دکتر سید جلال دهقانی فیروزآبادی، استاد تمام روابط بینالملل در دانشگاه علامه طباطبایی، معاونت سیاسی ـ حقوقی مرکز پژوهشهای مجلس شواری اسلامی و عضو شورای تحول و ارتقای علوم انسانی است. وی همچنین مسئولیتهایی همچون ریاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، معاونت مرکز همکاریهای علمی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و رایزنی فرهنگی در کشور امارات متحده عربی را به عهده داشته است.
از وی که سردبیر فصلنامه علمی ـ پژوهشی روابط خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک است بیش از 10 کتاب و نزدیک به 100 مقاله به چاپ رسیده است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، اصول و مبانی روابط بینالملل، نظریهها و فرانظریهها در روابط بینالملل و تحول گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مهمترین کتابهای وی و مقالههای مبانی فرانظری نظریه اسلامی روابط بینالملل، چگونگی و چیستی نظریه اسلامی روابط بینالملل، نظریه اسلامی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از جمله مهمترین مقالات اوست. در ادامه گفتگوی خبرگزاری علم و فرهنگ با ایشان به عنوان استاد هفته را میخوانید.
یکی از خلأهایی که در علم و فرهنگ کشور ما از دیرزمانی حتی پیش از انقلاب وجود داشته به نوعی عدم شناخت کافی از مناسبات و روابط میان کشورها و نسبت میان ایران و قدرتهای جهانی بوده است.
لطفا در ابتدا مختصری از بیوگرافی خودتان را بیان کنید و بفرمایید چه شد که وارد رشته علوم سیاسی و روابط بینالملل شدید و این حوزه چه جذابیتی برای شما داشت؟
من در دوره دبیرستان ابتدا به رشته علوم تجربی وارد شدم و سپس به رشته ریاضی رفتم و دیپلم خود را در سال 1362 گرفتم. اما با وجود این که در یکی از رشتههای مهندسی نیز در دانشگاه قبول شده بودم هم خودم به این نتیجه رسیدم و هم معلمانم نظرشان بر این بود که در زمینه علوم انسانی و اجتماعی استعداد بیشتری دارم. با توجه به مصادف بودن آن دوران با انقلاب و جنگ و این که فضای کشور از تحولات و مباحث سیاسی متأثر بود و همچنین علاقهای که شخصاً به مباحث تاریخی و سیاسی داشتم، گرایش من به صورت جدیتری معطوف به رشته علوم سیاسی شکل گرفت و به این ترتیب برای تحصیل در دانشگاه به این رشته وارد شدم. از میان شاخههای علوم سیاسی نیز حوزه روابط بینالملل، یعنی مباحث فراتر از سیاست داخلی، بیشتر مورد توجه من قرار گرفت. نهایتاً در سال 1374 از دانشگاه بروکسل در این رشته فارغ التحصیل شدم و از سال 1375 به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی مشغول تدریس و تحقیق در این حوزه هستم.
علایق پژوهشی من نیز از همان ابتدا بیشتر مباحث مربوط به تئوریهای روابط بینالملل، مطالعات منطقهای با تأکید بر مطالعات اروپا و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده و است. لذا میتوانم بگویم تقریباً همه تألیفات من در این حوزهها بوده و رساله دکتریام نیز شامل مبحثی تئوریک در خصوص همکاریهای سیاسی در اروپا بوده است.
از دوران صفویه به بعد و اوج آن در زمان قاجار و بعد در دوران پهلوی، برخی از آسیبهایی که به منافع ملی و حتی تمامیت ارضی کشور وارد شده ناشی از عدم شناخت کافی از نظام بینالملل، شرایط بینالمللی، مناسبات قدرتهای بزرگ و جایگاه ایران در این شرایط و مناسبات بوده است.
