در سالهای اخیر، تعامل میان هنرهای تجسمی و هوش مصنوعی (AI) به یکی از هیجانانگیزترین مرزهای بیان خلاقانه تبدیل شده است. با ترکیب سنتهای هنری چندینساله و فناوریهای پیشرفته، پارادایم جدیدی در حال شکلگیری است که مفاهیم سنتی هنر، خلاقیت و مالکیت فکری را به چالش میکشد. در ادامه به بررسی چگونگی انقلاب هوش مصنوعی در هنرهای تجسمی، پیامدهای آن و ملاحظات اخلاقی مرتبط با آن پرداختهایم.
تقاطع هنر و هوش مصنوعی
مهدی نوروز: هنر همواره همراه با فناوری تکامل یافته است؛ فرقی هم نمیکند قرن بیست و یکم باشد یا خیر. در قرن حاضر اما هوش مصنوعی نمایانگر جدیدترین جهش در این مسیر است و ابزارها و تکنیکهایی را ارائه میدهد که چند دهه پیش حتی قابل تصور نبودند.
قابلیتهای هوش مصنوعی در هنرهای تجسمی عمدتاً از یادگیری ماشین و الگوریتمهای یادگیری عمیق نشأت میگیرد. این سیستمها با استفاده از دادههای گسترده از تصاویر، قادر به شناسایی الگوها، تقلید از سبکهای هنری و حتی ایجاد آثار هنری کاملاً جدید هستند. مدلهای هوش مصنوعی مانند شبکههای تولید متخاصم (GAN) و شبکههای عصبی به ابزارهای محبوب هنرمندان تبدیل شدهاند و به آنها امکان میدهند آثار منحصربهفرد و خیرهکنندهای را با سرعت و دقت بیسابقه خلق کنند.
به گزارش خبرگزاری سینا، در ابتدا شاید ترسناک به نظر برسد اما این ظهور تاکنون سراسر وحشت آفرین نبوده بلکه در مواردی هوش مصنوعی به جای جایگزینی خلاقیت انسانی، آن را تقویت کرده است. هنرمندان از ابزارهای هوش مصنوعی برای کشف امکانات جدید و گسترش مرزهای تخیل خود استفاده میکنند. برای مثال، نرمافزارهایی مانند DeepArt و Runway ML به هنرمندان این امکان را میدهند که با سبکها، بافتها و ترکیبهایی که به صورت دستی غیرممکن یا بسیار دشوار است، آزمایش کنند.
این همکاری میان انسان و ماشین یک تعامل پویا ایجاد میکند که در آن هنرمند دیدگاه مفهومی را ارائه میدهد و هوش مصنوعی آن را اجرا یا تقویت میکند. به عنوان مثال، آثار هنرمندی مانند ماریو کلینگمن که از هوش مصنوعی برای خلق تصاویر انتزاعی و سورئال استفاده میکند، تعاریف سنتی هنر را به چالش میکشد. در چنین مواردی، هوش مصنوعی به عنوان یک همخالق عمل میکند و به تبدیل دیدگاه هنرمند به واقعیت کمک میکند.
ظهور سیستمها و چالشهای جدید
شاید بی راه نباشد اگر بگوییم که ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی فرآیند خلق هنرهای تجسمی را دموکراتیزه کردهاند. گواه این ادعا نیز آنجاست که به طور سنتی، تولید آثار هنری باکیفیت نیاز به سالها آموزش و دسترسی به منابع گرانقیمت داشت. اما ابزارهای هوش مصنوعی این امکان را فراهم کردهاند که هر کسی بدون توجه به پیشینه یا تخصص فنی خود، در خلق هنر مشارکت کند.
برنامههایی مانند DALL-E و Artbreeder به کاربران اجازه میدهند تنها با چند ورودی، آثار بصری شگفتانگیزی تولید کنند. این دسترسی آسان باعث افزایش علاقه به هنرهای تجسمی شده و صداها و دیدگاههای جدیدی را به چشمانداز خلاقانه وارد کرده است. در حالی که برخی منتقدان معتقدند این امر از ارزش هنر سنتی میکاهد، دیگران آن را به عنوان نیرویی دموکراتیک میبینند که مرزهای مشارکت در فرآیند هنری را گسترش میدهد.
