این موضع گیریهای در بین برخی مسئولین، روزنامهنگاران و حتی دانشگاهیان باعث به وجود آمدن این سوال شده است که آیا ما واقعا با تغییر اقلیم روبرو هستیم و سیل و ویرانگر سرنوشت محتوم ما است؟ البته روی پنهان دیگر این سوال هم که این روزها پرسیده نمیشود، سوالی است در باره خشکسالی. بنا براین میتوان این سوال را به صورت کامل به شکل زیر مطرح کرد، آیا سیل و خشکسالی سرنوشت محتوم ما است؟ و اگر اینطور است ما باید دست روی دست بگذاریم و به سیاق قبل به رفتارهایمان ادامه دهیم تا سیل و خشکسالی بنیان هست و نیست ما را برکند؟
تغییر اقلیم متهم ردیف اول
برای پاسخ گفتن به این دو سال باید ابتدا کلمهای درباره همان به اصطلاح تغییر اقلیم صحبت کنیم. شکی نیست که اقلیم تغییر کرده و میکند. روند دخالتهای ما در طبیعت و تولید گازهای گلخانهای باعث سرعت گرفتن و ناگهانیتر شدن این اتفاق شده است. اما واقعا تعیین اینکه چه پدیدهای به دلیل تغییر اقلیم رخ میدهد یا علل دیگر رخ میدهد به این سادگیها نیست. مدلسازیها، تاکید میکنیم مدلسازیها نشان میدهند، با گرم شدن زمین اقلیم به طور کلی به سوی بیشتر شدن وقایع حداکثری آب وهوایی حرکت میکنند. یعنی خشکسالیها شدیدتر و بارشها هم سیل آساتر میشوند. در مورد کشور ما هم پیشبینی همان مدلسازیها حاکی از آن هستند که با گرم شدن زمین ما با خشکسالیهای بیشتر و بیشتری طرف خواهیم بود. حتی اگر نتایج این مدلسازیها را به عنوان واقعیت محتوم بپذیریم که ابدا چنین نیست، باز هم هر خشکسالی و سیل و بارش سیلآسایی را نمیتوان با تغییر اقلیم نسبت داد یا نسبت دادنش به این سادگیها نیست.
تجاوز به بستر رودخانه از دلایل مرگبار شدن سیل آذربایجان
دلایل کافی نیست
مثلا برای شروع بیائید از همین سیل آذربایجان شروع کنیم که متاسفانه باعث مرگ تعداد زیادی از هموطنانمان شد. برای اینکه ببینیم آیا سیل آذرشهر و اطراف ناشی از تغییر اقلیم بوده است، ابتدا باید همه عوامل موثر در بروز سیل، مرگبار بودن وشدتش را بررسی کنیم. نخستین مسئله در مورد سیلهای این است که پایش بلند مدت وضعیت اقلیم و هیدرولوژی به ما نشان داده است سیلهای دوره بازگشت دارند و تکرار میشوند. مثلا در مورد آذربایجان 40 سال قبل این منطقه شاهد چنین رویدادی بوده است. بنا براین اتفاقی که رخ داده از نظر تاریخی هم عجیب و یگانه نیست. اما اگر اینطور هم باشد؛ باز هم نمیتوان به صرف این مسئله آنرا ناشی از تغییر اقلیم دانست.بعد از حذف همه عوامل هیدرولوژیکی و انسان مثل مدیریت ناپایدار سرزمین و زمین و آب و تجاوز به حریم وحتی بستر رودخانهها و تلاش برای تغییرمسیر آنها؛ اگر بازهم بارشهایی که باعث این سیل شده بودند عجیب و غیر قابل توجیح باشند، آنوقت باید به سراغ بررسی آنها برویم. در مورد آذربایجان البته و کمی قبلتر جنوب کشور و سیستان و کرمان عوامل انسانی و هیدرولوژیکی به سادگی قابل حذف شدن نیستند و شواهد نشان میدهند، دخالتهای مستقیم و موضعی ما نقش موثری در بروز سیل و تلفات ناشی از آن داشتهاند. اما حتی اگر این واقعیت را هم در نظر نگیریم، آنوقت با بارشهایی روبرو هستیم که به نظر غیر طبیعی هستند امانه لزوما نشانهای از تغییر اقلیم.