اگر دوباره به گذشته بازگردید همین مسیر و همین رشته را انتخاب میکنید؟
اگر با همان دانشی که در زمان دانشآموزی داشتم قرار بود تصمیم بگیرم، با وجود علاقه، شاید با قاطعیتی که الان دارم این رشته را انتخاب نمیکردم، اما اگر تجاربی را که به دست آوردهام مورد لحاظ قرار دهم، قطعاً همین رشته را انتخاب میکردم.
یکی از خلأهایی که در علم و فرهنگ کشور ما از دیرزمانی حتی پیش از انقلاب وجود داشته به نوعی عدم شناخت کافی از مناسبات و روابط میان کشورها و نسبت میان ایران و قدرتهای جهانی بوده است. حداقل از دوران صفویه به بعد و اوج آن در زمان قاجار و بعد در دوران پهلوی، برخی از آسیبهایی که به منافع ملی و حتی تمامیت ارضی کشور وارد شده ناشی از عدم شناخت کافی از نظام بینالملل، شرایط بینالمللی، مناسبات قدرتهای بزرگ و جایگاه ایران در این شرایط و مناسبات بوده است. این موضوع تأثیر مهمی در ادامه تحصیل من در این رشته داشته است.
در ادامه اشاراتی که داشتید به طور کاملتر بفرمایید که توصیف شما از رشته روابط بینالملل و اهمیت آن چیست؟
به طور کلی علم سیاست جهتدهنده به همه علوم دیگر است و حتی شاید بتوانیم آن را مادر علوم بخوانیم. به خصوص اگر سیاست با فضیلت در آمیخته شود و غایت آن تأمین سعادت و فضیلت باشد ـ چنان که قدما چنین تعبیری از آن داشتهاند ـ یکی از شاخههای متعالی علم است.
چنان که اشاره کردم حوزه روابط بینالملل نیز پیوند وثیق و تنگاتنگی با امنیت و منافع ملی کشور، که یکی از رسالتهای ما پاسداشت آن است، دارد. یک وجه از روابط بینالملل مربوط به شناختی میشود که ما باید از قابلیتها و ظرفیتهای کشور خودمان داشته باشیم تا بتوانیم به بهترین نحو در تعاملات بینالمللی از آن استفاده کنیم. نکته دیگری که کمتر مورد توجه قرار میگیرد این است که روابط بینالملل معطوف به شناخت سایر کشورهاست. به هر حال ما در یک صحنه تعامل، اعم از رقابت یا تنش یا همکاری، با سایر کشورها قرار داریم و برای تأمین منافع ملی جمهوری اسلامی ایران، حداقل به اندازه شناخت تواناییها و قابلیتهای خودمان، شناخت اهداف و انگیزهها و به عبارت دیگر نقاط قوت و ضعف سایر کشورهایی که با آنها در تعامل هستیم، نیز دارای اهمیت است.
بنابراین حوزه سیاست خارجی و روابط بینالملل و به بیان دیگر علم روابط بینالملل باید کمک کند تا ما در وهله اول موجودیت و بقای کشور را تأمین کنیم و بعد هم شرایط کشور را به سطح تحقق منافع آن در تعامل با سایر بازیگران بینالمللی ارتقا بدهیم.
علم سیاست جهتدهنده به همه علوم دیگر است و حتی شاید بتوانیم آن را مادر علوم بخوانیم. به خصوص اگر سیاست با فضیلت در آمیخته شود و غایت آن تأمین سعادت و فضیلت باشد ـ چنان که قدما چنین تعبیری از آن داشتهاند ـ یکی از شاخههای متعالی علم است.
جایگاه این رشته در حال حاضر در کشور ما چیست و به طور کلی چه چالشهایی پیش روی این رشته وجود دارد و نقاط قوت و ضعف ما در این حوزه چیست؟
از جمله فرصتها و نقاط قوت این است که رشتههای علوم سیاسی و روابط بینالملل به ویژه پس از انقلاب بسیار با اقبال روبرو شده و همچنان هم این اقبال وجود دارد؛ به گونهای که بسیاری از دانشجویان رشتههای دیگر به ویژه در مقاطع ارشد و دکترا از سایر رشتهها وارد این رشته میشوند. این اقبال میتواند در این حوزه یک فرصت تلقی شود.
