«بیشک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است”با ذکر گزیده سخن بالا از بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی ره، فرصت برای طرح مساله ای از مسائل جامعه، فرهنگ و سیاست را در ایران امروز مهیا دیدم.
به گزارش سیناپرس، در جامعهای که نرخ نان را دولت تعیین میکند، اما همان دولت میداند این نرخ کفاف هزینههای واقعی آن را نمیدهد، صحنهای شکل میگیرد که بیش از آنکه اقتصادی و بازاری باشد، فرهنگی است. نانوا با فرض چشمپوشی ناظر، نان را با دو و بعضا سه برابر نرخ مصوب به مصرف کننده میفروشد و مردم نیز با آگاهی از این روال، عملا قواعد رسمی را نسبت به خود به حاشیه میرانند.
اینجا دیگر نرخ نان تنها یک عدد نیست؛ نمادی است از فاصله و رابطه میان «فرهنگ حکمرانی» و «زندگی روزمره شهروند» در این معنا این فاصله و رابطه تنها در نانواییها نمیماند. مردم در حوزههای دیگر نیز به همان منطق «دور زدن» روی میآورند: پلاک خودرو دستکاری میشود تا محدوده طرح ترافیک بیاثر شود؛ کارتهای جعلی و روابط غیررسمی جایگزین مجوزهای قانونی عبور میشوند؛ مالیات با حسابهای صوری فراموش میشود؛ و ساختمانها بیاعتنا به مقررات، طبقه بر طبقه بالا میآیند.
بیشتری بخوانید:
کتاب؛ رهگذر عبور مجاز ما از تجربههای زیسته
این رفتارها، هرچند به مصادیق لطیفه اجتماعی مبدل شده اند، در عمق خود نشانهای از دامن زدن بر بحران بی اعتمادی است. از منظر نظریه نهادی، وقتی قواعد رسمی با واقعیت اقتصادی و اجتماعی همخوانی ندارند، نهادها و رفتار غیررسمی موازی شکل میگیرند. اینها، همان «عرفهای روزمره» هستند که کارکرد واقعی را بر عهده میگیرند و قواعد رسمی را بیاثر میسازند.
نتیجه آن است که در جامعه به جای مشاهده مدیریت تولید نظم، به تولید مدیریت بینظمی؛ و مردم به جای تبعیت، متقابلا به بازی در زمین به شکل تقابلی خو میگیرند. پیامد بلندمدت این چرخه، فرسایش سرمایه اجتماعی و تضعیف دولت است. وقتی مردم احساس کنند قواعد اعلامشده صرفا پوششی برای سیاستهای غیرشفاف است، اعتماد عمومی فرو میریزد و هر سیاست آینده با مقاومت مواجه خواهد شد.
برای آیندهاندیشی، باید به جای نرخگذاری و مقررات غیرواقعی، به شفافیت، مشارکت ذینفعان و بازتعریف رابطه دولت و جامعه اندیشید. تنها با همراستاسازی قواعد رسمی با واقعیت میتوان این چرخه معیوب را شکست. در غیر این صورت، هر روز شاهد لطیفهای تازه خواهیم بود: از نان دو برابر تا پلاک دستکاریشده، از مالیات فراموششده تا مجوز ساختوساز بیاعتبار. این لطیفهها شاید اسباب مزاح شوند، اما در حقیقت اشک بر سرمایه اجتماعی مینشانند و ….
*دکتر علیرضا کلانتر مهرجردی، عضو هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ

