نماد سایت خبرگزاری سیناپرس

زمستان اینجا است اما چه زمستانی؟

 

این شاید آشناترین شعار و عبارتی باشد که در چندین سال گذشته دوست داران دنیاهای فانتزی آن را زمزمه کرده‌اند. از وقتی که جی آر آر مارتین (که از قضا نامش شبیه و یادآور نام خالق دنیای شگفت‌انگیز سرزمین میانه و جهان ارباب حلقه یعنی جِی آر آر تالکین یکی است)  اولین قسمت از مجموعه «سرود یخ و آتش» به نام «بازی اورنگ ها» یا «بازی تاج و تخت ها» را منتشر کرد.

در هفت سال گذشته علاقه مندان دنیاهای فانتزی و سریال های تلوزیونی نیز به این جمع پیوسته اند و  با این جمله در انتظار تابستان می ماند تا فصل تازه ای از سریال بازی تاج و تخت اکران شود. سریالی که شاید هیچ کس تصور نمی کرد به یکی از اثرگذارترین آثار تاریخ سریال سازی بدل شود.

هم اکنون فصل هفتم این سریال در حال پخش است و زمستان از راه رسیده است.

داستان گیم او ترونز یا بازی تاج و تخت ها، داستانی نفس‌گیر و پیچیده که در دنیایی دیگر می‌گذرد و اگرچه در ظاهر هیچ شباهتی به دنیای ما ندارد و المان‌ها و عناصر آن از دنیای شگفت‌انگیز خیال سر برآورده‌اند، اما گویی روایتی آشنا را پیش روی ما می‌گذارد و با دنیای ما شباهتی غریب دارد.

جرج آر. آر. مارتین خالق دنیای فانتزی سرود یخ و آتش

داستان که به گفته مارتین در اصل الهام گرفته از نبردهای اروپای قرون وسطی و به خصوص نبرد معروف به گل سرخ میان خاندان لنکستر و خاندان یورک در انگلستان قرن ۱۵ است، در ذهن خیال‌پرداز مارتین با ایده‌های متعددی از دنیای قدیم و جدید، از آیین‌ها و افسانه‌های باستانی گرفته تا سیاست امروز جهان غنی‌شده و به یکی از پیچیده‌ترین و پیش‌بینی‌ناپذیرترین داستان‌های فانتزی معاصر بدل شده است. داستانی که نه تنها خط روایی آن که شخصیت‌پردازی خاکستری شخصیت‌ها آن را ملموس تر می‌کند.

داستان‌های این مجموعه هنوز به پایان نرسیده است اما زمانی که شبکه تلویزیونی HBO ساخت این سریال را آغاز کرد تازه زمانی بود که مردم به طور عمومی با این داستان آشنا شدند. این سریال یکی از پربیننده ترین سریال‌های اخیر – هم از شبکه‌های قانونی و هم از طریق دانلود غیرقانونی – بوده است و طیف مخاطبان آن را نوجوانان رویاپرداز – به شرطی که سن آن‌ها اجازه تماشای سریال را بدهد – تا رییس‌جمهور سابق آمریکا تشکیل می‌دهد. درباره دنیای فانتزی و ارجاعات متعدد و روند غافل‌گیر کننده داستان می‌توان مطالب زیادی گفت. اما یکی دو  موضوع در این داستان برای ما علاقه‌مندان ستاره‌شناسی شاید به طور ویژه، جالب باشد.

دنیای شناخته‌شده این داستان که بر خلاف سرزمین میانه تالکین نام مشخصی ندارد، تا جایی که می‌دانیم از سه قاره وستروس، اسوس و سوتوریوس و چندین مجموعه جزایر تشکیل شده است. خاندان‌های مختلف در هفت پادشاهی حضور دارند و در زمانه‌ای که داستان روایت می‌شود بسیاری از آن‌ها برای رسیدن به تخت پادشاهی آهنین در حال نبردند و این در حالی است که در فراسوی دیواری عظیم که در شمال این سرزمین کشیده شده است تا دنیای متمدن را از اقوام دیگر و به خصوص موجودات هراسناک مراقبت کند، تهدیدی بزرگ علیه کل سرزمین‌های جنوبی تر در حال رخ دادن است.