اما از طرف دیگر چالشهای عمدهای هم وجود دارد. یکی از نقاط ضعفی که ما در کشور در رشته علوم سیاسی و روابط بینالملل داریم و شاید به نوعی در دیگر حوزههای علوم اجتماعی نیز به چشم میخورد وجود شکاف و جدایی بین دانشگاه و جامعه و حکومت است که گاه حتی به نوعی بیاعتمادی متقابل نیز منجر شده است. به نظر میرسد در بسیاری از مواقع دو رشته علوم سیاسی و روابط بینالملل پاسخگوی نیازهای جامعه و حکومت نیست و از طرف دیگر سیاستمداران و دولتمردان نیز به اندازه کافی از توانمندیها و قابلیتها و مشورتهای دانشگاه بهره نمیبرند. بنابراین یکی از رسالتهایی که هم دولت و حکومت و هم جامعه و دانشگاه دارند این است که ما بتوانیم این دو حوزه را به هم نزدیک کنیم تا شاهد تولید علم نافع و علم کاربردی باشیم؛ علمی که بتواند به نیازهای جامعه و دولت پاسخ بدهد. همچنین دولت و تصمیمگیرندگان باید از دانش و دانشگاه استفاده کنند تا تصمیمات بهینه را بگیرند. در نهایت برآیند این چرخه تأمین هر چه بهتر منافع ملی ما در نظام بینالملل و ارتقای کیفی زندگی و سعادت ایرانیان در داخل کشور خواهد بود.
همچنین مجموع ظرفیتهای دانشگاهی ما در رشته علوم سیاسی و روابط بینالملل بیانگر این است که کمیگرایی بر کیفیگرایی غلبه پیدا کرده است. کمیگرایی ضرورتاً نمیتواند منفی باشد ولی به شرط این که همزمان با آن کیفیت نیز مد نظر قرار گیرد.
شاید یک چالش دیگر نوعی عدم توازن میان عرضه و تقاضا در این رشتهها است. ما امروز شاهد شمار فراوان فارغ التحصیلان این دو رشته هستیم و مانند برخی از دیگر رشتههای علوم انسانی نسبت درستی میان عرضه و تقاضا در آنها وجود ندارد.
همچنین به نظر میرسد نظام آموزشی ما به طور کلی و در رشتههای علوم سیاسی و روابط بینالملل به گونهایست که مهارتآموزی دانشجوها کمتر مورد توجه قرار میگیرد و آموزشها بیشتر ماهیت تئوریک دارد. البته بحثهای تئوریک نیز حائز اهمیت است اما باید در کنار مباحث تئوریک مهارتهایی نیز به دانشجویان آموزش داده شود تا پس از دانشآموختگی به فن و حرفهای تسلط پیدا کرده باشند.
در همین رابطه یکی دیگر از چالشها و آسیبهای ما آموزشمحوری است و در دانشگاههای ما کمتر به پژوهش اهمیت داده میشود. البته اگر قرار باشد پژوهش نیز مورد توجه قرار گیرد باید سامان درستی داشته باشد؛ به این معنا که چه در شکل کاربردی و چه در شکل بنیادی آن به تولید علم در سطوح مختلف کمک کند.
اینها از جمله چالشهایی است که در این رشتهها با آن روبرو هستیم که به نظرم شاید مهمترین چالش یا آسیب شکاف بین جامعه و دولت و دانشگاه است.
علم روابط بینالملل باید کمک کند تا ما در وهله اول موجودیت و بقای کشور را تأمین کنیم و بعد هم شرایط کشور را به سطح تحقق منافع آن در تعامل با سایر بازیگران بینالمللی ارتقا بدهیم.
