشور، دشمن جنگلها
نکته مهم دیگری که در صحبتهای آقای کیادلیری نیز به آن اشاره شده است، این است که «فقر» در ایران همواره یک عامل اصلی آسیبرسان به جنگلها بوده است، درحالی که این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفته است. و حتی طرحی با عنوان «طرح مدیریت چندمنظوره جنگلهای هیرکانی» به اجرا درآمد که هدف از آن، حفاظت از مدیریت مشارکتی جنگلهای شمال کشور بود، اما نتایج آن چندان موردتوجه قرار نگرفت و جنبه کاربردی پیدا نکرد.
درحقیقت بین مردم بومی که بهرهبرداران سنتی جنگل هستند با سیستمی که قصد حفاظت از جنگل به شیوههای سنتی را دارد، همواره تعارضی موجود است. علاوه بر آن خودِ سیستم حفاظتکننده هم در حال حاضر با سیاستهای جدید وزارت کشاورزی و تغییر و تحولی که در سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری اتفاق افتاده است، در هالهای از ابهام قرار دارد. بنابراین مسأله اکنون این نیست که چهقدر از مساحت جنگلها کم شده است، بلکه موضوع اصلی کیفیت جنگلهای باقیمانده است و البته این کاهش کیفیت درنهایت منجر به کاهش کمیت جنگل هم خواهد شد، اما شاید در این مرحله هنوز به چشم نیاید.
انجام پژوهشهای علمی مستدل، حفاظت چندمنظوره و حفاظت مشارکتی، راهاندازی شیوههای معیشت جایگزین برای بهرهبرداران سنتی و کمک گرفتن از مردم بومی برای حفاظت از جنگل بعد از تأمین معاش آنها، راههای کاربردی و مؤثر در جلوگیری از روند رو به قهقرای تخریب جنگلها در کشور است. تخریبی که شاید هنوز در ظاهر مشخص نباشد، اما درنهایت روزی به چشم هم دیده خواهد شد.
No tags for this post.