به نظر میرسد آنچه تهدیدی جدی برای بازار کار کارگردان بهخصوص در مشاغل عملیاتی متکی بر نیروی فیزیکی وجود دارد توسعه فناوری الکترونیک، رباتیک و بهطور خلاصه خودکار سازی امور کاری باشد.
ما در ایران هنوز بهطور کامل به این نقطه نرسیدهایم اما از همینالان نشانههای آن را میبینیم. تعداد مراجعههای ما به بانکها و میاز ما به افرادی که در پشت باجههای بانکها نشسته باشند تا پولی را برای ما میان حسابها منتقل کنند، قبضها و صورتحسابهای ما را دریافت کرده و یا از موجودی حساب به ما اطلاع دهند بهطور چشمگیری کاهش پیدا کرده است. شما برای بسیاری از خریدها لازم نیست خود را درگیر مغازه گردی و چانه زدن با فروشندگان کنید، شما میتوانید همان محصول را با امکانات بیشتر از خانه خود خریداری کرده و در منزل خود تحویل بگیرید. امروز زمانی که قصد دارید برای سفری درونشهری از خدمات تاکسیهای دربست (آژانس) استفاده کنید دیگر لازم نیست نگران باشید که چقدر ممکن است، منشی آن آژانس زمان رسیدن ماشین را به شما درست و یا اشتباه گفته باشد، یا چقدر لازم است در انتها با راننده بر سر هزینه چانهبزنید و از آن بدتر نگران این باشید که راننده موردنظر خسته یا خوابآلود باشد یا با شما برخورد نامناسبی انجام دهد. شما بهراحتی میتوانید از سامانههای آنلاین خبر کردن تاکسی استفاده کنید. یکی از شغلهایی که بهطور چشمگیری شاهد کم شدن و از بین رفتن آن بودهایم، منشیهای تلفنی هستند. دفاتر ارتباطات مخابراتی جای خود را به سامانههای خودکاری دادهاند که به شکل صوتی یا با استفاده از واردکردن شمارههای مشخصی، شما را به مقصد خود متصل میکنند. اینها برخی از تغییرات ساده و ظاهری است که در بخش خودکار شدن صنایع و زندگی ما رخداده است. طبیعی است که کاهش مراجعه به بانکها منجر به کاهش استخدام نیروهای پاسخگو در باجهها میشود. رشد سیستمهای ارزان و قابلاطمینانی مانند پاسخگوهای خودکار بهطور چشمگیری بر تعداد پاسخگوهای تلفنی تأثیر میگذارد و شاید در آینده اصولاً چنین شغلی را بهطور کامل نابود کند. بار شد دوربینهای دیجیتال کاروبار شکوفایی که در دورهای بسیار پررونق بود و به ظهور نگاتیوها میپرداخت تقریباً از بین رفته است و مگر در مواردی خاص خبری از آن شنیده نمیشود.
چنین روندی در پشتصحنه زندگی ظاهری ما با سرعت بیشتری در حال رخ دادن است. بسیاری از کارخانهها در فرآیند خط تولید خود ماشینها و رباتها را جایگزین نیروهای کارکردهاند. توسعه فناوری الکترونیک و ازایش امکاناتی که میتوان در شبکهای از دادهها و با کمک حسگرهای مختلف طراحی کرد بازار کار را بهطور بنیادی تغییر میدهد.
اکنون برای حفر چاه بهجای استادان تجربی حفر به سراغ ماشینهایی میرویم که با دقت بیشتر خطر کمتری همان کار را انجام میدهند. در معادن اوضاع به همین ترتیب است. با توسعه فناوری نظارتی مانند دوربینهای حفاظتی، در کنار نصب حسگرها و حسگرهای حساس به حرت و استفاده از فناوری پهپادها بهطور چشمگیری ضمن بالا بردن ضریب امنیت از ضرورت حضور نیروهای بازرسی و امنیتی کاسته است.