نقشه ارض مکشوف در دنیای فانتزی سرود یخ و آتش 

خاندان استارک که در جنوب دیوار یخی عظیم و در شمالی‌ترین بخش پادشاهی حکومت می‌کنند شعارشان این است که زمستان در راه است. شعاری که نه تنها معرف این خاندان که معرف ویژگی اصلی این دنیا و یکی از ستون‌های فقرات اصلی کل داستان است.

در این دنیا، فصل‌ها زمان‌بندی مشخصی ندارد. زمستان و تابستان در بازه‌های زمانی تکرار نمی‌شوند و گاهی زمستانی کوتاه می‌آید و گاهی زمستانی سخت که بیش از یک دهه به طول می‌انجامد. گاهی فصل گرم طولانی از راه می‌رسد و به همین دلیل است که استارک‌ها دایم به خود یادآوری می‌کنند در نهایت زمستان به همراه همه موجودات شریر و سختی‌های نفس‌گیرش خواهد آمد.

اما چطور همچون چیزی ممکن است؟ آیا می‌توان دنیایی را تصور کرد که در آن فصل‌ها دارای چرخه طبیعی نباشند و از آن مهم‌تر با سال‌ها نسبتی نداشته باشند؟

فرض کنید این جهان فانتزی روی سیاره‌ای فراخورشیدی است و بیایید ببینیم آیا راهی برای این رویداد وجود دارد؟

قبل از آن یک  نکته کوچک دیگر درباره این دنیا می‌دانیم که  ممکن است به کارمان بیاید.

جهان هفت پادشاهی، دارای یک قمر است. برخی از افسانه‌های قدیمی از ماه دومی سخن می‌گویند که هزاره‌ها قبل به درون ستاره و خورشید این سیاره سقوط کرده است. البته نمی‌شود به این افسانه اطمینان کرد چون در نهایت همین افسانه است که منشأ اژدهاها را بیان می‌کند و آن قمر در حال سقوط به خورشید و گداخته را منشأ این اژدهاها می‌داند. اما درعین‌حال فرض قمر دومی که زمانی نابود شده است – و احتمالا نه آن قدر قدیم که هیچ یادی از آن باقی نمانده باشد، بلکه در زمانی که روایت‌هایی هرچند تیره و افسانه وار از آن، به این دوره رسیده است – ممکن است.

البته چیز زیادی از ستاره‌شناسی و منظومه‌ای که این دنیا در آن قرار دارد نمی‌دانم. تا اینجای داستان اشاره‌ای که توضیح دقیقی دراین‌باره بدهد وجود ندارد. می‌دانیم که در این منظومه احتمالا هفت سیاره شناخته شده وجود دارد. می‌دانیم ترکیب این منظومه نباید خیلی متفاوت با منظومه شمسی خودمان باشد و پدیده‌ای مانند دنباله‌دارها در آن ظهور می‌کنند. ظهور دنباله‌دار سرخ – که در انتهای این متن به آن برمی‌گردم – و تفسیرهایی که درباره آن ارائه می‌شود نشان می‌دهد که دنباله‌دارها پدیده‌های آشنایی هستند و در نتیجه این منظومه باید در اطراف خود ابر اورتی مشابه زمین داشته باشد که منشأ دنباله‌دارها است. در مورد ماه به نظر می‌رسد با حالتی شبیه به زمین مواجه باشیم و می‌دانیم از یک دور هلالی ماه برای تقویم استفاده می‌شود و شبانه‌روز سیاره نیز تقریبا شبیه به دنیای ما است.