در زمینه مهارتآموزی، آیا موارد خاصی مد نظر شماست که میتواند در قالب رشته روابط بینالملل یا علوم سیاسی گنجانده شود و فارغ التحصیلان این رشتهها را به آن مهارتها مجهز کرد؟
به عنوان مثال مباحث تئوریک متداول میتواند به صورت کارگاهی ارائه شود تا دانشجویان آن مواد را به صورت عملی نیز آموزش ببینند. سازمانها یا نهادهایی که به نوعی مرتبط با این مباحث هستند نیز میتوانند برای برگزاری دورههای این چنینی اقدام کنند. دانشجویان ما حتی در زمینه روششناسی نیز که بیشتر جنبه تئوریک دارد با مشکل روبرو هستند و بسیاری اوقات در زمینه نگارش متون علمی و انجام پژوهشهای علمی به خوبی آموزش نمیبینند. همچنین دانشجویان ما اغلب از نظر مهارت تحلیل سیاسی و تحلیل روابط بینالملل نیز به خوبی آموزش نمیبینند.
در هر صورت بخشی از مطالعات باید به سمت مطالعات موردی و مسائلی که کشور ما به طور ویژه با آن مواجه است، برود. هر چند علم روابط بینالملل یا علوم سیاسی مبانی مشترکی در میان جوامع مختلف دارد اما عملاً این دو رشته در کشورهای مختلف به گونهای آموخته میشود که دانشجویان با مسائل و مشکلات و نیازهای جامعه خود بیشتر آشنا شوند. به عبارت دیگر علوم سیاسی و روابط بینالملل در یک کشور باید به گونهای آموزش داده شود که معطوف به مسائل و موضوعات مبتلا به آن کشور باشد.
آیا این سخن شما بدین معناست که اگر آموزشها مسئلهمحور شود، منجر به مهارتآموزی خواهد شد؟
بله. در واقع باید واقعیتهای عملی را در چارچوب کارگاههای آموزشی و کارگاههای پژوهشی بیشتر مورد توجه قرار داد و نتیجه این امر مهارتآموزی دانشجویان و پژوهشگران است.
یکی از مواردی که میتواند به مهارتافزایی دانشجویان کمک کند، تعامل و همکاری علمی با دیگر کشورهاست. ما باید به دنبال توسعه تعاملات علمی با جوامع دیگر باشیم و البته پیشنیاز این امر تسلط دانشجویان بر یک زبان خارجی است. این موضوع برای رشتههای روابط بینالملل و مطالعات منطقهای ضرورت دارد.
یکی از نقاط ضعفی که ما در کشور در رشته علوم سیاسی و روابط بینالملل داریم و شاید به نوعی در دیگر حوزههای علوم اجتماعی نیز به چشم میخورد وجود شکاف و جدایی بین دانشگاه و جامعه و حکومت است که گاه حتی به نوعی بیاعتمادی متقابل نیز منجر شده است.
اشاراتی به بحث پژوهش داشتید. به طور جزئیتر بفرمایید که ارزیابی شما از وضعیت پژوهش در این رشته چیست؟
به نظر من پژوهش در روابط بینالملل جنبه کمّی پیدا کرده و از عمق لازم برخوردار نیست و با توجه به این که تعداد دانشجویان زیاد شده پژوهشها نیز سطحی شده است.
به نظر میرسد که حتی اساتید ما و اعضای هیئت علمی نیز بیشتر انرژی خود را روی آموزش و تدریس میگذارند و کمتر به پژوهش توجه میشود.
همچنین پژوهشها مسئلهمحور نیست و بسیاری از آنها ناظر به مسائل و معضلات کشور تعریف نمیشود. البته سخن من این نیست که مطالعات معطوف به سایر کشورها کم اهمیت است، اما به نظرم اولویت را باید به پژوهشهایی بدهیم که میتواند پاسخگوی مسائل و مشکلات کشور خودمان باشد. البته بخشی از علت این موضوع همان شکافی است که بین دو حوزه اجرا و دانشگاه وجود دارد. در این فضا بسیاری از پژوهشها جنبه انتزاعی و تئوریک پیدا میکند و نمیتواند پاسخگوی مسائل و مشکلاتی باشد که ما با آن مواجهایم.
