شهرام کرمی: نمایشنامهنویسان شناخته شده سهم کمی در جریان تولید تئاتر دارند
![شهرام کرمی](https://sinapress.ir/wp-content/uploads/2025/02/MG_0089-scaled-1-780x470.jpg)
شهرام کرمی معتقد است، نمایشنامهنویسان شناخته شده سهم کمی در جریان تولید تئاتر کشور دارند که ضعف بزرگی است. مگر این که نویسندههای حرفهای به سمت تجاری نوشتن سوق داده شوند که متاسفانه در موارد زیادی این اتفاق افتاده است.
فاطمهسادات عبادی: شهرام کرمی نویسنده، کارگردان، منتقد و مدرس دانشگاه است. سابقه مدیریت فرهنگی و هنری همچون مدیرکل هنرهای نمایشی را در کارنامه خود دارد. نمایشنامههای متعددی نوشته که اجرا و یا در قالب کتاب منتشر شدند؛ از جمله «چه کسی سهراب را کشت؟»، «بیبی و دشت ارغوانی»، «روزهای ماهی»، «شکار بزرگ شنبه»، «بلوطهای تلخ»، «شوراب و هشو» و «خورشید کجاست؟». شرایط اقتصادی نمایشنامهنویسی بهانه گفتوگو با این هنرمند است. او در گفت و گو با خبرگزاری سینا به نکات مهمی درباره اقتصاد هنر و اقتصاد تئاتر صبحت کرد.
آقای کرمی با توجه به جایگاه و نقش مهم نمایشنامه در تولید یک تئاتر، چرا در مبحث اقتصادی شرایط مناسبی در این حوزه ندارد؟
نمایشنامه بهعنوان بخش بنیادی هنر تئاتر همواره ارزش و اهمیت دارد. اما باید در نظر داشت در چند قرن اخیر جریان تئاتر و تولیدات نمایشی بهتناسب تحولات زندگی بشر دگرگون شده است. «تئاتر تجاری» (Commercial theater) شاید عنوان آشنایی باشد اما در هر شکل یک جریان رایج تئاتر جهان است. سودآوری و مخاطب وسیع از ویژگی تئاتر تجاری است که در مقابل تئاتر هنری (Experimental theater) شناخته میشود. کشورهای پیشرفته چه آنها که صاحب تئاتر یعنی پیشینه تاریخی در هنر نمایش باشند چه آنها که با ظهور و گسترش شهرنشینی، جلوههای شهری و مرفع از زندگی اجتماعی دارند، با توجه به اهمیت هنر تئاتر به سمت هنر تجاری گرایش پیدا کردند. تئاتر برادوی نمونه بسیار خوبی برای ارزیابی تئاتر تجاری در جهان است که امروزه بهعنوان مرکز بزرگ تئاتر جهان، در شهر نیویورک آمریکا و محله برادوی شناخته میشود. جالب است سالن، امکانات و تولیدات تئاتر در این محله، مهمترین عامل جذب توریست از سراسر جهان شده است. انواع تئاتر در این مرکز با عناوین سرگرمی، هنر و تجارت اجرا میشود. روند چگونگی و تولید در این مرکز وجوه تئاتر تجاری را بهخوبی نشان میدهد. سرمایهگذاری و بهره از بهترین چهرهها و گروههای حرفهای با هدف مخاطب بیشتر در این سالنها دنبال میشود و البته جایزه معتبر تونی (tony awards) هم یکی از وجوه هنری این تئاتر است. به این موضوع اشاره داشتم که وقتی به روند تولید تئاتر و مولفههای آن پرداخته میشود باید نمونه عینی و عملی را هم در نظر گرفت. کشورهای صاحب تئاتر که روند حرفهای تولید و اجرا را دنبال میکنند چون فرانسه، آلمان و انگلستان که بخش وسیعی مخاطب تئاتر دارند فرایندی شبیه تئاتر برادوی را دنبال میکنند. تولید تئاتر یک پروسه با برنامه است. سرگرمی و هنر بهشکل توام و همزمان برای برنامهریزی درباره تولیدات تئاتر در کمپانی و مراکز تولید تئاتر دنبال میشود. در این روند انتخاب نمایشنامه گام اول و اصلی تولید تئاتر است. اگر بخواهیم کشور خودمان را درباره روند و چگونگی تولید تئاتر و گروههای حرفهای ارزیابی کنیم به چند مولفه مهم و متفاوت برخورد میکنیم که نقش کمپانی و یا سالنهای تئاتر، کارگردان و گروههای نمایشی، دولت و نهادهای حامی، بنگاههای اقتصادی، مخاطب و نیازهای او در روند تولید تئاتر بسیار مهم است. در تئاتر حرفهای دنیا پیش از هر کار و برنامهای شناخت مخاطب و نیازهای او اولویت دارد. کمپانی و سالنهای تئاتر با هدف جذب مخاطب و توجه به نیازهای عمومی درباره روند تولید برنامهریزی و اقدام میکنند. نمایشنامه در فرایند تولید تئاتر به چند نوع تقسیم میشود. آثار کلاسیک و یا فاخر بهعنوان سرمایه فرهنگی، نمایشنامههای نو و جدید که توسط نویسندههای معاصر و شناخته شده خلق میشود که در بسیاری موارد به سفارش کمپانیهای تئاتر است، آثار تجربی و آزمایشگاهی که تعریف و مخاطب ویژه خود را دارد، نمایشنامههای ملل و فرهنگهای مختلف که بیشتر با هدف معرفی فرهنگ و هنر سایر کشورها مدنظر قرار میگیرد و نمایشنامههای پرمخاطب که بهشکل متداول با معرفی یک اثر مبنای تولید و اجرا قرار میگیرد. این روند حرفهای رجوع به انواع نمایشنامه در تولیدات حرفهای جهان است.
