نماد سایت خبرگزاری سیناپرس

در راه نبرد بی نهایت

کمپانی مارول یکی از دو غول داستان های مصور در ایالات متحده است که تعدادی از محبوب ترین شخصیت ها داستان های مصور و ابرقهرمان های معاصر را خلق و در طول سالیان طولانی به مردم معرفی کرده است. مارول و تیم هنرمندان آن که در چند دهه گذشته با نقش محوری استن لی، به فعالیت خود ادامه داده اند، نقش مهمی در توسعه و ترویج فرهنگ عامه معاصر آمریکا داشته اند. داستان هایی که تنها به مرزهای ایالات متحده محدود نمانده و در سراسر جهان مخاطبان وسیعی پیدا کرده است.

اگرچه درباره ماهیت قهرمان ها و ابرقهرمان های داستان های مصور و به خصوص محصولات آمریکایی بحث ها و مناظره های فراوانی مطرح است اما واقعیت این است که این شخصیت ها نه تنها به بخشی از فرهنگ عامه بدل شده که در تار و پود جامعه غربی و حتی جامعه جهانی نفوذ کرده است. طراحان این شخصیت ها با آگاهی از آن که داستان های خود را برای مخاطب آمریکا می نویسند اما گوشه چشمی به دنیای در حال توسعه دارند. آنها از واقعیت های اجتماعی الهام می گیرند به آن واکنش نشان می دهند و در قالب این داستان ها به نقد جامعه خود می پردازند. در این که بخش عمده ای از این شخصیت ها بازتاب دهنده فضای خلق آن ها است، و حتی از آن بیشتر قهرمان های شرق آمریکا و غرب آمریکا با یکدیگر تفاوت فرهنگی دارند، اما در نهایت بسیاری از این قهرمان ها بر اساس الگوی قهرمان پیش می روند و به همین دلیل در جای جای جهان بازتاب می یابند. ایستادن در برابر ظلم دفاع از عدالت، دفاع از طبقه فرودست و همچنین چالش های زندگی دو گانه و رانده شدن از جامعه به دلیل تفاوت های ذاتی، مساله ای نیست که مرزهای جغرافیایی داشته باشد و در همه جای جهان دیده می شود.

این داستان ها، حتی داستان های کودکانه ای هم نیستند، اگرچه بخش عمده ای از مخاطب آن ها را کودکان و نوجوانان تشکیل می دهند و بسیاری از این داستان ها باعث الهام بخشی نوجوانان شده و راه ورود آن ها به فضاهای فناوری را ایجاد کرده و یا نخستین مواجهه آن ها با مسایل مهمی چون تنوع در جامعه و قبول دیگران و مسایل اخلاقی را شکل داده است، اما برخی از داستان های این نوع ادبیات به طور خاص برای بزرگسالان تولید شده است و هنوز هم کودکان دیروز از این دنیا به طور کامل بیرون نیامده و با آن داستان ها نه تنها خاطره دارند که آن ها را در دنیای امروز دنبال می کنند.

شرکت مارول برخی از محبوب ترین شخصیت های ابرقهرمانی را خلق کرده است. شخصیت هایی مانند مرد عنکبوتی، مرد آهنی، کاپیتان مارول، خانواده چهار شگفت انگیز، مردان ایکس، ددپول، مرد مورچه ای، هالک، کاپیتان آمریکا، جسیکا جونز، لوک کیج، پانیشر، دکتر استرنج، نگهبانان کهکشان، تور و بسیاری دیگر، تنها نمونه هایی از این دنیای متنوع است.

مارول اما مانند هر شرکت تجاری دیگری با فراز و فرودهای بسیاری مواجه بود. در دوره ای این شرکت دچار بحران اقتصادی شدیدی شد و ناچار شد امتیاز برخی از شخصیت های خود برای برداشت های سینمایی را به شرکت های دیگر واگذار کند تا بتواند به حیات خود ادامه دهد. در این تلاش امتیاز شخصیت های محبوبی مانند مرد عنکبوتی به سونی و مردان ایکس و چهار شگفت انگیز به شرکت فاکس واگذار شد.

تلاش های سینمایی مارول برای زنده کردن برخی از قهرمانان باقی مانده خود چندان موفق نبود تا اینکه در سال 2008 استدیوی سینمایی مارول با مدیریت کوین فاگی تصمیم گرفت بر اساس شخصیت های باقی مانده خود دنیای سینمایی خویش را به راه بیندازد.

