تصویرگری کتاب کودک در بولونیا، براتیسلاوا و بلگراد، فقط یک هنر نیست؛ فرصت و بهانهای است که شهر را به موزهای زنده بدل میکند و گردشگران را از پنج قاره به خیابانها میکشاند. اما در ایران، با وجود تصویرگرانی که جوایز معتبر جهانی را از آن خود کردهاند، نه نمایشگاهی در تراز جهانی برگزار شده و نه نمایشگاه کتاب تهران توانسته به جشن خلاقیت بدل شود.
زهره نیلی: هر بار در شهرهایی چون بولونیا، براتیسلاوا یا بلگراد، نمایشگاه کتاب یا تصویرسازی کتاب کودک برگزار میشود، جهان یکباره رنگ تازهای بهخود میگیرد. خیابانها پر میشود از پوسترهای رنگارنگ و کافهها پر از گفتوگوهای چندزبانه؛ حتی رهگذران عادی هم ناخواسته در مسیر یک رویداد جهانی قرار میگیرند که فراتر از یک «نمایشگاه» و جشنی است برای تصویر، روایت و فرهنگ.
«رویداد» یکی از مهمترین محرکهای سفر در اقتصاد امروز گردشگری است. نمایشگاههای بزرگ تصویرگری نهتنها متخصصان حوزه کتاب، بلکه طیف گستردهای از گردشگران علاقهمند به هنر، طراحی، فرهنگ و حتی آموزش را جذب میکنند. این بازدیدکنندگان، علاوه بر حضور در سالنهای نمایشگاه، شهر میزبان را هم تجربه میکنند. به دیدن موزهها و گالریها میروند. در رستورانها و کافهها وقت میگذرانند. در تورهای شهری و کارگاههای فرهنگی شرکت میکنند و همین تعامل ساده، چرخهای اقتصاد محلی را به حرکت درمیآورد و تصویر مثبت و پایداری از شهر در ذهن بازدیدکننده میسازد.
در دو دهه گذشته، چندین تصویرگر ایرانی جوایز معتبر جهانی از جمله بولونیا، براتیسلاوا و نوما را از آن خود کرده یا نامزد مهمترین جوایز کتاب کودک و نوجوان چون هانس کرستین اندرسن یا آسترید لیندگرن شدهاند و این، گواهی است بر اینکه هنر تصویرگری ایرانی نه تنها توان رقابت دارد، بلکه میتواند الهامبخش هم باشد. اما پرسش مهمی که در ذهن شکل میگیرد، اینکه چرا در ایران، بهویژه تهران که قلب تپنده نشر و هنر است، هیچ نمایشگاه تصویرگری در سطح بینالمللی برگزار نشده؟ چرا نمایشگاه کتاب تهران با همه وسعت و سابقهاش، بخش قدرتمندی برای معرفی تصویرگران ندارد؟ چرا ما هنوز نتوانستهایم شهرمان را، حتی برای چند روز به مرکز جهانی تصویرگری بدل کنیم؟
رویا بیژنی به عنوان تصویرگر کودک و نوجوان در گفتوگوی اختصاصی با خبرگزاری سینا میگوید: شاید در نگاه اول، تصویرگری کتاب کودک یک شاخه هنری محدود به مخاطبان خردسال به نظر برسد، اما زبان بصری آن، جهانی و بیمرز است. یک تصویرگر از مکزیک میتواند احساسات یک کودک ژاپنی را برانگیزد؛ همانطور که یک هنرمند ایرانی میتواند با رنگها و نمادهای خود تخیل کودکی در اروپا را به پرواز درآورد. حالا نمایشگاههای بینالمللی، این زبان مشترک را در ویترینی بزرگ به نمایش میگذارند و به بازدیدکنندگان اجازه میدهند تا فرهنگها را بیواسطه از طریق تصویر تجربه کنند.
بیشتر بخوانید:
معاون فرهنگی شهرداری قونیه: ایران و ترکیه را خطاطی و مولانا به هم پیوند میدهند
فرصتی که نادیده گرفته شد؛ نمایشگاه کتاب تهران و سهم اندک آن در جذب گردشگر فرهنگی
به گفته تصویرگر کتاب «مدیری که به انفجار مدرسهاش خندید» که به زندگی میرزا حسن رشدیه میپردازد: در رویدادهایی چون نمایشگاه کتاب کودک بولونیا به عنوان مهمترین نمایشگاه کتاب کودک و نوجوان در جهان، بخش تصویرگری تنها معرفی آثار برتر جهان در این زمینه نیست، بلکه صحنهای برای گفتوگوهای فرهنگی است. آنجا هر تصویر، تکهای از یک فرهنگ است. لباسها، معماریها، آیینها و حتی افسانههای محلی، همه از دل تصویرها بیرون میآیند. بنابراین برای یک گردشگر فرهنگی، بازدید از نمایشگاه بولونیا شبیه به بازدید از چندین کشور در یک روز است. براتیسلاوا هم با دوسالانه تصویرگریاش، همین نقش را ایفا میکند. در این رویداد، آثار هنرمندان از پنج قاره گرد هم میآیند و شهر را به موزهای زنده از فرهنگ بصری جهان بدل میکنند.
