شکار دانشمندان آلمانی برای توسعه برنامه موشکی و فضایی
![](https://sinapress.ir/wp-content/uploads/2022/09/1514171673785928046-780x410.jpg)
به گزارش سیناپرس به نقل از اسپاش،برخورد موشکهای "وی-2" آلمان و آثار تخریبی این اسلحه در سالهای پایانی جنگ جهانی بهتمامی کشورهای درگیر نشان داد که گام بعدی در توسعه تسلیحات و تقویت نیروی نظامی چه خواهد بود. بیهوده نیست که با بروز شکستهای اساسی آلمان، دو قدرت جهانی شوروی و آمریکا، نیروهای خود را برای به دست آوردن باارزشترین غنیمت جنگ یعنی دانشمندان و کارشناسان موشکی آلمان به کار انداختند. رهبران هر دو کشور میدانستند که توسعه نیروی موشکی و دسترسی به فضای کیهانی جایگاه قدرت جهانی هر یک از کشورها را مشخص خواهد کرد.
در این سالها بیشترین کوشش علمی و صنعتی آمریکا و شوروی درزمینهٔ های سلاحهای اتمی و موشکی به کار بسته شد. هر دو کشور توانستند بهزودی به بمبهای اتمی و هیدروژنی دست یابند. اینک باید وسیله حمل این سلاحها را میساختند. شکار هواپیماهایی که بتواند این محموله سنگین را به مقصد برساند چندان دشوار نبود. ضمن آنکه بعد مسافت میتوانست در این قضیه در کشف هواپیماها و نابودی آنها مؤثر باشد. به این دلیل تلاش برای ساخت موشکهای حامل شروع شد.
شکار دانشمندان آلمانی برای توسعه برنامه موشکی و فضایی
آمریکا توانست با شکار جمع اصلی دانشمندان موشکی آلمان و حمل صدها موشک کامل و یا در حال ساخت "وی-2" آلمان، صنعت موشکسازی خود را به بهترین وجه پایه گذاری کند. شوروی نیز کموبیش توانست سهمی هرچند ناچیز از این غنیمت را به خود اختصاص دهد. موشکها یکی پس از دیگری آزمایش شد و بالاخره هر دو ابرقدرت برخاسته از خاکستر جنگ جهانی دوم صاحب تواناییهای موشکی شدند. اما کار به اینجا ختم نشد. کارشناسان نظامی و اهلفن از همان نخستینهای آغاز به کار پژوهش بر روی صنایع موشکی به این نتیجه رسیده بودند کسی میتواند قدرت اصلی در جهان باشد که به فضا دست پیدا کند و ازآنجاست که میتوان بر فعالیتهای نظامی رقیب "نظارت" کرد و در صورت لازم آنها را "خنثی" نمود. بهاینترتیب، حتی قبل از آزمایش نخستین موشکهای قدرتمند، نظریه طراحی و ساخت "ماهواره" ها بهعنوان گام بعدی در دستور کار قرار گرفت. همزمان با این مطلب، حضور ناوهای کیهانی سرنشین دار جهت نظارت و خنثیسازی عوامل قدرت مقابل ضرورت خود را نشان داد زیرا کارشناسان نظامی معتقد بودند، در بسیاری موارد به "ناظر" و "عامل" هوشمندی نیاز است که قدرت تفکر، تجزیه تحلیل و تصمیمگیری داشته باشد به همین دلیل در کنار توسعه روز افزودن بهرهبرداریهای نظامی و جاسوسی از ماهوارهها طی دهههای بعد بسیار وسیعتر، دقیقتر و پیچیدهتر شد، دو ابرقدرت تصمیم گرفتند از عامل نیروی انسانی نیز برای بهرهبرداریهای نظامی از فضا استفاده کنند.