امروزه حتی شما میتوانید با استفاده از حسگرهای مختلف و اتصال آن به شبکههای طراحیشده در حوزههایی به نتیجهگیری بهینه برسید که پیشتر غیرممکن به نظر میآمد. امروز برخی از دامداریها با نصب سنسورهای زیستی زمان شیردوشی را بهطور خودکار تعیین میکنند. همچنین با سنجش میزان رطوبت آب در مزارع سامانههای خودکار بهطور بهینه میتوانند برای بخشهای مختلف یک مزرعه بر اساس نوع کاشت انجامشده در آن و وضعیت شیمیایی خاک آبیاری و یا مواد مغذی لازم را به آن منتقل کنند.
از همینالان اتاق هدایت برخی از مزارع بزرگ بیش از آنکه شبیه به کلبهها و خانههای کشاورزان قدیم باشد بیشتر شبیه برج هدایت هواپیماها است. این آینده همینالان در دسترس ما قرار دارد.
مسئله دیگری نیز دراینبین وجود دارد و آن این است که رشد آگاهی ما از محیطی که در آن زندگی میکنیم باعث شده است به این نتیجه برسیم که برخی از رفتارها و شرایط زندگی ما چندان برای آینده مفید نیست. برای مثال امروز میدانیم که هرچقدر سوخت فسیلی بیشتری بسوزانیم سرعت تخریب محیطزیست خود را افزایش میدهیم. به همین دلیل هر جامه آیندهنگری ترجیح میدهد بهسوی تعطیلی معادن زغالسنگ و در ادامه منابع نفتی – برای کاربرد سوختی – اقدام کند و بهسوی انرژیهای جایگزین حرکت کن.
این رشد تحسینبرانگیز به هرماه خود سؤالی مهم را به همراه دارد. تأثیر این خودکار شدن و رفتن بهسوی حذف نیروهای کار چه تأثیری بر کارگردان و آینده کار دارد. آیا فناوری دشمن شغل و کار در آینده نهچندان دور خواهد بود؟
شکی وجود ندارد که فناوری و ابزارهای نیمههوشمند میتوانند و باید جای برخی از مشاغل را بگیرند. اگر یک ماشین میتواند درخواست یک مراجعهکننده تلفنی را به واحدی که موردنیاز است وصل کند چرا باید استعداد، زمان و وقت و توان یک انسان صرف این کار شود؟ وقتی برخی از معدن کارها برای حفر تونل هر بار بازندگی خود قمار میکنند، چرا نباید این کار را به ماشینها سپرد؟ و وقتی میدانیم برخی از فعالیتهای ما که باعث میشود برخی از کارگران ما به مدد آن هزینه جاری زندگی خود را به دست آورند نهتنها آنها را بیمار میکند که محیطزیست برای زندگی فرزندان آنها را ویران میکند، چرا نباید در مسیر خود تغییری ایجاد کنیم؟
بخشی از بازار کار متناسب با این تغییرات از بین خواهد رفت. تا سالهای آینده نیازی به بسیاری از مشاغل امروزی نخواهد بود. در اولین قدم این روند شغلهای نیاز به مهارتهای کمتر را هدف قرار میدهد. به همین دلیل هم در بسیاری از کشورها دیدگاهی جدی در ضدیت با توسعه فناوری و به نام حمایت از کارگران و بازار کار شکلگرفته است. این ایده بهخصوص با پیشزمینه که بذر فناوری هراسی در سالهای طولانی قبل کاشته است و اکنون به بار نشسته است توسعه فناوری را در قالب هیولایی بیروح نشان میدهد که از دل آزمایشگاه دانشمندان و مدیران پولپرست بیرون آمده وزندگی شهروندان عادی را هدف قرارگرفته است. شاید به همین دلیل است که حتی در کشوری که ازنظر علمی قطب به شمار میرود نظیر ایالاتمتحده مهم نیست چقدر دانشمندان فریاد بروند و هشدار دهند و راهپیمایی به راه بیندازند و نسبت به روند خطرناک پیش پای دولت فریاد خطر سر دهند، بخش عمدهای از جامعه بهخصوص کارگرانی که زندگیشان از مشاغل نیازمند مهارتهای قدیم تأمین میشود، قبول نکنند و تغییری در حمایت آنها زا دولتی که وعده کمک به آنها را داده است ایجاد نشود.
