بهروز رشیدی، فعال فرهنگی و استاد دانشگاه طی یک یادداشتی به بررسی روحیه و نقش آن در فضای کاری استارتآپها و تاثیر آن بر محتوا پرداخته است. او معتقد است تضعیف روحیه انتقادی به خالی شدن استارت آپها از محتوا ختم میشود. در این یادداشت آمده است:
به گزارش خبرگزاری سینا، رفتار دستاندرکاران استارتآپها به مراتب بیش از دیگر مشاغل در دانشگاه و مراکز علمی دانشمحور و تخصصی است. حتی اگر این سخن از منظر رفتارشناسی و فرهنگ تشکیلاتی چندان عالمانه به نظر نیاید یا به تعبیر کارشناسان چندان “دادهمحور” نباشد، به گواهی تجربه مستقیم و مشاهدات مستمر این داوری نادرست نیست. دلیل این وضعیت؛ گره خوردن زندگی و آینده افراد و دلبستگی آنها به سرنوشت و موجودیت استارتآپهاست.
در چنین وضعیتی بسیار طبیعی خواهد بود اگر افراد دخیل در یک استارت آپ نسبت به موضوع یا آدمها و عناصر مرتبط حساسیت نشان داده و موضع داشتهباشند. درواقع این افراد برای ابراز توجه و موضعگیری سزاوارترین کسان خواهندبود. اما با تأسف آموزههای نادرست سیاسی اجتماعی بخشی از جامعه همچنان متأثر از برخی عوارض از جمله سیاستزدگی است و لذا فضای انتقاد را برنمیتابند.
البته باید توجه داشت این روحیه منتقدانه با آنچه که به عنوان انتقاد عمومی معروف است فرق دارد. چون انتقاد یک متخصص دخیل در کار دانش بنیان محصول مسأله شناسی درونزاست. این گونه از نقد غالباً با درمان و راه حل مقارن است و فقط بیان مسأله صرف نیست.
برای کشور ما که به دلیل انباشت مشکلات ساختاری و کاستی ها با فهرستی از دردهای درمان نیافته مواجه ااست اگر گوش شنوا یا روحیه اصلاحی در مدیران و کارگردانان امور کشور وجود داشته باشد شنیدن نقد اهالی استارت آپ ها یک فرصت ارزنده است . این فرصت با آنچه در رسانه ها مطرح می شود یا از سوی جناح ها و گروه های دیگر مطرح می شود فرق دارد. زیرا انتقاد مسئله شناختی کسانی است که اگر بیشتر از اولیای امور طالب اصلاح نباشند کمتر از آنان نیستند.
دست اندرکاران کار دانش بنیان مخصوصاً کسانی که در فضای پارکها ی علم و فناوری حیات درهم تنیدهی یک زیست بوم متعارف را شکل داده اند خیلی بهتر به درک جمعی رسیده و رشد و بقای خود را فردی و شرکتی نمیبینند. در رقابت آنها خالی کردن زیرپای رقیب و فردیت مرسوم در سرمایه داری وجود ندارد.
حتی مطابقت فرهنگ رفتاری شرکت های دانش بنیان با افراد و عناصر یک صنف هم اشتباه است. فعالیت و حیات مجموعه های استارت آپی با تارهای نامریی بسیار با همه اجزاء دیگر به نحوی بافته شده اند که پیکره واحد و متحدی را شکل داده اند و قرابت و همسویی آنها آنچنان یکپارچه است که سبب شگفتی همگان است.
حاصل سخن آنکه روحیه انتقادی در جامعه علمی شرکت های دانش بنیان و استارت آپها را باید بخشی از ثروت ملی و سرمایه اجتماعی دانست و بالیدن و ثمردهی آن را مراقبت کرد.