وقتی نظامیان عنان علم را در دست میگیرند
نگاه دقیقتر به تاریخ کیهاننوردی نشان میدهد که گرچه این فعالیتها در بیشتر موارد با پوشش "پژوهشهای علمی" پوشانده شده اما اهداف از همان آغاز نظامی بوده است. البته در این میان نمیتوان منکر خیراندیشی بسیاری از دانشمندانی شد که باهدف پیشرفت دانش بشری درزمینهٔ فضانوردی پژوهش و عمل کردهاند اما بررسی ژرف در این علم (مانند بیشتر زمینههای دیگر) نشان میدهد که نظامیان در پشت پرده هدایتگر طرحها بوده و هستند.
بههرحال سیر تکاملی نظامی گیری، دسترسی به فضا را بهعنوان گام اصلی در پایان جنگ جهانی دوم تلقی میکرد و از دل این تفکر بود که نخست ماهوارهها و پسازآن ناوهای کیهانی سرنشین دار به وجود آمد.
رقابت آغاز میشود
در سالهای پایانی دهه 1950 دانشمندان آمریکا و شوروی، طراحی ناوهای کیهانی سرنشین دار را در دستور کار داشتند. روسها بر روی ناوی کار میکردند که بعدها نام وستک (به معنی "شرق") بر خود گرفت و آمریکاییها سفینه تکنفره "مرکوری" را طراحی کردند. هر دو ناو از امکانات جاسوسی و بهرهبرداری نظامی برخوردار و سرنشینان آنها از میان نظامیان انتخابشده بودند.
پرتاب ناو کیهانی وستک-1 به سرنشینی یوری گاگارین و سخنرانیهای تند و آتشین خروشچف رهبران آن روزگار بلوک شرق، حیثیت رهبران سیاسی آمریکا را در اذهان عمومی جهان و بهویژه جامعه آمریکا به خطر انداخت بهطوریکه جان کندی، رئیسجمهور این کشور مجبور شد برای جلوگیری از آبروریزی بیشتر طراح سفر به ماه را مطرح کند و به این وسیله مردم را مجاب نماید که آمریکا از تواناییهای فنی و صنعتی برتر برخوردار است. به دنبال تصویب طرح سفر به ماه که در چارچوب ناوی بانام "آپولو" باید صورت میگرفت، پرواز ناوهای کیهانی "مرکوری" و به دنبال آن "جمینی" ظاهراً برای کسب تجربه لازم جهت سفر به ماه برنامهریزی شدند. بالا بردن طول مدت پرواز، راهپیمایی در فضا، مانور در فضا، ردیابی ناو هدف الحاق و اتصال به آن، اتصال ناو هدف با کابل به سفینه اصلی و جابهجایی آن ازجمله برنامههایی بود که در جریان پروازهای ناو دو نفرِ جمینی صورت گرفت.
از سوی دیگر در شوروی، نظامیان پنهانشده در پشت طراحهای فضایی، امکانات لازم برای ساخت ناوهای کیهانی "وستک" را در اختیار دانشمندان قرار میدادند. شش ناو وستک، شش کیهاننورد را در مدار قرارداد و ازنظر بالا بردن وجه جهانی صنعت شوروی و ایجاد اعتبار برای این کشور گامهای مهمی را برداشت پس از گاگارین که عنوان "نخستین کیهاننورد جهان" را به شوروی اختصاص داد، پرواز یک شبانهروزی گرمان تیتف، چند ماه بعد از سفر گاگارین، توانست تواناییهای غیرقابلرقابت روسها را در جهان اثبات کند. در این زمان سفر کیهاننوردان آمریکایی آلن شپارد و ویرجیل گریسام تنها 15 دقیقه طول کشید!