ما در ایران نیز بهزودی با این داستان مواجه خواهیم شد و توجه داشته باشیم که بذرهای فناوری هراسی در ایران نیز ریشهای قوی دارد و هنوز که هنوز است حتی در رسانهها و در میان جامعه علمی، بر آتش آن بنزین افزوده میشود.
در این میان بار دیگر داستان دوگانه نوستالژی روزهای خوب ازدسترفته در مقابل چشمانداز زیبای و روشن آینده که نیازمند برخی از قربانی کردنها و هزینهها است ایجاد خواهد شد که بهطور رایج به هیچ نتیجهای نخواهد رسید.
واقعیت این است که راهی در میان این دو قطب سیاهوسفید وجود دارد. رشد و تغییر یکشبه اتفاق نمیافتد. موارد معدودی ممکن است رخ دهد که در آن انقلابی بزرگ در حوزه فناوری به وجود آید و سریعتر از آنکه فرصت فکر کردن درباره آن را داشته باشیم، آن ایده و فناوری وارد همه ارکان زندگی ما شود.
دلیل اینکه اکثر اوقات ما چنین احساسی را در مواجه با فناوریهای نوین داریم این است که خبر آن دیر به ما و جامعه میرسد و در بخشی ابتدایی با مقاومتهایی بیحاصل ولی تأخیر برانگیز مواجه میشود.
بهطور رایج از زمانی که ایدههای یک فناوری شکل میگیرد و نخستین خبرها از آ به گوش میرسد یا از زمانی که نگاه کردن به روندها، مسیر توسعه و سرمایهگذاریها خبر از توجه ویژه به مسیری تازه میدهد تا زمانی که محصول نهایی بتواند جامعه را دستخوش تغییر کند زمانی طولانی در پیش است. اینجا است که ما به آیندهنگری علمی دقیق نیاز داریم. کسانی که بااطلاع از شرایط سیاسی، اقتصادی، محدودیتهای و تواناییهای علمی و فنی و نیازها و امکانات و برنامه پیش روی کشورها یا سازم آنها، بااحساس نخستین نسیم تغییرات وقوع توفان پیامد آن را پیشبینی کنند و تا امکان هماهنگ کردن و بهروز سازی تواناییها فراهم شود. اگر احساس میکنیم تا زمان مشخصی در آینده بازار معادن زغالسنگ باید به فراموشی سپرده شود، شاید راهحل مقابله با اثر بیکار ناشی از تعطیلی آن این باشد که نسل بعدی معدن کاران را که امروز در دوران نوجوانی و کودکی هستند به مهارتهایی مجهز کنیم که بتوانند در بازار کار بدون معدن زغالسنگ به فعالیت بپردازند.
فناوری بهپیش خواهد رفت و بخواهیم و نخواهیم ما را با خود خواهد برد. این داستان فرشتگان و شیاطین نیست. داستان خیر و شر و تقابلی ابدی بین گذشته خود و آینده بیرحم هم نیست. داستان بر سر این است که ما در قالب جامعه نیز همانند یک موجود زنده تحول و تکامل پیدا میکنیم. در این تکامل، بخشهایی از ابزارها و توانهای ضروری ما کاربری خود را از دست میدهند و باید آنها را حذف کنیم این حذف به معنی ضرورت حذف ارگانهای بدن نیست. به معنی تغییر کاربری آنها است. ما اگر با آیندهنگری دقیق چشمانداز تحولات را رصد کنیم و آمادگی انعطاف و برنامهریزی را داشته باشیم میتوانیم بازار و چشمانداز کار را تغییر دهیم.
قطعاً زمانی خواهد آمد که دیگر نیازی به بسیاری از کارهای امروزی ما نیست اما همانطور که علم با پاسخ به هر پرسشی هزاران سوال تازه ایجاد میکند هر فناوری که جای ما در کار روزمره را بگیرد برای ما بازار و امکانی برای دهها و صدها شغل و کار تازه ایجاد میکند. کاری که شاید با امروزمان متفاوت باشد اما احتمالا امنتر، پرسودتر و سازندهتر است.
–
پوریا ناظمی
No tags for this post.