موضوع دیگری که بیشتر به اخلاق علمی و پژوهش مربوط میشود این است که متأسفانه بسیاری از پژوهشهایی که انجام میشود به نوعی بازتولید یا دوبارهنویسی پژوهشهایی است که قبلا صورت گرفته است. در هر صورت این که بسیاری از مقالات و کتب را برخی مجدداً بازنویسی میکنند در شأن جامعه علمی نیست و نشاندهنده عدم توجه کافی به اخلاق علمی است. در عوض آن چه به طور مشخص در حوزه روابط بینالملل دیده نمیشود عدم ارجاع پژوهشگران به یکدیگر است. در صورتی که آثار تولید شده توسط دانشمندان و اساتید و پژوهشگران ایرانی باید حداقل در داخل کشور به صورت صحیح مورد استفاده و ارجاع قرار بگیرد.
از دیگر مواردی که به عنوان نقیصه جامعه علمی ما و به خصوص حوزه رشته روابط بینالملل قابل ذکر است این است که تعاملات میان پژوهشگران و اساتید به اندازه کافی و مناسب و مطلوب نیست. لازم است که برای توسعه و تولید و تقویت علم پژوهشهای انجام شده و کتب و آثاری که تولید میشود بیش از آن چه در حال حاضر وجود دارد در محافل علمی دانشگاهها انجمنهای علمی مورد بحث و نقد و بررسی قرار گیرد. تعاطی فکری که از این طریق به وجود میآید میتواند نقاط قوت آثار و پژوهشهای علمی را تقویت کرده و کمک کند که نقاط ضعف آنها برطرف شود.
یکی از مواردی که میتواند به مهارتافزایی دانشجویان کمک کند، تعامل و همکاری علمی با دیگر کشورهاست. ما باید به دنبال توسعه تعاملات علمی با جوامع دیگر باشیم و البته پیشنیاز این امر تسلط دانشجویان بر یک زبان خارجی است.
ما در سالهای اخیر شاهد افزایش بیسابقه پذیرش دانشجویان در دورههای تحصیلات تکمیلی هستیم و به تبع فارغالتحصیلان این دورهها نیز افزایش چشمگیری داشته است، اما به طور خاص در حوزه علوم انسانی چندان شاهد به کارگیری این نیروها در حوزههای تخصصیشان نیستیم. آیا به نظر شما شرایط فعلی موقعیت مناسبی نیست که با یک برنامهریزی درست و با در نظر گرفتن ملاحظاتی که شما نیز به آن اشاره کردید، با پشتوانه وجود این حجم از فارغالتحصیلان در رشتههای علوم انسانی جهشی در عرصه پژوهش در علوم انسانی ایجاد شود؟ به نظر شما چرا این اتفاق نمیافتد و چرا این ظرفیت مورد غفلت قرار گرفته است، در حالی که میتواند زمینه یک تحول اساسی و کیفی شود؟
ما نیاز به یک برنامهریزی مبتنی بر نیازها داریم و برای این منظور باید هدایت و هدفگذاری درستی انجام شود. ما باید ببینیم که در حوزههای مختلف علوم انسانی به طور کلی و در حوزه علوم سیاسی و روابط بینالملل به طور خاص، به چه شاخهها و مباحثی نیاز بیشتری داریم و در آنها سرمایهگذاری بیشتری شود. در واقع ما نیاز به یک آمایش علمی داریم، چرا که مزیتها در مناطق مختلف ممکن است متفاوت باشد. از این طریق است که ما میتوانیم از نیروی انسانی مستعدی که در اختیار داریم به بهترین نحو استفاده کنیم.