پیش افتادن روسها و تلاش آمریکاییها
دو ناو کیهانی وستک-3 و وستک- 4 به فاصله یک روز راهی مدار زمین شدند. کارشناسان و اهلفن میدانستند که آمادهسازی پایگاه پرتابهای فضایی و بعدازآن ارتباط و هدایت دو ناو، در حال پرواز همزمان تا چه حد مشکل است. در پشت پرده این کار جنجالی و تبلیغاتی نیز اهداف نظامی "ردیابی و نظارت" بر ناو کیهانی رقیب مطرح بود و به دو کیهاننورد تجربه جدیدی بر آنچه نظامیان، گامبهگام در پی آن بودند را به دست آوردند.
پرتاب مشابه وستک های 5 و 6 نیز با جنجالهای تبلیغاتی همراه بود. ناو کیهانی وستک 5 و 6 به فاصله یک روز سرنشینی میکرد: والنتینا ترشکوا که حدود 20 سال بدون رقیب نام خود را در تاریخ بهعنوان "نخستین و تنها زن فضانورد جهان" به ثبت رساند. همکارش والری بیکوفسکی، افسر نیروی هوایی اتحاد شوروی توانست رکورد پرواز انفرادی 4 روز، 23 ساعت، 5 دقيقه را برای همیشه به دست آورد. زیرا با پایان یافتن طرح وستک در شوروی و مرکوری در آمریکا، دیگر سفینهای با یک سرنشین به فضا سفر نکرده است. اگر مشکلات فنی ناو نبود بیکوفسکی میتوانست مدت طولانیتری را در مدار به سر برد. همانطور که گفته شد پس از اجرای طرح مرکوری آمریکا تصمیم داشت طرح دو نفرِ جمینی را اجرا کند. روسها نمیخواستند "دوم" شوند و نام آمریکا بهعنوان کشوری که صاحب "نخستین سفینه دو نفرِ جهان" است به ثبت برسد. به همین دلیل بهسرعت وارد کار شدند و بدون در نظر گرفتن اهداف اولیه نظامی و حتی بدون توجه به خطرناک بودن عمل از ناو یک نفرِ وستک، سفینهای ساختند که میتوانست سه نفر را با خود به فضا ببرد! و ناو کیهانی وسخد به دنیا آمد. روسها توانستند بازهم آمریکایی را در صفحه شطرنج فضایی مات کنند: وسخد- 1 با سه کیهاننورد و به دنبال آن وسخد- 2 با دو سرنشین به فضا پرتاب شد و رویه آمریکاییها را برای ایستادن در جایگاه بالاتر در جریان طرح جمینی بر هم زد.
برای یک جو آبرو
ناوهای کیهانی وسخد به لحاظ فنی و اجرایی بسیار خطرناک بودند و اینکه کیهاننوردان آنها توانستند پس از پرواز زنده به زمین برگردند از معجزات بود. کیهاننوردان وسخد- 2 در جریان پرواز خود از 15 مانع بزرگ که هرکدام میتوانست به هلاکت آنان منجر شود عبور کردند و سرانجام ناو را با هدایت دستی در جنگلهای پربرف پرم فرود آورند و 2 شبانهروز به انتظار گروه نجات لحظهشماری کنند. بهاینترتیب بود که از یکسو امکان نابودی یک ناو کشته شدن سرنشینان و از سوی دیگر فعالیت شدید آمریکاییها برای دستیابی به اهداف تبلیغاتی طرح آپولو که حتی منجر به چشمپوشی از ساخت طرح ایستگاه مداری نظامی "مول" شد، روسها را بر آن داشت تا پروازهای تبلیغاتی و نظامی وسخد را کنار گذاشته و بر روی ناو بعدی و آمادهسازی شرایط ساخت و پرتاب آن کار کنند.
لازم به ذکر است که آمریکاییها در اواسط دهه 1960 طرحی به نام "ایستگاه مداری سرنشین دار" یا "مول" را پیگیری میکردند که صد در صد نظامی بود و گروهی از زبدهترین افسران کارکشته خود را برای انجام این طرح انتخاب کرده بودند اما کسب اطلاعات توسط عوامل سیا که نشان میداد روسها با جدیت طرح سفر به ماه را پیگیری میکنند و ترس از آبروریزی و از دست دادن اهداف برنامه آپولو که برای آنان جنبه حیثیتی داشت باعث گردید که "مول" را تعطیل کنند و تمام هموغم خود را صرف طرح "آپولو" سازند.
