رشد و توسعه زیرساخت دسترسی به فضای مجازی و شبکههای اطلاعرسانی آنلاین، مشارکت در تولید محتوا و ساده شدن ارتباطات در دل خود فرصتهای بینظیری را به همراه دارد. هرچقدر سرعت و امکان دسترسی و مشارکت در این فضای آنلاین، بیشتر شود، امکان دسترسی به دادههای معتبرتر، شفافیت بیشتر، مشارکت در مباحثههای ملی و تخصصی و به اشتراکگذاری ایدهها و آثار راحتتر میشود، مرزهایی که میان ما و دیگران وجود دارد کمرنگتر میشود و از دل این آشنایی و ارتباط مستقیم و مشاهده بیواسطه شاید بسیاری از ذهنیتهای از پیش تعیینشده ما تغییر کند.
اما در کنار این چشمانداز روشن نگرانی جدی نیز در این زمینه وجود دارد. در دوران پیشازاین دسترسی آسان – که در دسترسی به محتوای تولیدشده و چه در زمینه تولید و انتشار محتوا – رسانههای کلاسیک بهطور طبیعی وظیفه دروازهبانی، ارزشیابی، راستی آزمایی و تحلیل خبرها و رویدادها و قرار دادن آن در چارچوبهای تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و بزرگتر را بر عهده داشتند. این اعتبار هنوز برای رسانههای معتبر باقی است اما صدای آنها ممکن است در این حباب دیجیتال کمتر شنیده شود.
اکنون اما بسیاری از افراد و نهادها، میتوانند در گوشه خانههای خود به تولیدکننده محتوایی بدل شوند که توان تأثیرگذاریاش از بسیاری از نهادهای رسمی و حرفهای بیشتر است. برخی از آنها محتوایی دقیق را تولید میکنند که رشک نهادهای حرفهای خبری را برمیانگیزد و گاهی به توسعه دادههای غلط و تصاویری غیردقیق میپردازند.
گاهی اوقات به مدد شبکههای مجازی و نفوذ آنها افرادی که در نگاه اول شاید بازیگران جدی در حوزهای تخصصی به شمار نروند به لطف تعداد دنبال کنندگان خود میتوانند خود را در حد عالیترین مناظرههای سیاسی و تخصصی بالا بکشند.
نمونه چنین مواردی را در سالهای اخیر بهطورجدی مشاهده کردهایم و بهطور خاص در دو انتخابات ریاست جمهوری ایالاتمتحده و همین انتخابات ریاست جمهوری ایران نمونههای بارزی از آن را دیدهایم.
ایده خبرهای دروغین و تبلیغی موضوع تازهای نیست؛ اما این روزها ضریب نفوذش بیشتر شده است؛ و متأسفانه با کارآمدی که دارد بسیاری از تصمیم گیران، بازیگران علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی استفاده از تولید چنین خبرهایی را بهعنوان بخشی از کارزار راهبرد تبلیغاتی خود پذیرفتهاند.
در حوزه علم سالهای طولانیتری است که با این موضوع مواجهیم. رواج شبهعلم و خرافههای علمی در فضای مجازی با نمونههای بارزی مواجه بودهایم. مواردی چون دیده شدن مریخ در ابعاد ماه در آسمان شب، تبلیغ بر روی ماه، چند روز تاریکی عالم، تعداد ایرانیان ناسا، خطرات داروها، روشهای درمان غیرعلمی و نمونههای قدیمیتری چون اختربینی و بشقابهای پرنده و دهها و صدها مورد دیگر، تنها مشتی از خروار این یاوههای مدرنی هستند که گاه به پشتوانه منابع غیر معتبر بازنشر میشود.
بخواهیم یا نخواهیم با رشد امکان دسترسی به داده و آسانی تولید محتوا، تولید و نشر سهوی خبرهای دروغین از یکسو و از آن مهمتر تولید هدفدار و برنامهریزیشده خبرهای دروغین و دادههای گزینشی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی و هدایت آنها بهسوی جهتهای خاص توسعه خواهد یافت.
راهحل اما در محدود کردن و بستن و یا هراسیدن و هراساندن از این فضا نیست. راهحل شاید در آماده کردن مخاطبان این بستر باشد.
نوجوانان و جوانان ایرانی دوران طولانی از زندگی خود را در مدارس به سر میبرند. بخش عمدهای از هدف این دوران آماده کردن آنها برای ورود به جامعه و مواجهه با آن است بااینوجود برخی از سرفصلهایی که در این دوران به دانش آموزان تدریس میشود هیچ رابطهای با شرایط و نیازهای دوران تازه ازجمله نیاز مقابله باخبرهای دروغین و دنیای درهمتنیده واقعی و مجازی ندارد.
شاید یکی از کمترین اقداماتی که میتوان برای ایمنسازی نسبی جامعه و نسل آینده در برابر خبرهای دروغ، تبلیغاتی و جهتدار انجام داد، آموختن روش تشخیص به آنها بهجای ارائه منابع و دادههای صرف است.
امروز به لطف این دسترسی مبارک به منابع متعدد دادهها و اطلاعت در فضای مجازی، شاید بیش از اندوخته کردن دادهها و اطلاعت خام، آنچه برای مخاطبان و به خصوصی نوجوانان و جوانان مهم است که بیاموزند نه خود داده که روش به دست آوردن، اعتبار سنجی و ایجاد تشخیص میان خبرهای واقعی و دروغین است.
اکنون زمان ضروری برای اضافه کردن این آموزش در مدارس است. دولت تازه میتواند به یاری مراکز پژوهشی رسانهای و دانشگاههای ارتباطات، درسنامههایی را با این موضع برای گروههای سنی مختلف تدوین کند و در آن بهجای معرفی منبع، روش تشخیص منبع، روش تمایز سره از ناسره را بیاموزد. این، یکی از کلیدیترین مهارتهایی است که مردمان دوران تازه به آن نیازمندند.
–
پوریا ناظمی
No tags for this post.