شاید الان وقت آن رسیده باشد که در رشته علوم سیاسی و به ویژه روابط بینالملل که توسعه کمّی لازم را پیدا کرده برای توسعه کیفی و کاربردی کردن آن برنامهریزی کنیم. به نظر من صرف آموزش تئوریک روابط بینالملل گرچه لازم است، اما کافی نیست.
الان وقت آن رسیده باشد که در رشته علوم سیاسی و به ویژه روابط بینالملل که توسعه کمّی لازم را پیدا کرده برای توسعه کیفی و کاربردی کردن آن برنامهریزی کنیم. به نظر من صرف آموزش تئوریک روابط بینالملل گرچه لازم است، اما کافی نیست.
لطفاً در ادامه اشارهای هم به مهمترین آثار و تألیفات خود داشته باشید.
همان طور که عرض کردم به دلیل این که علایق پژوهشی و آموزشی من نظریههای روابط بینالملل، مطالعات منطقهای و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده آثاری متعددی در این حوزهها دارم که شامل چندین کتاب و بیش از 100 مقاله است.
شاید مهمترین کتاب من «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» باشد که توسط انتشارات سمت به چاپ رسیده و به عنوان کتاب درسی در مقاطع مختلف تدریس میشود و میتوان آن را یک کتاب مرجع در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران خواند. این کتاب در هفتمین دوره جشنواره فارابی حائز رتبه دوم شد.
عنوان یکی دیگر از کتابهای من «اصول و مبانی روابط بینالملل» است که اگر چه اخیراً به چاپ رسیده اما در واقع حاصل بیش از 20 سال تحقیق و تدریس در حوزه روابط بینالملل است.
کتاب «نظریهها و فرانظریهها در روابط بینالملل» کتاب دیگری است که حاصل یک کرسی نظریهپردازی بوده و در سال 1393 توسط انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی به چاپ رسیده است. این کتاب در هشتمین دوره جشنواره فارابی به عنوان یک نظریه مورد تقدیر قرار گرفت.
از دیگر کتابها میتوانم به «تحول گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» اشاره کنم که در سال 1394 با عنوان «چرخه گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» تجدید چاپ شد و یکی از کتابهای مبنایی در حوزه گفتمانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است.
باید علوم انسانی را در اولویت قرار بدهیم و با توجه به تفاوتهایی که با دیگر علوم دارند، شاخصها و معیارهای خاص آنها را در سیاستگذاریهای علمی در نظر بگیریم. سخن این نیست که علوم تجربی اهمیت ندارند بلکه بسیار هم دارای اهمیتاند، منتها علوم انسانی و معیارها و شاخصها و برنامهریزیهای خاص این رشتهها نیاز به توجه بیشتر دارد.
برنامه کاری آیندهتان چیست؟
من در سالهای اخیر بیشتر انرژیام را مصروف امکانسنجی یک نظریه اسلامی در روابط بینالملل کردهام و با توجه به این که فرانظریه مربوط به آن پیش از این ارائه و منتشر شده، در صددم که انشاالله نظریه اسلامی روابط بینالملل را در سطح یک نظریه کاربردی نیز امکانسنجی و ارائه کنم.
یکی دیگر از اولویتهای کاریام، به شرط بقا و حیات، تألیف کتابی در نقد و ارزیابی نظریههای روابط بینالملل است.
به علاقهمندانی که میخواهند وارد حوزه روابط بینالملل شوند چه توصیهای دارید که بتوانند ورودی جدی و اثرگذار به این رشته داشته باشند؟
اولین توصیه من این است که با شناخت قبلی و علاقه این رشته را انتخاب کنند. اما اگر ورودشان به این رشته به جهت شرایط انتخاب رشته با علاقه قبلی نبود هم میتوانند در این رشته موفق باشند و نباید ناامید شوند. من معمولا به دانشجویان تأکید میکنم که حتی اگر این رشته اولویت اول شما نبوده، اما وقتی به آن وارد شدهاید باید با تمام توان و انگیزه به آن ادامه بدهید. البته علاقه خیلی مهم است، ولی به نظر من با جدیت و پشتکار میتوان انگیزه را هم ایجاد کرد. این نکته مهمی است که باید به آن توجه کرد.