بهنظرتان، چقدر این روند در چگونگی تولیدات تئاتر ما مدنظر قرار میگیرد؟
پاسخ روشن است و جای تحلیل دارد. نمیخواهم توضیح کلیشهای و همیشگی را که بارها شنیدهایم به این پرسش بدهم. این که شیوه و روش کار ما با معیار و روند تولید حرفهای هنر و بهویژه تئاتر جهان تفاوت دارد. این ارزیابی نیاز به بررسی ساختار و نظام هنری هر کشوری دارد که برای ما کاملا متفاوت است. بهعنوان مثال در بیشتر کشورهای اروپایی شهرداری حامی مراکز تئاتری است که در این جا این حمایت توسط دولت بوده که در حد بسیار محدود حمایت، بیشتر در نقش نظارت، این مسئولیت را برعهده دارد. نمیتوان نسخه مشترک برای ایجاد یک سیستم حمایت حرفهای و جریان تئاتر پیشنهاد داد. واقعیت اینکه با وجود تجربه کار عملی که دارم زیاد به این موضوع خوشبین نیستم! بنگاههای اقتصادی در خیلی از بخشهای هنر چون تجسمی و سینما در این چند دهه فعال بوده و حتی در تئاتر هم کارهایی شده است، ولی مشکل بزرگ ما فقدان یک استراتژی برای بهره از این ظرفیت است. یعنی بخش خصوصی و بنگاههای اقتصادی با هدف سرمایهگذاری و بهرهوری به این هنر ورود کردهاند. چارچوب و الگویی برای فعالیت در تئاتر وجود ندارد و طبیعی است که بهرهوری مالی و اعمال نظر سلیقهای و فردی که در بسیاری موارد با عدم شناخت هم همراه است جریانی را ایجاد کرده که نه جامعه هنرمندان از آن سود میبرند و نه متولیان فرهنگی و هنری از این روند رضایت دارند. در اینجا فقط بهره سرمایهگذاران مهم شده و این جریان آسیبهای خاص خود را دارد. در همین شهر تهران بیش از پنجاه مرکز و سالن خصوصی تئاتر فعالیت دارند. هنوز یک آییننامه و یا دستورالعمل برای نحوه فعالیت این مراکز وجود ندارد. با عنوان موسسه تک منظوره و چند منظوره این مراکز فعالیت دارند و نقش مرکز هنرهای نمایشی فقط در حد صدور مجوز اجرا است!
البته نباید انتظار داشت وقتی حمایتی هم وجود ندارد مراکز خصوصی تابع یک ساختار و برنامهریزی محتوایی شوند. این موضوع یک روند دو طرفه و ضروری است. مشابه این موضوع در سه دهه اخیر درباره سیستم آموزشی اتفاق افتاد. مثلا مدارس غیرانتفاعی بهعنوان مکمل سیستم آموزش عمومی شکل گرفت و در یک چارچوب و قاعده و نظم، واقعا به رفع مشکلات این سیستم کمک کرد. با حمایت، امتیازات، ساختار و آییننامه تعریف شده. اما با شکلدهی سالنهای خصوصی و روند بهرهوری اقتصادی که برای تامین هزینههای آنها ضروری است این مراکز بدون حمایت به سمت کار درآمدزا رفتهاند. البته ایجاد درآمد یعنی مخاطب، و این موضوع در هر شکل قابل اهمیت است. ولی آیا در روند تولیدات تئاتر، نمایشنامههای مهم، ارزشمند و هنری در تولیدات مدنظر حرفهای قرار میگیرد؟
یعنی شما اعتقاد دارید موضوع نمایشنامه در روند تولید تئاتر مدنظر قرار نمیگیرد؟
الان به مسئله نمایشنامه با معیار درآمد و اقتصاد توجه میشود. آثار فاخر و کلاسیک، تجربی و آزمایشگاهی، نمایشنامه ملل مختلف و غیره معیاری اصلی برای انتخاب نمایشنامه نیست. فراموش نکنیم که ما یک سرمایه فرهنگی بسیار خوب داریم که کمتر به آن توجه میشود. تماشاگر تئاتر که بهشکل میانگین با آمار پنج تا هشت میلیون مخاطب سالانه واقعا یک سرمایه اجتماعی و هنری است. چگونه، با چه کیفیت و چه آثاری برای این گروه مخاطب تولید میشود؟ باید دقت کنیم که در سال چه اندازه متون نمایشی فاخر کلاسیک و یا آثار نویسندههای حرفهای ایرانی اجرا میشود. متاسفانه آمار خوبی در این زمینه نداریم. نمایشنامهنویسان شناخته شده ما سهم کمی در جریان تولید تئاتر کشور دارند. این یک ضعف بزرگ است. مگر این که نویسندههای حرفهای ما به سمت تجاری نوشتن سوق داده شوند که متاسفانه در موارد زیادی این اتفاق افتاده است. الان جریان تولید نمایشنامههای نویسندگان حرفهای و شناخته شده بسیار ضعیف است. این موضوع دلایل مختلف دارد ولی آثار ترجمه بهشدت رواج پیدا کرده که بهنظرم آسیب خاص خود را دارد. باید از فعالیت نویسندگان حرفهای حمایت شود. شعار آن همیشه هست ولی نیاز به یک روند عملی دارد. وقتی بهرابطه نویسنده بزرگی چون آنتوان چخوف و کارگردان گروه تئاتر هنر مسکو، استانیسلاوسکی فکر میکنم ایجاد رابطه مهم و اثربخش را بین درامنویس، کارگردان و کمپانی برای توسعه موثر هنری واقعا ضروری میدانم. یا اگر به روند تولید و اجرای آثار نیل سایمون در تئاتر برادوی دقت کنیم متوجه میشویم نقش یک درامنویس در تولید یک اجرا چقدر سازنده و موثر است. من از این واهمه دارم که نمایشنامهنویس حرفهای از جریان تئاتر ما کنار گذاشته شود. این یک خطر است. نویسندگان ما همیشه نمیتوانند شخصی و غریزی بهدنبال خلق آثارشان باشند. رابطه با تولیدکننده مهم است اما ارزش هنری هم اهمیت دارد که باید توسط تولیدکننده به آن توجه شود.
چه راهکارهایی ارائه میکنید برای این که حق نویسنده با توجه به زمانی که صرف تحقیق و نوشتن کرده است، ادا شود؟
باید به ارزش کار نویسنده یعنی درامنویس توجه شود. درامنویسی کار سختی است. زمانبر است. بهترین نمایشنامهنویسان دنیا در طول عمرکاری خود حداکثر سی تا چهل اثر نوشتهاند. شکسپیر فقط ۳۹ نمایشنامه نوشته و نویسندهای چون لوپه دووگا که پانصد نمایشنامه باقی مانده دارد یک استثنا است. معتقدم، در روند تولید تئاتر باید امکان و انگیزه کار نویسندگان بهویژه نمایشنامهنویسان حرفهای ایجاد شود.
با توجه به این که کتب نمایشنامه هم مخاطب خاص دارد و کمتر برای خرید مورد استقبال قرار میگیرد؛ با چاپ متن نمایشی چقدر میتوان به بحث اقتصادی آن امیدوار بود؟
نمایشنامه یک هنر انحصاری است. یعنی مخاطب خاص خود را دارد. اهل فن، یا نویسندگان و علاقهمندان ادبیات مخاطب نمایشنامه در شکل ادبی آن هستند. عامه مردم مخاطب متن مکتوب و ادبی نیستند و در اجرا یک اثر شکل میگیرد. چاپ نمایشنامه برای یک گروه خاص است. بهشکل چاپ محدود و کم شمارگان که طبیعی است نفع اقتصادی برای نویسنده در چاپ نمایشنامه ایجاد نمیشود. در کشورهای دیگر تیراژ و قیمت کتاب بالا است و چاپ اثر یعنی سود و نفع. ولی این موضوع در کشور ما از گذشته تا امروز جدی نبوده است. نکته دیگر این که وضع نشر نمایشنامه نیز چندان مناسب نیست. امکان دسترسی به نمایشنامه نویسندگان حرفهای غیر از چند نفر باسابقه بسیار سخت است. همین الان اگر بهدنبال یک نمایشنامه چاپ شده از علیرضا نادری، یا محمد رضاییراد و محمد رحمانیان در کتابفروشی باشیم پیدا کردن آن سخت است. امیدوارم به این موضوع توجه شود که بخشی از سهم نشر و معرفی آثار نمایشی و نمایشنامه را ناشران دولتی در اختیار دارند که متاسفانه در این زمینه چندان اتفاق موثری شکل نگرفته است.
آقای کرمی، نکته یا صحبتی باقی مانده است؟
موضوعی که مطرح کردهاید بسیار اهمیت دارد. بهنظرم در شرایط حاضر توجه به نقش درامنویس در جریان تئاتر کشور مهمتر از هر موضوعی است که باید برای فعالسازی و اثربخشی آن اقدام جدی کرد.