سیل در کرمان بر اثر بارش باران
نرمال جدید، چرا و چطور؟
برای مشخص شدن شدن اینکه آیا این بارشهای واقعا غیر طبیعی هستند، یا نه ما باید وقوع، شدت و بسامد این بارشهای را با الگوی بارش و توزیع آنها در مناطق مورد بحث مقایسه کنیم. مثلا در مورد آذربایجان میدانیم در یک منطقه در 24 ساعت معادل 10 درصد بارشهای تا اینجای سال باران باریده است. در سیستان و بلوچستان هم در یکدبارش در اسفند ماه در یک فاصله کوتاه به اندازه کل میانگین بارش بلند مدت باران بارید. اما این دادهها بدون مقایسه با الگوی بارش بلند مدت و آنومالیهای آن بی ارزش هستند و چیزی را ثابت نمیکنند. مقایسه این رخداد به ظاهر عجیب با الگوی توزیع بارشها و میزان انحراف آن از حالت نرمال کمک بسیاری خواهد کرد. این مقایسه ممکن است به ما نشان دهد اصلا اتفاق عجیبی رخ نداده و قبلا هم این مناطق شاهد چنین پدیدههایی بودهاند. اما اگر این موضوع هم دیده نشود و یک انحراف از معیار در این مقایسهها به دست بیاید، که ظاهرا در مورد آذربایجان اینطور نیست، آنوقت تنها ثابت کردهایم؛ که این یک رخداد جوی کاملا غیر طبیعی و مقایر با الگوهای رایج است وهمین. نسبت دادن این پدیده به تغییر اقلیم کار بسیار دشوار و نیازمند بررسیهای بیشتر و طولانیتری است که ابتدا نشان دهند، یک نرمال جدید در حال پدید آمدن است، و این وقایع با بسامد مشخصی تکرار میشوند و قبلا وجود نداشتهاند و بعد هم ساز و کار ارتباط آن با گرمایش جهانی را توضیح دهد. چنین کاری نیازمند مطالعه، طولانی مدت و دقیق تاریخی و آتی و مدلسازیهای بسیار دقیق است که با یک بانک اطلاعاتی مناسب پشتیبانی شود. در غیر این صورت صحبت از تغییر اقلیم تنها یا ناآگاهی بزرگ است و یا بدتر از آن یک سوء استفاده از این واژه برای جبران ضعفهای و کم کاریها و دخالتها.
در واقعه سیل آذربایجان و در هیاهوی انتخابات،ارتش بی سر و صدا به کمک مردم سیل زده شتافت
تغییر اقلیم، فراتر از واقعیت و بهانهای جدید
در واقع تغییر اقلیم هر چند جدی است و باید با کار علمی دقیق و پایش مستمر جدی گرفته شود، اما نباید بهانهای شود برای ندیده گرفتن همه عواملی که باعث بروز سیل در یک سو بحران آب در سوی دیگر شدهاند. مدیریت ناپایدار سرزمین، زمین و آب از جمله مهمترین دلایلی هستند که ما با آنها روبرو هستیم. انداختن گناه سیل بر گردن تغییر اقلیم و شانه خالی کردن از پذیرفتن عواقب سایر دخالتهای واضحی که در طبیعت کردهایم و منجر به بروز سیل شدهاند تنها فرار از واقعیت است و دردی را دوا نمیکند. تجاوز به حریم رودخانهها، تغییر کاربری و شکل زمینها برای ساخت وساز و یا هر کار دیگری به مدد تیغ بولدوزر و تلاش برای تغییر مسیر رودها عواملی هستند که در بروز سیل موثر هستند. افزون بر این وقتی با مناطق کویری و خشک مثل کرمان و سیستان روبرو هستیم، سیل نه تنها نبت نیست، لاکه اگر از شکل طبیعی جریان حیات در این سرزمین طبیعت کنیم نعمت هم خواهد بود.این سیل است که جریان آب را هر از چندگاهی به پایاب رودها میبرد و در این مناطق حیات را به جریان میاندازد و بقیهاش در سفرههای زیر زمینی ذخیره میشود. حالا اما اگر ما به مدد سدهایمان در مسیلها و حریم رودها که هر از چندگاهی طعه سیل میشوند خانه و راه ساختهایم، حداقل صادق باشیم و مسئولیتش را بپذیریم و آن را به تغییر اقلیم نسبت ندهیم. همچنین است دخالتهای ما در موضوع بهره برداری از آب و خشکسالی که نمیتوان گناه سوء مدیریت آب را بر گردن خشکسالی و تغییر اقلیم انداخت. نکته دیگر هم اینکه حتی اگر بررسیهای دقیق علمی نشان دهند تغییر قلیم مسبب همه این رخدادها است، باز هم این بهانهای برای دست روی دست گذاشتن ما نیست، به کار گرفتن سیاست تطبیقی در مورد هر دو پدیده و مقابله با اثار زیانبار آن کاری است که باید به آن اقدام کنیم و وظیفه ما است. در آخر هم ذکر این نکته ضروری است که، در حالی که بسیاری از پایگاه و کانالهای هواشناسی در تلگرام و جاهای دیگر نسبت به بروز این پدیده و سیل در آذربایجان هشدار داده بودند، دریغ از یک هشدار خشک و خالی که از جانب سازمان عرض و طویل هواشناسی صادر شده باشد.
علی رنجبران
No tags for this post.