به هر حال نظر شخصی من این است که اهمیت رشته علوم سیاسی و به ویژه روابط بینالملل اگر از سایر رشتهها بیشتر نباشد کمتر نیست. اگر پزشکی با حیات افراد انسانی سر و کار دارد سیاست و روابط بینالملل با حیات جوامع انسانی سر و کار دارد و در این حوزه تلاش میشود که طبیبهای خوبی برای سیاست و روابط بینالملل پرورش داده شود؛ افرادی که بتوانند به حیات و سعادت کشور خود و در وهله بعد به انسانیت و بشریت کمک کنند.
توصیه دیگر این است که درس و مطالعه را جدی بگیرند. در واقع نباید صرف مدرک گرفتن هدف باشد. مدرک را کسی که وارد دانشگاههای ایران بشود دیر یا زود میگیرد اما هر صاحب مدرکی اندیشمند و دانشمند و پژوهشگر نمیشود. من به دانشجویانمان توصیه میکنم که در هر رشتهای هستند، از جمله روابط بینالملل، تلاش کنند که اول باشند؛ یعنی بهترین دانشجو، بهترین پژوهشگر و بهترین استاد باشند.
توصیه دیگری که من همیشه هم برای خودم و هم برای دیگران داشتهام این است که ما برای مادیات و امتیازات درس نخوانیم و درس ندهیم و تحقیق نکنیم. اگر ما یک استاد خوب و یا پژوهشگر خوب باشیم و هدفمان دانش باشد، به تبع آن، مسائل مادی هم حل میشود. اگر ما واقعا یک هدف مادی برای تحصیل داشته باشیم بسیاری از کارهای دیگر آسانتر این هدف را تأمین میکند و سختترین راه آن راه دانش است.
میتوان در حوزه سیاستگذاریهای مربوط به علوم انسانی از اندیشمندان این حوزه در سطح مدیریت و یا دست کم مشورت استفاده کرد و این امر به بهبود وضعیت هم علم کشور و هم جامعه کمک میکند.
در پایان اگر پیشنهادی هم برای مدیران علمی دارید، بفرمایید.
توصیهام این است که مدیران و سیاستگذاران علمی کشور تلاش کنند که به حوزههای علوم انسانی اهمیت و اولویت یبشتری بدهند. من در جاهای مختلف که مقامات عالی کشور حضور داشتهاند نیز این را عرض کردهام که علوم انسانی مادر علوم و هدایت کننده علوم دیگر است. حوزههای علوم تجربی علیرغم اهمیت بسیاری که دارند دارای کیفیتی تکنیکی است و آن چه تفکر را ایجاد میکند و به جامعه جهت میدهد علوم انسانی است. بنابراین باید علوم انسانی را در اولویت قرار بدهیم و با توجه به تفاوتهایی که با دیگر علوم دارند، شاخصها و معیارهای خاص آنها را در سیاستگذاریهای علمی در نظر بگیریم. سخن این نیست که علوم تجربی اهمیت ندارند بلکه بسیار هم دارای اهمیتاند، منتها علوم انسانی و معیارها و شاخصها و برنامهریزیهای خاص این رشتهها نیاز به توجه بیشتر دارد. به نظر میرسد که حداقل میتوان در حوزه سیاستگذاریهای مربوط به علوم انسانی از اندیشمندان این حوزه در سطح مدیریت و یا دست کم مشورت استفاده کرد و این امر به بهبود وضعیت هم علم کشور و هم جامعه کمک میکند.
گفتگو: سیدمهدی موسوی
No tags for this post.