این خاطرات به بیل گیتس یادآوری میکند که انسانها میتوانند حتی با چالشهای عظیم نیز روبهرو شوند. پیامی که بسیاری از ما امروز به آن نیاز داریم.
به گزارش خبرگزاری سینا به نقل از اینک، اکثر خوانندگان میتوانند کتابی را نام ببرند که زندگیشان را تغییر داده است. اما برای بیل گیتس کتابخوان، کلماتی که مسیر زندگیاش را تغییر دادند از یک کتاب نیامدند، بلکه از ستونی در نیویورک تایمز در سال ۱۹۹۷ نوشته خبرنگار نیکلاس کریستف بودند؛ مقالهای درباره مرگ کودکان در کشورهای فقیر بر اثر اسهال.
گیتس میگوید: «آن زمان ثروت داشتم و میدانستم که میخواهم آن را ببخشم اما ماموریتی مشخص نداشتم. مقاله نیک به من این ماموریت را داد. آن را برای پدرم فکس کردم و نوشتم: شاید بتوانیم کاری در این باره بکنیم. این همان چیزی بود که جهتگیری بنیاد گیتس را شکل داد.»
سال گذشته، کریستف خاطرات خود را با عنوان «تعقیب امید: زندگی یک خبرنگار» منتشر کرد؛ کتابی که روایتگر دههها فعالیت خبری اوست. بیل گیتس در یادداشتی در وبلاگش این کتاب را از جمله آثاری میداند که در زمان نگارش کتاب خودش به نام کد منبع، درباره سالهای اولیه زندگیاش و تاسیس مایکروسافت، به او کمک کرده است.
اما این کتاب فقط الهامبخش نویسندگان خاطرات نیست. گیتس آن را به هر کسی که به دنبال دلیلی برای امید داشتن در برابر رنج و دشواریهای عظیم زندگی است توصیه میکند — چیزی که این روزها بسیاری از ما به آن نیاز داریم.
کریستف، از مزرعهای کوچک تا بورسیهی رودز و کسب جایزه پولیتزر، مسیری چشمگیر را طی کرده است. اما کتاب به روشنی نشان میدهد که این مسیر، سراسر افتخار و عنوانهای پرزرق و برق نبوده است. کریستف شهرتش را با نوشتن درباره عمیقترین بحرانها و رنجهای بشری به دست آورده است.
گیتس مینویسد: «او از بیش از ۱۵۰ کشور گزارش داده، از جنگ، فقر، سلامت و حقوق بشر. در تعقیب امید، تجربههایش را از گزارش درباره نابینایی رودخانهای در اتیوپی، مرگومیر مادران در کامرون، و مالاریا در کامبوج بازگو میکند.»
کتابی پر از کودکان بیمار و بیعدالتیهای تکاندهنده شاید در نگاه اول منبعی برای امید نباشد. اما گیتس دیدگاه دیگری دارد. او میگوید نگاه کردن مستقیم به چالشهای جهان و درک اینکه چگونه میتوانیم بر آنها فائق آییم، همان دارویی است که او و بسیاری دیگر اکنون به آن نیاز دارند.
گیتس اذعان میکند: «کریستف خوشبین است چیزی که شاید با توجه به موضوعاتی که دربارهشان مینویسد عجیب به نظر برسد. اما کار او بر این باور استوار است که من هم با آن موافقم: داده درست یا داستان درست میتواند مردم را به عمل وادارد. انسانها، وقتی فرصت پیدا کنند، میخواهند اوضاع را بهتر کنند. پیشرفت هرگز تضمینشده نیست، اما ممکن است.»
گیتس هشدار میدهد: «انزواطلبی در جهان رو به افزایش است.» این موضوع برای یک نیکوکار که به کمک به محرومان متعهد است نگرانکننده است. اما این عقبنشینی از همدلی، در مقیاسی کوچکتر، در بسیاری از جوامع ما نیز در حال رخ دادن است. در جهانی نامطمئن و بهسرعت در حال تغییر، بسیاری از مردم همدلیشان را محدود به نزدیکان و کسانی کردهاند که شبیه خودشان هستند.
این شاید در ظاهر واکنشی عقلانی برای بقا باشد. اما گیتس و کتاب کریستف یادآور میشوند که چشم بستن بر مشکلات، حس ناتوانی میآفریند. در مقابل، مواجهه با جهان — چه در مقیاسی وسیع مانند کریستف، یا به شکلی سادهتر برای اکثر ما — میتواند احساس توانمندی و امید ایجاد کند.
گیتس نتیجهگیری میکند: «کار نیک به ما یادآوری میکند که وقتی به کسانی فراتر از مرزهای خودمان اهمیت میدهیم، چه چیزهایی ممکن میشود و وقتی این کار را نکنیم، چه میشود.»
اگر امروز حال و روز جهان شما را ناامید کرده، شاید این پیام و این کتاب همان چیزی باشد که به آن نیاز دارید.