بهروز رشیدی، فعال فرهنگی و استاد دانشگاه در یادداشتی به جنگ ۱۲ روزه و پیامدههای آن پرداخته است. او در این یادداشت به نکاتی اشاره میکند که باید از آن درس گرفت. در این یادداشت آمده است:
به گزارش خبرگزاری سینا، حوادث بزرگ به طور معمول ضربات و شوکهای بزرگی درپی دارند که خسارت و زیان آنها کمتر از اصل حادثه نیست .چه بسا یک فرد یا جامعه از یک حادثه سالم عبور کنند اما غفلت از تبعات ناشی از همان حادثه چنان دستوپاگیرشان شود که هرگز نتوانند از آن رها شوند . با این نگرش، حوادث هرچه مهمتر و پیچیدهتر باشند محتوای مهمتری دارند و درسها وآموختنیهای بیشتری همراه دارند.
حادثه بزرگ شبیخون و تجاوز رژیم صهیونیستی به کشور ما درست در میانهی مذاکرات سیاسی یک نمونه بسیار روشن از همین حوادث است. هرچند در مقیاس سیاسی و تاریخی این فقط یک سطر از حقایق و آموزههای حادثه بزرگ است. چرا که تعدد و تنوع مسائل و پیشامدهای این جنگ ناخواسته چنان گسترده بودهاست که دانشگاهها و پژوهشکدههای جهان باید تا مدتی مشغول تحلیل وآنالیز پیچیدگی پنهانی آن باشند. از جمله باید حجم نقشههای اقتصادی پنهان در اندیشههای صهیونیزم را کشف و تحلیل کنند.
نباید فراموش کنیم که ما در نقطه مرکزی و کانون این آتش بزرگ هستیم و این آتش بزرگ بدین سادگی فروکش نخواهدکردواگرحتی فروکش کند به آتش زیرخاکستر تبدیل میشود.
از این رو لازم است چند نکته بسیار مهم را از منظر یک رسانه دانشگاهی به مخاطبان خود گوشزد کنیم زیرا چنین میاندیشیم که این روزها هرچه باشد پایان این ماجرا نیستند . این روزها مرزمیان همت و کاهلی است. مرز میان دلبستگی و بیتفاوتی، این روزها همان روزهای مضبوط و مستند در تاریخ خواهد بود که لشگر شعار از لشگر اجرا وعمل تفکیک خواهد کرد.
اینک نه پایان ماجرا که آغاز جریان است. معیار و شرط نخست برای واقعیت درخشان دانشگاه زنده و پویا این است که عنصر اصلی زندگی دانشگاهی را سبز و بیدار نگاه داریم. در این روزها وقتی دشمن در حالی ریختن بمب و آتش بود بیش از هر موقعیت دیگر ارزش حیاتی سرمایه اجتماعی را مشاهد کردیم و دیدیم که در لحظاتی که دشمن به قصدنابودی کشورما آتش روشن کرده تنها موجودی و ثروت به درد بخور ما سرمایه اجتماعی است.همان ثروتی که تا دیروز به قیمت سیاستزدگی و سیاسیکاری به آن توجه نمیکردیم. اگر می دانیم که بستن راه اینترنت به سرمایه اجتماعی ضربه میزند باید این روزها را به خاطر بیاوریم . سرمایه اجتماعی که در جریان این جنگ کوتاه تحمیلی شکل گرفته باید با مدیریت صحیح فرهنگی، اقتصادی و علمی حفظ شود.
دانشگاهیان و نخبگان فقط از طریق مشارکت بیشتر در تصمیمگیریها، و رفع محدودیتهای غیر لازم فیلترینگ و رفتارهای منفی به احساس واقعی و عینی حضور در رشد کشور دست خواهند یافت . هیچ فرد دانشگاهی به هیچ شعاری دلخوش نیست . شرایط بغرنج امروز ایجاب میکند که هر یک از ما به عنوان جمعیت علمی و دانشگاهی علاوه بر هشیاری سیاسی اجتماعی برای مسائل مهم که دارای حساسیت زمانی هستند دچار اشتباه و برداشتهای غلط نشویم و با حفظ اصول، در مورد قواعد وتاکتیکهایی که از آحاد جامعه علمی ودانشگاهی به کارگرفتن نتایج آموختههای پرهزینه قبلی آگاهی و هشیاری خود را حفظ کنیم.
اگر کشور در حال سپری کردن زمانهای مهم پساجنگ است (با فرض خاتمه جنگ) نباید مردم چنین احساس کنند که دولت فقط در روزهای جنگ واقعیت سخت زندگی تحت مدیریت ضعیف خود را درک کرده وبه آن اعتراف میکند و اکنون که خطر جنگ گذشته حاضر به قبول کاستیها وضرورت رفع نواقص نیست.
آنچه در فرهنگ و رفتار مردم دراین روزها مشاهده شد از نظر سیاسی فرهنگی بینظیر بود این فضا فقط در هشت سال دفاع مقدس دیده می شد نظام حکمرانی کشور در برابر شخصیت این ملت باید با احترام و تکریم بسیار بالا برخورد کند. این سطح از همبستگی ملی را چند بی عدالتی و رفتار غیرشفاف، نابود خواهد کرد گرچه بیتوجهی به مطالبات مردم، بهکارگیری مدیران نالایق و کوتهنظر و ادامه روشهای اقتصادی غلط مانند اتکا به درآمدهای متکی به جیب مردم فشار بر تولیدکنندگان، و بنگاههای نوپای تولیدی این همبستگی را از بین خواهد برد. حاصل سخن آن که زیان دوازده روز جنگ سخت بسیار بالا بود ولی بالاتراز آن درس نگرفتن از این خسارت خواهدبود.