از سوی دیگر روسها هم برای برنامه سفر به ماه، همچنین فعالیتهای نظامی در مدار زمین به ناوی قویتر، مجهزتر و کاربردیتر از وسخد نیاز داشتند و گرچه برای سفینه وسخد برنامههای متعدد ازجمله با اهداف نظامی را طراحی کرده بودند، کاربر روی برنامهای را در دستور کار خود قراردادند که بعدها نام "سایوز" بر خود گرفت.
عجله سیاسیون فاجعه به بار آورد
ناو سایوز که ظاهراً برای سفر به ماه طراحی شد سه قسمتموتوری، فرودی و مداری داشت که بخش مداری در حقیقت "کارگاه عملیاتی" سرنشینان ناو محسوب میشد و میتوانست بر اساس نیاز به وسایل مختلف مجهز شود. در برنامه علنی ناو سایوز عملیات ردیابی، الحاق پیشبینیشده بود اما این سفینه امکان داشت به وسایل و ادوات موردنیاز برای "شکار" ناوهای رقیب و نابودی آنها مجهز شود. "سایوزهای شکارچی" نهتنها بر روی کاغذ بلکه در کارگاههای آزمایشی ساخته شدند. بههرحال هر دو کشور آمریکا و شوروی به دلیل تعجیل در ساخت سومین نسل ناوهای کیهانی خود و برای به دست آوردن جایگاه تبلیغاتی، با شکست سختی مواجه شدند. سرنشینان نخستین آپولو ضمن یکی از تمرینها به دلیل بروز یک آتشسوزی در داخل سفینه از بین رفتند. پژوهش در مورد این حادثه نشان داد که این آتشسوزی قابل پیشبینی و مشکلات فنی ناو مسئله بسیار روشنی بوده است. بهاینترتیب آمریکا که میتوانست با اجرای طرح آپولو اعتباری برای خود کسب کند، با یک آبروریزی تبلیغاتی مواجه شد. اما شوروی هم نتوانست طرح سایوز را با موفقیت آغاز نماید. ناو سایوز- 1 که در 23 آوریل با یک سرنشین به فضا پرتاب شد به دلیل نقص فنی از ادامه برنامه پیشبینیشده بازماند. قرار بود روز بعد سایور- 2 باسرنشین به فضا پرتاب و در مدار زمین به آن متصل گردد. نقص فنی سایوز- 1 این برنامه را منتفی کرد و بدتر از آن، چتر نجات ناو در زمان بازگشت سفینه به زمین نتوانست وظیفه خود را بهدرستی انجام دهد و منجر به سقوط سایوز- 1 و کشته شدن ولادیمیر کمارف سرنشین ناو گردید. بهاینترتیب هر دو کشور فهمیدند که برای دستیابی به حتی اهداف تبلیغاتی، باید صبر و تحمل بیشتری داشته باشند.
آمریکا نظامیگری را کنار گذاشت و پیشی گرفت
ادامه طرح آپولو از سال 1968 با جدیت بیشتری از سوی آمریکا آغاز گردید و سرانجام در سال 1969 منجر به گام گذاردن نیل آرمسترانگ بر سطح ماه شد. کاری که از سوی او "گام کوچکی برای انسان اما جهش بزرگی برای بشریت" نام گرفت.
با توجه به جوانب مختلف و چشمپوشی از برخی زاویهها میتوان برنامه آپولو را بهطورکلی طرحی غیرنظامی ارزیابی کرد که تنها به دست آوردن اعتبار برای امریکا را هدف خود قرار داده بود. گر چه هزینه سنگینی صرف این شد اما آمریکا را درزمینهٔ فضایی از یک کشور درجه 2 به یک کشور موفق و با پیروزیهای بالا تبدیل نمود.