بیژنی به اینکه نمایشگاههای بینالمللی تصویرگری و کتاب کودک، سه کار را همزمان با هم انجام میدهند. فرهنگهای مختلف را به زبان جهانی تصویر معرفی میکنند. از هنر تصویرگری بهعنوان یک صنعت خلاق جهانی میگویند . موجب رونق گردشگری فرهنگی میشوند که اثرش فراتر و ماندگارتر از برگزاری نمایشگاه است چون شهرهایی که این رویدادها را میزبانی میکنند، در حافظه گردشگران بهعنوان مقصدی فرهنگی حک میشوند. این یعنی هر دوره برگزاری نمایشگاه، فرصتی تازه برای بازآفرینی تصویر شهر و جذب نسل تازهای از بازدیدکنندگان است.
به گفته تصویرگر داستان کودکانه «نبات خانومی» تصویر، زبانی جهانی است که نه فارسی میشناسد؛ نه انگلیسی؛ نه ژاپنی و نه اسپانیایی. این زبان به راحتی از مرزها، لهجهها و دستور زبان عبور میکند و مستقیم با چشم و تخیل مخاطب خود ارتباط برقرار میکند. یک کودک در برزیل میتواند قصه یک تصویرگر ایرانی را بفهمد، همانطور که یک نوجوان در اصفهان میتواند پیام یک هنرمند دانمارکی را درک کند.
بیژنی در پاسخ به اینکه چرا ایران با وجود داشتن تصویرگران بینالمللی نتوانسته هیچ نمایشگاهی در سطح جهانی برگزار کند یا در نمایشگاه کتاب به عنوان مهمترین رویداد فرهنگی کشور، آنگونه که باید و شاید به تصویرسازی بپردازد میگوید: نمایشگاه کتاب تهران بیش از آنکه یک رویداد فرهنگی باشد، به بازار فروش کتاب شباهت دارد. ناشران میآیند؛ غرفه میگیرند؛ کتاب میفروشند و میروند. این ساختار جایی برای یک جشن خلاقیت تصویری باقی نمیگذارد. در حالی که نمایشگاه بولونیا یا دوسالانه براتیسلاوا، قبل از هر چیز، رویداد فرهنگی و بستری برای کشف، معرفی، نقد و گفتوگو هستند.
این تصویرگر کودک و نوجوان در ادامه به نبود فضاهای تخصصی اشاره و بیان میکند: نمایشگاههای جهانی تصویرگری معمولاً در فضاهایی برگزار میشوند که برای نمایش آثار هنری طراحی شدهاند و دارای سالنهایی با نور استاندارد، تجهیزات نصب، فضای کارگاه و سالن سخنرانی هستند. اما تهران چنین مرکز تخصصی و مجهزی ندارد که بتواند میزبان یک رویداد هنری بینالمللی در مقیاس بزرگ باشد. حتی اگر بخواهیم بخشی از نمایشگاه کتاب را به این کار اختصاص دهیم، زیرساخت فعلی مصلا یا شهر آفتاب، برای نمایش ظریف و دقیق آثار تصویرگری مناسب نیست.
بیژنی، مدیریت جزیرهای را یکی دیگر از مشکلات بنیادین تصویرسازی کودک و نوجوان میداند و میگوید: حوزه نشر کودک، تصویرگری و گردشگری فرهنگی در ایران، هرکدام مدیریتی جداگانه و بیارتباط با دیگری دارند. از سوی دیگر در ایران، هنوز تصویرگری بهعنوان یک ابزار جدی برای جذب گردشگر فرهنگی شناخته نشده و مدیران شهری و فرهنگی، همچنان رویداد هنری را بیشتر یک هزینه میبینند تا سرمایهگذاری. این در حالی است که تجربه شهرهایی مثل براتیسلاوا و بلگراد نشان داده است که یک نمایشگاه موفق، میتواند هزاران گردشگر را به شهر بکشاند، هتلها را پر کند و اقتصاد محلی را رونق بدهد.
به گفته این تصویرگر کودک و نوجوان، تصویرگران ایرانی با همه استعدادشان، هنوز یک نهاد صنفی قدرتمند و منسجم برای پیگیری مطالبات خود ندارند. نتیجه این است که برگزاری یک رویداد ملی یا بینالمللی، اغلب به پروژهای شخصی یا مقطعی محدود میشود، نه به حرکتی پایدار.
بیژنی، کمبود مدیریت فرهنگی-اقتصادی را یکی از چالشهای اساسی میداند و براین باور است: با وجود اینکه تصویرگری ایرانی در عرصه جهانی درخشیده و جوایز بسیاری را از آن خود کرده، هنوز نتوانستهایم در خانه خود، برای این هنر، جشن واقعی بگیریم. این شکاف میان توان هنری و ظرفیت رویدادسازی، نه به خاطر کمبود هنرمند که بهدلیل کمبود مدیریت فرهنگی-اقتصادی است. شاید روزی برسد که تهران، اصفهان یا شیراز، همچون بولونیا یا براتیسلاوا، نامشان با یک نمایشگاه بزرگ تصویرگری گره بخورد. اما تا آن روز، ما همچنان تماشاگر خواهیم بود، نه میزبان.