طرحی از اورنگ آهنین، که نبردهای داستان برای تصاحب آن در جریان است. طرح بر اساس توصیف کتاب

حال باید دید آیا چنین دنیایی می‌تواند وجود داشته باشد؟

برای مقایسه به زمین خودمان برگردیم. چه چیزی روی زمین باعث به وجود آمدن فصل‌ها می‌شود؟

زمین در مداری بیضی به دور خورشید می‌چرخد. بیضی بودن مدار زمین البته دلیل به وجود آمدن فصل‌ها نیست و آنچه ۴ فصل زمین را به وجود می‌آورد اختلاف زاویه محور دوران زمین به دور خودش نسبت به حالت قائمه از صفحه منظومه شمسی است. به عبارت دیگر اگر مداری را که زمین به دور خورشید می‌گردد در نظر بگیرید و محور دوران زمین را – که از قطبین می‌گذرد – بر آن رسم کنید این محور نسبت به خط قایم ۵/۲۳ درجه زاویه می‌سازد و همین باعث به وجود آمدن فصل‌ها است. در تابستان و بهار زاویه تابش خورشید به نیمکره شمالی تیز تر و در پاییز و زمستان مایل تر می‌شود و در نتیجه مقدار دریافت انرژی از خورشید و در نتیجه دما تغییر می‌کند و فصل‌ها شکل می‌گیرد. بر روی زمین و در منظومه شمسی  نزدیکی و دوری به خورشید عامل به وجود آمدن فصل‌ها نیست برای مثال در نیمکره شمالی تابستان‌ها اتفاقا زمانی رخ می‌دهد که در زمین در موقعیت دورتری از خورشید نسبت به زمستان قرار دارد.

هیچ الزامی وجود ندارد که همه دنیاهای ممکن دارای چنین زاویه محور دورانی باشند و در نتیجه هیچ ضرورتی برای اینکه فصل‌ها در همه سیاره‌ها یکسان باشد وجود ندارد.

برای مثال در منظومه شمسی ما درحالی‌که زمین و مریخ و نپتون انحراف محورهای قابل‌مقایسه‌ای دارند (زمین ۲۳/۴، مریخ ۲۵/۱۹ و نپتون ۲۸/۳۲) و در نتیجه فصول شبیه به هم اما با طول زمان متفاوتی را تجربه می‌کنند، سیاره‌ای مانند زهره دارای انحرافی معادل ۱۷۷ درجه است. به عبارت دیگر این سیاره انحراف محور منفی ۳ درجه دارد و تقریبا محور دوران آن بر صفحه مداری‌اش عمود است و در نتیجه این سیاره شاهد بروز ۴ فصل نیست. (منفی بودن این زاویه به معنی این است که در واقع این سیاره برخلاف سیاره‌های منظومه شمسی و زمین از شرق به غرب به دور خود می‌چرخد. علتش چیست؟ نمی‌دانیم.)

سیارات درگیر در منظومه‌های دیگر هم ممکن است انحراف محورهای متفاوتی داشته باشند. اما تفاوت ممکن است باعث بروز فصل‌هایی متفاوت شود و یا سیاره‌ای را فاقد فصل کنند. اما مساله اینجا است که اگرچه ممکن است طول فصل‌ها متفاوت باشد اما این باعث بی‌نظمی نمی‌شود. اینکه طول فصل‌ها در طول زمان تغییر کند و زمستان‌هایی با بازه‌های زمانی متفاوت بروز کند باید به موضوعی غیر از انحراف محور دوران ربط داشته باشد.

پارامتر دیگری که می‌تواند در این میان نقش بازی کند شکل مدار سیاره است. مدار زمین به دور خورشید نزدیک بیضی نزدیک به دایره است به همین دلیل فاصله از خورشید بازیگر مهمی در تعیین فصل‌ها نیست. کما اینکه  روی زمین و در نیمکره شمالی، ما در هنگام زمستان از نظر مداری به خورشید نزدیک تر هستیم. اما اگر مدار سیاره بیضی کشیده باشد داستان فرق خواهد کرد.