با این حال اگرچه هوش مصنوعی امکانات هیجانانگیزی را باز میکند، چالشها و جنجالهای قابل توجهی نیز به همراه دارد. یکی از نگرانیهای اصلی، مسئله مالکیت است. زمانی که یک اثر هنری تولید شده توسط هوش مصنوعی برنده یک رقابت میشود یا با قیمت میلیونها دلار فروخته میشود، چه کسی شایسته اعتبار است؟ آیا برنامهنویسی که هوش مصنوعی را توسعه داده، هنرمندی که از آن استفاده کرده یا خود هوش مصنوعی؟ این پرسشها فهم سنتی ما از خلاقیت و مالکیت معنوی را به چالش میکشند.
مسئله دیگر، پیامدهای اخلاقی استفاده از هوش مصنوعی در هنرهای تجسمی است. سیستمهای هوش مصنوعی اغلب برای یادگیری و تولید آثار جدید، به مجموعه دادههای گستردهای از آثار هنری موجود متکی هستند. این رویکرد منجر به اتهاماتی از جمله سرقت ادبی و نقض حقوق مالکیت فکری شده است، زیرا آثار تولید شده توسط هوش مصنوعی ممکن است شباهت زیادی به سبکها یا ترکیبهای هنرمندان موجود داشته باشد. نبود قوانین واضح در این زمینه مشکل را تشدید کرده و بسیاری از هنرمندان را نسبت به سوءاستفاده احتمالی از آثارشان نگران کرده است.
آینده هنرهای تجسمی و هوش مصنوعی
تأثیر هوش مصنوعی بر هنرهای تجسمی تنها به آثار فردی محدود نمیشود؛ بلکه زیباییشناسی را نیز بازتعریف میکند. هوش مصنوعی میتواند روندهای هنری را تجزیه و تحلیل کرده و سبکهای کاملاً جدیدی را با عناصر حاصل از دورهها و فرهنگهای مختلف ترکیب کند. این ترکیب، هنجارهای زیباییشناختی سنتی را به چالش کشیده و مخاطبان را ترغیب میکند تا نگاه متفاوتی به هنر داشته باشند.
برای مثال، هنر تولید شده توسط هوش مصنوعی اغلب کیفیتی متمایز دارد—ترکیبی از عناصر آشنا و ناآشنا. با ترکیب عناصر مختلف، هوش مصنوعی میتواند آثاری خلق کند که همزمان حس کلاسیک و پیشرو بودن را القا کنند. این زیباییشناسی منحصربهفرد در حال بازتعریف معنای زیبایی یا معنا در دنیای هنر است.
اگرچه تکامل هوش مصنوعی، تأثیر آن بر هنرهای تجسمی احتمالاً عمیقتر خواهد شد. فناوریهای نوظهوری مانند واقعیت افزوده (AR) و واقعیت مجازی (VR) در حال حاضر در حال یکپارچگی با هوش مصنوعی هستند تا تجارب هنری غوطهورکنندهای ایجاد کنند. این نوآوریها مرز بین خالق و مخاطب را محو کرده و به بینندگان اجازه میدهند تا با آثار هنری تعامل داشته و آنها را در زمان واقعی تحت تأثیر قرار دهند.
با این حال یکپارچگی هوش مصنوعی در هنرهای تجسمی همچنین سؤالات فلسفی عمیقتری را درباره ماهیت خلاقیت و انسانیت مطرح میکند. آیا یک الگوریتم واقعاً میتواند خلاق باشد یا فقط یک ابزار پیچیده است؟ برای هنرمندان انسانی چه معنایی دارد اگر ماشینها بتوانند آثاری تولید کنند که واکنشهای احساسی واقعی برانگیزند؟
این سؤالات ما را وادار میکند تا رابطه خود با فناوری و نقش آن در جامعه را بازنگری کنیم. در حالی که هوش مصنوعی هرگز نمیتواند جایگزین تجربه انسانی شود، میتواند به عنوان آینهای عمل کند که خلاقیت ما را بازتاب داده و تقویت میکند و به شیوههایی ما را به چالش میکشد و الهام میبخشد.