در سالهایی که آمریکا درصدد کسب وجه فضایی برای خود بود شوروی گامهای بعدی را دررسیدن به اهداف نظامی در فضانوردی برمیداشت. ناوهای سایوز توانستند موفقیتهایی درزمینهٔ های مختلف ازجمله ردیابی، تعقیب و اتصال با ناو هدف، جابهجایی فضانورد از یک سفینه به سفینه دیگر، بالا بردن رکورد طول اقامت در فضا و … را به دست آوردند. همزمان با فعالیت برای سفر به ماه که هدفی تبلیغاتی داشت و میخواست نخستین انسان را قبل از دنیای غرب به این کره برساند، دفتر طراحی ناوهای کیهانی سرمهندس چلومی، طراحی و ساخت یک ایستگاه مداری را در برنامه کاری خود داشت که میتوانست وزارت دفاع شوروی را نهتنها در نظارت بر فعالیت و تحرکهای آمریکاییها یاری رساند. بلکه با استقرار برخی تجهیزات "ضربه اول" از فضا را هم ممکن سازد. در ایستگاه فضایی که بعدها نام "الماس" به خود گرفت، کارشناسان وزارت دفاع میتوانستند وضعیت "دشمن" را زیر نظر داشته باشند و در صورت نیاز موردتهاجم قرار دهند. این ایستگاه همچنین به بخشهای مجهز بود که میتوانست نتایج حاصله از فیلمبرداریها و تجربیات در فضا را در خاک شوروی فرود آورد. در مقابل کارشناسان دفتر چلومی، طراحان و متخصصان دفتر طراحی کارالیف قرار داشتند که استقرار ایستگاههای فضایی غیرنظامی را پیشنهاد میکردند. از این ایستگاهها، در سطح خاصی میشد بهرهبرداری نظامی و تجسسی هم کرد اما ساختار ایستگاه غیرنظامی بود. بهاینترتیب سالیوت- 1 به فضا پرتاب شد.
رویش علم از خاکستر جنگ سرد
سروصداهای تبلیغاتی طرح آپولو آمریکا را به اهداف تبلیغاتی خود رسانده بود و این کشور دیگر خود را نیازمند ادامه آن نمییافت. دستاندرکاران سازمان فضایی آمریکا –ناسا- تصمیم گرفتند. باقیمانده سختافزارهای ساختهشده برای طرح آپولو را با تغییراتی صرف ساخت برنامه دیگری کنند که هم بتوان از آن بهرهبرداری تبلیغاتی جدید کرد و هم درراه رسیدن برخی از اهداف علمی از آن سود برد. بهاینترتیب برنامه "اسکای لب" به وجود آمد.
طرح کوتاهمدت اسکای لب که منجر به استقرار نخستین و تنها ایستگاه فضایی امریکا در مدار زمین شد توانست موفقیتهایی را برای این کشور به وجود آورد. از یکسو باقیماندههای آپولو به هدر نرفت و از سوی دیگر تجربههای علمی تازهای را نصیب ناسا نمود. سه گروه کیهاننوردان آمریکایی با انجام سه سفر به ایستگاه مداری اسکای لب، رکورد اقامت فضایی را بهتدریج تا 84 شبانهروز افزایش دهند.
شاتل فضایی، گام نهایی برای فضانوردی نظامی
پس از طرح اسکای لب، ناسا برنامه طراحی و ساخت شاتل فضایی را در دستور کار خود قرارداد. این ناو میتوانست نهتنها سرنشین و چندین تن بار را به مدار ببرد بلکه توانایی استفاده مکرر داشت و در حقیقت یک "کیهان پیما" بود.