شرکت مارول که زیر مجموعه کمپانی دیزنی است در سال 2008 نخستین فیلم از مجموعه ابرقهرمان های خود به نام مرد آهنی را به پرده های سینما فرستاد. از همان زمان گروه طراحان دنیای سینمایی مارول تلاش داشتند تا بتوانند یک کمان داستانی بزرگتر را دنبال کنند و همه قهرمان های خود را در دنیایی واحد قرار دهند و اجازه دهند در حالی که هر فیلم به طور مستقل داستان خود را روایت می کند، در نهایت بخشی از یک کمان داستانی بزرگ تر را دنبال کند. کمانی که کم کم به یک رویداد سینمایی بزرگ منجر شود. البته این رویا برای اینکه به واقعیت در بیاید نیازمند شرایط بسیاری بود. نه تنها هر فیلم باید می توانست مخاطبان را راضی نگاه دارد تا از نظر اقتصادی دنبال کردن این دنیا به صرفه باشد که در هر داستان سرنخ هایی از دیگر شخصیت ها قرار می گرفت و کم کم این دنیا ساخته می شد. دنیایی که از یک سو برای هواداران قدیمی کمیک ها تکراری نباشد و از سوی دیگر برای مخاطبانی که این دنیا را تنها به واسطه فیلم های سینمایی دنبال می کنند گیج کننده نباشد.

این دنیا سازی اگر می خواست موفق باشد باید می توانست سازگاری عظیمی درونی داشته باشد و هر یک از این شخصیت ها را چون پازلی منطقی در جای خود قرار دهد و در عین حال بتواند قراردهای سنگین بازیگران خود را حفظ کنند (و غیر از دو مورد تغییر بازیگر موفق به این کار شده است)

حالا مارول خود را در آستانه بزرگترین قمار سینمایی تاریخ می بیند. از سال 2008 تا امروز 17 فیلم سینمایی از این دنیا به روی پرده رفته است و تا چند هفته دیگر هجدهمین فیلم مستقل این مجموعه به نام پلنگ سیاه به روی پرده می رود. همه این 18 فیلم در حالی که داستان های خود را روایت می کنند کمان بزرگ تری را شکل داده اند که قرار است در ماه می سال جاری (حدود 18 هفته دیگر) با هم تلاقی کنند.

مهم نیست که فیلم های ابر قهرمانی را تنها ابزاری صنعتی و بازاری بدانید یا اثری هنری. اینکه آنها را مهم بدانید یا نه. مهم این است که تا کنون چنین اتفاقی در سینما رخ نداده است. 18 فیلم مستقل برای شخصیت سازی و آماده کردن زمینه داستانی عظیم که گفته می شود بیش از 40 شخصیت اصلی در آن حضور خواهند داشت، اتفاقی بی سابقه است و چنین دنیا سازی  در هم تنیده ای تا کنون صورت نگرفته است و به همین دلیل فیلم اونجرز (انتقام جویان) با عنوان فرعی جنگ [سنگهای] بینهایت (infinity war) که در ماه می به روی پرده می رود قطعا رویدادی سینمایی تاریخی است. زمانی که نخستین پیش نمایش این فیلم منتشر شد تنها در 24 ساعت اول قریب به دویست میلیون بار دیده شد. این رویداد سینمایی اگر موفق شود، به حادثه ای تاریخی بدل خواهد شد و اگر شکست بخورد سنگین ترین شکست سینمایی خواهد بود که آینده کمپانی مارول و بخشی از دیزنی را تحت شعاع قرار خواهد داد.

یکی دیگر از جذابیت های این داستان هخا تاکید بر فناوری ها و علوم پیشرفته است. تقاطع این دو رویداد – نزدیک شدن به یکی از مهم ترین رویدادهای داستان های علمی /تخیلی و کتاب های مصور و نقشی که علم و فناوری در آن دارد – باعث شده است تا در استقبال از این فیلم از این هفته نگاهی به این 18 داستان بیندازیم و یک بار همه فیلم هایی که زمینه سازی این رویداد را ساخته اند مرور کنیم. با حفظ این روند با پایان این مرور به زمان اکران فیلم اونجرز خواهیم رسید.

پوریا ناظمی

 

 

 

 

 

No tags for this post.
خروج از نسخه موبایل