برگزاری هجدمین شب بازیگر طی چند روز گذشته برای چندمین بار ثابت کرد که مساله حمایت مالی یا همان اسپانسرینگ در تئاتر ما تا چه حد متزلزل است.
زهرا تقوی: برگزارکنندگان هجدهمین شب بازیگر در مراسمی که به تازگی برپا کردند، عنوان کردند که این برنامه بعد از وقفهای دو ساله بارها تا آستانه تعطیلی پیش رفته و مهمترین دلیل آن، نبود حمایت مالی بوده است.
تئاتر، هنری کم جاذبه برای اسپانسرها
به گزارش خبرگزاری سینا، اهل تئاتر خوب میدانند که نسبت به برخی دیگر از شاخههای هنری باید امید کمتری به جذب حامی مالی داشته باشند چراکه ظرفیت محدود سالنهای تئاتر و تعداد نه چندان زیاد تماشاگران این هنر سبب میشود که بسیاری از حامیان مالی، حمایت از تئاتر را از نظر اقتصادی، مقرون به صرفه ندانند. در این بین فعالیتهایی مانند برگزاری جشن بازیگر در دهههای گذشته نسبت به دیگر برنامههایی که از سوی انجمنهای زیر پوشش خانه تئاتر برگزار میشد، توفیق بیشتری در جذب اسپانسر داشت.
حضور چهرههای شناختهشده در این بین که در میان آنان بازیگران مشهور هم دیده میشدند، این فرصت را برای انجمن بازیگران خانه تئاتر به عنوان یک صنف هنری ایجاد میکرد تا بهتر از دیگر انجمنها بتواند حامیان مالی را جذب کند.
اثر مسائل سیاسی بر تصمیم اسپانسرها
اما امسال برگزارکنندگان هجدهمین شب بازیگر عنوان کردند که در این زمینه گیر و گرفتهای اساسی داشتهاند تا جایی که فرزاد حسنی که مسئولیت اجرای این برنامه را بر عهده داشت، صراحتا عنوان کرد که این برنامه تا مرز تعطیلی پیش رفته چراکه مسائل سیاسی و مذاکرات ایران و آمریکا نیز حامیان مالی را برای حمایت از این مراسم دچار تردید جدی ساخته است و بسیاری از حامیان حتی با وجود گفتگوهای جدی و قطعی، در دقیقه نود پا پس کشیدهاند.
اینکه در چند سال اخیر و به ویژه در ماههای گذشته، فعالیتهای فرهنگی و هنری به وضعیت سیاسی کشور گره خورده، اتفاق تازه و دور از ذهنی نیست چراکه در شرایط دشوار فعلی، طبیعتا شرکتها و صاحبان صنایع هم برای هرگونه دخل و خرجی میزان ریسکپذیری و اهمیت آن را در نظر میگیرند اما آنچه در این بین جای تامل دارد، وضعیتی است که از دیرباز بر تئاتر حکمفرما بوده که به موجب آن همواره حامیان مالی با شک و تردید به آن نگریستهاند. همین مساله سبب شده گاه در مواردی شاهد اتفاقاتی کمنظیری باشیم از آن جنس که به عنوان نمونه شرکت ال جی در اجرای کاملا کلاسیک نمایش «خسیس» به کارگردانی ابوالفضل پورعرب در تالار وحدت با روی صحنه آوردن جاروبرقی، سبب شد مثالی از بیتناسبی تبلیغات با فضای نمایش در خانواده تئاتر شکل بگیرد؛ اتفاقی که هنوز هم در ذهن تماشاگران و خانواده تئاتر مانده است.
محدودیت مخاطب دلیلی برای محرومیت
اما آیا تعداد محدود مخاطبان تئاتر باید سبب شود که این هنر که اتفاقا بیش از دیگر هنرها نیازمند بودجه و حمایت است، از این امکان بیبهره بماند. تجربه کشورهای دیگر اتفاقا نشان میدهد تئاتر هم میتواند مانند هر فعالیت فرهنگی دیگری از حمایت حامیان و شرکتهای خصوصی بهرهمند شود و قرار هم نیست این حمایت به شکل ناشیانه و غیرحرفهای مانند آنچه درباره نمایش «خسیس» مثال زدیم، اتفاق بیفتد. نکته اینجاست که تماشاگر تئاتر در همه کشورها در قیاس با مخاطبان سینما یا فوتبال و دیگر رشتههای ورزشی، محدود است اما راهکاری که کشورهای دیگر اندیشیدهاند، در بحث معافیت مالیاتی دنبال میشود. به این صورت که صاحبان صنایع و شرکتها با حمایت از فعالیتهای هنری همچون تئاتر، بخشی از مالیات خود را پرداخت میکنند و همین موضوع در کشورهایی که مساله مالیات به صورت جدی پیگیری میشود، اهرم تشویقی کاملا مناسبی برای حمایت از فعالیتهای هنری است. اینکه این موضوع که تا این اندازه بدیهی به نظر میرسد چرا تاکنون در کشور ما اجرایی نشده، شاید بخشی از آن به ساختار تئاتر ما برمیگردد که تا دهههای گذشته به شکل کاملا دولتی جریان داشته و در دهه اخیر است که تئاتر خصوصی با همه مزایا و معایبش شکل گرفته است.
فرصت تئاتر خصوصی و موانع تبلیغاتی
از آنجاکه در سالنهای خصوصی یک اثر نمایشی در صورت اقبال تماشاگران میتواند مدتهای طولانی روی صحنه بماند، این موضوع میتواند مشوق خوبی برای حامی مالی خصوصی باشد چراکه در این صورت تعداد بیشتری از مخاطبان تبلیغات آن را خواهند دید. از سوی دیگر از آنجاکه تئاتر در کشور ما از امکاناتی مانند بیلبوردهای تبلیغاتی در سطح شهر بیبهره است، همین مساله هم عامل دلسردکننده دیگری برای بخش خصوصی است. راهکاری که باید از طریق رایزنی با سازمان فرهنگی و هنری شهرداری به نتیجه برسد بخصوص با در نظر گرفتن این نکته که در تمام کشورها شهرداریها از مهمترین حامیان فرهنگ و هنر به ویژه تئاتر هستند و به دلیل مالیات و عوارضی که از شهروندان دریافت میکنند، حمایت از فرهنگ و هنر را وظیفه ذاتی خود میدانند اما در کشور ما همین مساله هم یکی از معضلات اصلی جامعه تئاتری است و چه بسا اگر گروههای نمایشی از امکاناتی مانند بیلبوردهای شهری برخوردار بودند، شاید دیگر نیازی به حمایت آنچنانی اسپانسرها نداشتند چراکه به کمک ابزارهای تبلیغی فراگیر میتوانستند در جذب تماشاگر موفق عمل کنند و با اجراهای مستمر در سالنهای خصوصی، میشد به گیشه آنها اندک امیدی داشت که دستکم هزینههای ساخت و آمادهسازی نمایش را تامین کند.
آنچه بیان شد، تنها بخش کوچکی از دلایل این وضعیت است و البته تحلیل دقیق و اصولی آن نیازمند کار کارشناسی و پژوهشی است که در این مجال اندک نمیگنجد.