ساخت چنین ناوهایی از آغاز عصر فضا توسط هر دو کشور صاحب قدرت آغازشده بود در آمریکا طرحهایی همچون گروه هواپیماهای "ایکس" طی سالها توسط خلبانان ماهر نیروی هوایی انجام میشد. این هوا- فضاپیماها صد در صد اهداف نظامی را دنبال میکردند و بر اساس تجربههای آنان طرح شاتل که در حقیقت نوع تکاملیافته این نوع سفینهها بودند متولد شد.
در شوروی همچنین برنامهای بهصورت بسیار مخفی بانامهای اسپیرال، بوران و غیره عملاً در دهه 1960 در حال انجام بود که اهدافی نظامی را دنبال میکرد. تنها بعد از فروپاشی شوروی مشخص شد که در کنار ناوهای بزرگ ابعاد بوران که رقیبی برای شاتل آمریکا بشمار میرفت، روسها دست به ساخت یک سفینه نظامی سریع پرواز به اسم اسپیرال بودهاند که میتوانست با استفاده از یک سیستم هواپیمایی تا ارتفاع بالا برود و پسازآن با یک موشک کوچک خود را به مدار زمین برساند و هر هدفی را در فضا موردتهاجم قرار دهد.
دام آمریکایی
آمریکا پرتاب شاتل را در 12 آوریل 1981 یعنی درست 20 سال پس از پرواز گاگارین آغاز کرد و خیلی زود و به دنبال چند پرواز، ماهیت نظامی آن را نشان داد.
در همین زمان بود که "طرح دفاع استراتژیک" از سوی آمریکا مطرح شد. برنامهای که از طرف روسها بهعنوان "جنگ ستارگان" در دنیا شهرت یافت. این طرح استقرار ایستگاههای فضایی مجهز به توپهای لیزری را پیشنهاد میکرد که میتوانستند به هدفهای ثابت و یا متحرک شلیک و آنها را نابود کنند. طرح دفاع استراتژیک جاروجنجال وسیعی را در دنیا به وجود آورد. در شوروی هزینه بسیار بالایی به مقابله با این طرح اختصاص یافت که کارشناسان این کشور را در ساخت فضاپیمای بوران، موشک ابرقدرت انرگیا و بالاخره ایستگاه عجیبوغریب لیزری کمک نمود. موشک غولپیکر انرگیا میتوانست در مرحله اول تا یکصد تن بار را به فضا ببرد.
اختصاص بودجه نجومی برای مقابله با طرح دفاع استراتژیک بنیه اقتصادی شوروی درزمینهٔ های دیگر ضعیف میکرد اما رهبران نظامی آن را یک ضرورت دفاعی میدانستند.
باگذشت سالها از فروپاشی شوروی و روشن شدن بسیاری از حقایق پشت پرده، امروز بسیاری از کارشناسان معتقدند که طرح دفاع استراتژیک یک حیله بیشتر نبود و وجود خارجی نداشته هدف از طرح چنین برنامهای قریب دادن روسها برای اختصاص بودجه جهت مقابله با این طرح بود و آمریکاییها در فریب روسها موفق شدند!
حتی اگر نپذیریم اصولاً این برنامه پایه و اساسی نداشته این نکته مسلم است که طرح دفاع استراتژیک در سطحی مطرحشده واقعیت نداشت و مسلماً حیلهای در کار بود.
بههرحال پس از فروپاشی شوروی، با استقرار طرح مشترک "ایستگاه فضایی بینالمللی" میتوان گفت که زمینه بهرهبرداری نظامی دو ابرقدرت در پروازهای سرنشین دار کاهشیافته است. گرچه برنامههایی رقیب تازه آنها یعنی چین را نمیتوان خالی از این هدف دانست.
بدون شک میتوان گفت که مرزهای دفاعی کشورها، اینک فراتر از خاک آنها است و کشوری که در قرن بیست و یکم فاقد یک توان فضایی باشد، قدرت دفاع از مرزهای خود را نخواهد داشت.