سیاره‌ای را فرض کنید که مدارش بیضی کشیده است بدین ترتیب زمانی که سیاره به حضیض خود نزدیک می‌شود، فاصله کمتری با ستاره مادر دارد و دریافت انرژی‌اش به مراتب بیش از زمانی است که در اوج مداری خود قرار دارد. از طرف دیگر بر اساس قوانین مداری کپلر می‌دانیم وقتی سیاره در اوج مداری قرار دارد سرعت حرکت مداری‌اش کمتر  و در حضیض سرعتش مداری‌اش افزایش می‌یابد. در صورت کشیده بودن شکل مدار، سیاره می‌تواند زمستان‌هایی طولانی را در اوج مداری سیاره به دور خورشید تجربه کند. ترکیب این مدار کشیده با انحراف محور دوران سیاره می‌تواند ترکیب فصل متفاوتی نسبت به زمین به وجود بیاورد اما این مشکل دنیای فرضی ما را حل نمی‌کند. چرا که اگرچه طول مدت و شکل چرخه فصول در این روند متفاوت از زمین است اما در نهایت چرخه‌ای منظم و قابل پیش‌بینی است. ممکن است زمستانی طولانی داشته باشید اما هر سال به طور مشابه چنان فصل‌هایی را تجربه خواهید کرد.

مساله دیگری که ممکن است در این بین نقش بازی کند تغییر محور دوران سیاره و تثبیت‌شده نبودن آن است. بر روی زمین با محور دورانی پایدار مواجه هستیم. ماه، در این پایداری نقش بازی می‌کند. اما این امری الزام‌آور نیست.

بر اساس افسانه‌های دنیای بازی‌های اورنگ‌ها، به نظر می‌آید زمانی این سیاره قمر دومی داشته است که به دلیلی از مدار خود خارج‌شده و به سمت مرکز منظومه رفته و در خورشید آن سقوط کرده است. رویدادی ناگهانی، مانند برخوردی عظیم با این قمر که بتواند آن را از مدار خود خارج کند کل سیستم منظومه را تحت تأثیر قرار می‌دهد. یکی از این تأثیرات ممکن است ناپایداری موقت محور دوران باشد. البته این هم چندان مشکلی از زمستان‌های نامنظم این سیاره کم نمی‌کند. چرا که تغییرات فصلی ناشی از این رویداد تنها  در بازه‌های زمانی بسیار طولانی و ه یک سال و یا یک دهه خود یا چند قرن خود را نشان می‌دهد. در بازه کوتاه باز فصل‌ها دارای نظم مشخصی هستند که قابلیت پیش‌بینی دقیق دارند.

راه حل دیگری که برای توصیف چنین دنیایی وجود دارد، پدیده‌ای به نام چرخه میلانکویچ (Milankovitch).این چرخه به توضیح تأثیر ترکیبی از حرکت‌های مداری زمین به دور خورشید و تأثیر آن بر میزان دریافت انرژی از خورشید می‌پردازد.

 

عوامل موثر بر چرخه میلانکویچ

خروج از مرکز مدار زمین عدد ثابتی نیست و در یک بازه زمانی طولانی تغییرات دوره‌ای دارد. علت تغییر در خروج از مرکز (یا میزان بیضی بودن مدار زمین) تأثیر گرانش سایر سیاره‌های منظومه شمسی به خصوص سیاره‌های پر جرم هستند.

در این بین و درحالی‌که این تغییرات اندک – که به دلیل تغییر شکل دادن شکل مدار بر دریافت انرژی از خورشید تأثیر می‌گذارد – محور دوران زمین به دور خودش نیز در حال تغییر است و در بازه‌ای ۴۱ هزار ساله ۲۲٫۱ تا ۲۴٫۵ درجه تغییر می‌کند و این تغییر بر میزان شدت گرما و یا سرمای تابستان‌ها و زمستان‌ها و فصل‌های زمین تأثیر می‌گذارد. در این فاصله حرکت تقدیمی زمین نیز در بازه‌ای ۲۶ هزار ساله رخ می‌دهد و شما می‌توانید علاوه بر این سه مورد اصلی، می‌توان پارامترهای جزیی دیگری را نیز به این مجموعه اضافه کرد. ترکیب این عوامل باهم چرخه فصل‌ها و میزان جذب انرژی از خورشید را در بازه‌ای چند صد هزار ساله دستخوش تغییر می‌کند. 

این اتفاق در دنیاهای دیگر هم می‌افتد. در تیتان چرخه میلانکوویچ دوره‌ای ۶۰ هزار ساله دارد که باعث جابجایی دریاچه‌های متان این قمر سیاره زحل می‌شود.

بر سیاره ما هم این تأثیرات درباره زمانی به نسبت طولانی خود را نشان می‌دهد و به همین دلیل تاثیری بر توالی فصل‌ها و طول آن‌ها ندارد اما اگر ترکیبی از پارامترهای تشخیص دهنده این چرخه در حالتی حداکثری قرار داشته باشد (ترکیبی از ناپایداری مداری، حرکت تقدیمی و جابجایی محور دوران سریع در اثر برخی آشفتگی های گرانشی که شاید افسانه ماه دوم وقوع آن را محتمل کند) شاید باعث بروز چرخ های فصلی سریع و پیچیده ای شود. چرخه هایی که اثر خود را بر طول و شدت فصل‌ها بروز خواهد داد و اگرچه در نهایت قابل پیش‌بینی است اما شاید فراتر از سطح علمی تمدنی قرون‌وسطایی قرار داشته باشد.

دلیل دیگری هم می‌توان برای بروز این فصل‌های نامنظم حدس زد که چندان ربطی به مدار سیاره ندارد و به خود این دنیای ویژه می‌پردازد و آن پدیده‌های اقلیمی است.

ما روی زمین شاهد تغییرات اقلیمی در اثر به وجود آمدن تغییراتی در چرخه‌های آب و هوایی هستم. (پدیده‌هایی نظیر ال نینو و لانینو به عنوان مثال) دنیای ترسیم‌شده در اثر مارتین به نظر می‌رسد دنیایی است که اقیانوسی عظیم آن را در بر گرفته است. شاید ویژگی‌های اقلیمی آن باعث بروز چرخه‌های آب و هوایی در سال‌های متفاوت شود. البته در این صورت باز هم این سیاره شاهد ظهور فصل‌های نجومی منظم خود خواهد بود اما ممکن است جریان‌های موقت اقلیمی آن قدر قوی باشند که تابستانی سرد و زمستانی طولانی را به همراه بیاورد.

ممکن هم هست ترکیبی از همه عوامل بالا دست به دست هم دهد تا چنین شرایطی برای این سرزمین به وجود آید.

اما دنباله‌دار سرخ چطور؟

در فصل دوم این مجموعه شاهد ظهور دنباله‌داری به رنگ سرخ در آسمان هستیم و این سوال به ذهن می‌رسد که ظهور دنباله‌دار سرخ ممکن است؟ به طور عمومی نه.

نمایی از دنباله دار سرخ به روایت سریال

حداقل در منظومه شمسی ما دنباله‌دارها اکثرا با دنباله‌هایی به رنگ سفید، سبز و آبی ظاهر می‌شوند. دنباله غبار در واقع بازتاب نور خورشید است و به همین دلیل نمی‌تواند سرخی چندانی ایجاد کند اما دنباله یونی می‌تواند به رنگی مانند سبز و آبی بدرخشد. علت این امر به جنس مولکول‌های سازنده دنباله یونی بازمی‌گردد. وقتی این ذرات در مواجه با بادهای خورشیدی یونیزه یا برانگیخته می‌شوند، شروع به تابش می‌کنند و فرکانس این تابش رنگ آن را مشخص می‌کند. وجود مولکول‌هایی مانندCN)2  ) و (C2)  که هر دو تابش‌های سبز رنگی دارد یکی از دلایل چنین رویدادی است.

نوعی تابش خاص و غیر رایج اکسیژن می‌تواند رنگی شبیه به قرمز را در دنباله دارها ایجاد کند. اما این قطعا نمی‌تواند موضوع این داستان باشد چرا که این تابش بسیار ضعیف و گذرا است.

با این وجود در تاریخ برخی گزارش‌ها از دنباله‌دارهای سرخ فام ارائه شده است که شاید چندان دقیق نباشد مثلا دنباله‌دار سال ۴۴ پیش از میلاد در ثبت‌های چینی‌ها با ته رنگ قرمز گزارش شده است.

راه حلی برای این داستان وجود دارد و آن به خود دنباله‌دار مربوط نمی‌شود. در واقع نمونه مشابهی را ما در سال‌های اخیر در آسمان دیده‌ایم. اگر دنباله‌داری در نزدیکی حضیض خود آن قدر پر نور شود که در هنگام غروب و یا گرگ و میش طلوع دیده شود، ممکن است در ناحیه سرخی پس از غروب و پیش از طلوع تحت تأثیر رنگ‌های جوی به نظر سرخ بیاید. چنین منظره‌ای را از دنباله‌دار مک نات در سال ۲۰۰۷ شاهد بودیم. این قرمزی به خود دنباله‌دار ربطی ندارد و پدیده جوی است.

نمایی از دنباله دار مک نات که در سرخ فامی غروب، به رنگ سرخ دیده می شد

همچنین ممکن است اگر ظهور دنباله‌دار در بازه‌ای باشد که ناحیه‌ای از زمین شاهد فعالیت‌های آتشفشانی شدید باشد و ذرات آتشفشانی در جو زمین پراکنده‌شده باشند، ممکن است باعث شود در شرایط خاص دنباله‌دار – اگر به اندازه کافی پر نور باشد که در روز دیده شود- اندکی سرخ فام به نظر آید ولی آن چیزی که در این مجموعه می‌بینیم در شرایط عادی رخ نمی‌دهد مگر اینکه ساختار منظومه‌ای که این داستان در آن بنا شده است، به طور اساسی با دنیای ما متفاوت باشد. موضوعی که حداقل فعلا سرنخی از آن نداریم.

شاید پس از خواندن این متن این سوال برای شما پیش بیاید که چه عاملی باعث می‌شود تا اصلا درباره نجوم دنیایی فکر کنیم که وجود ندارد؟ در نهایت ما با دنیایی مواجهیم که اژدهاها در آن پرواز می‌کنند و جادوگران به افسون مشغولند و مردگان به زندگی بر می‌گردند.

فکر می‌کنم یکی از کارکردهای دنیای فانتزی و جهان‌های غیرواقع این است که تخیل ما را به پرواز در آورد و ما را به دنیاهایی ببرد که نه تنها آن‌ها را دیده‌ایم که اصلا نمی‌توانند وجود داشته باشند. قدرت فانتزی شاید این باشد که ما را به سفری به جهان‌های ناممکن می‌برد تا خود و جهان خودمان را در آینه دنیای دیگری ببینیم. لذت رها شدن و دیدن دنیایی خلق‌شده لذتی بی‌نظیر برای بسیاری است و تلاش برای توسعه این دنیاها و کشف رازهای احتمالی و قوانین پنهان احتمالی آن‌ها تفریحی برای ذهن است.

ضمن اینکه نباید فراموش کرد ما با دنیایی مملو از اژدها ها، جادوگران، بازگشت مردگان و لشکری از زامبی های یخ زده سرو و کار داریم.

دنیای فانتزی دیدگان ما را به سوی چشم اندازی وسییع تر باز می کند و حدیث ما را به روایت دیگران تعریف می کند و آینه ای دربرابر ما می گذارد تا خود را در آن ببینیم.

پوریا ناظمی

 

No tags for this post.
خروج از نسخه موبایل