تن به جهالت ندهیم
رفتارهای افراد و ساختارها بر هم تأثیر متقابل میگذارند. این دنیای نوین درهمتنیده اما درعینحال میتواند برای هر یک از ما به جزیرههای مستقلی بدل شود که فارغ از واقعیت بیرونی بر سرنوشت ما حکم میراند و افق و چشمانداز رویدادهای ما را ترسیم میکند.
به لطف شبکههای مجازی، فضای اینترنتی و انقلاب عظیم و مبارک اطلاعات، امروزه همه ما میتوانیم حبابی از دوستان و همفکران و همنظران به دور خود ایجاد کنیم. جز صدای مدح دوستان نشنویم و جز به تعریف و تمجید آنها گوش فرا ندهیم. همه ما میتوانیم در این فضای پیلهواری که در اطراف خود میتنیم، قهرمانان افسانهای باشیم که در ذهن و تصور خود برترینهای زمینیم و جهان باید در برابر حضور و کار ما سر تعظیم فرود آورد.
اگر هم گاهی صدایی از بیرون این حباب به گوش ما رسید که فلان کار که میکنی خطا است، به طعنهای و زهرخندی پاسخش میدهیم که ببین دشمن و بدخواهان را که تحمل اینهمه موفقیت و کارآمدی ما ندارند.
گاهی ما درون این حبابها زندگی شادی را برای خود میسازیم که ممکن است نسبتی با جهان اطرافمان نداشته باشد اما دنیای واقعی اگرچه از انبوهی از این حبابها شکلگرفته است اما هیچیک از این مرزهای ذهنی باعث نمیشود که دنیا خود را به درون آنها محدود کند.
تأثیر این فضای محدودکننده ذهنی بهخصوص با ضریب تأثیرگذاری ما در جامعه تغییر میکند. گاهی ما شهروندی با بازه اثرگذاری محدود هستیم که مخاطبانمان چندین نفری بیشتر نیستند. هنوز تن دادن به این فضای بسته ذهن ما را محدود میکند، تصمیمگیری ما را با خطا مواجه میکند و جایی و روزی اثر منفی آن را در زندگی خودخواهیم دید اما اثرش کمتر از آن زمانی است که کسانی که باید صدای رسای دانایی باشند اسیر چنین فضایی شوند.
این هشدار را میتوان درباره مشاغل و فعالان حوزههای مختلف مطرح کرد. من اما درباره همصنفان خودم سخن میگویم. روزنامهنگاران علم که وظیفه ایشان کشف دنیا و خبرهای جهان پیش رو علم، تفسیر و تحلیل و نظارت بر جامعه علمی است و افرادی که بهنوعی در حوزه علم و اندیشه گام برمیدارند اگر تن به چنین حبابها و مرزهایی دهند، میتوانند اثری مخرب بر مخاطبی عظیم داشته باشند.
اگر ما در نقش روزنامهنگاران فراموش کنیم که وظیفه ما چیست، قرار است چه چیزی را پوشش دهیم و قرار است بر چه ساختاری نظارت و نقد کنیم، اگر فراموش کنیم هرروز و هرلحظه باید در برابر هر دادهای علامت سوال بگذاریم تا مطمئن شویم که آنچه به دست مردم میرسد مطمئن و دقیق است، اگر مصلحت حقیقت را به نفع مصلحت نهاد و سازمانی قربانی کنیم، اگر از پرسشگری خسته شویم و اگر هرلحظه و هر ثانیه به کار و عملکرد خود شک نکنیم، اگر زمانی فکر کنیم آنچه انجام میدهیم کار بزرگ و بینظیری است که جایی برای بهتر شدن ندارد، نهتنها خود قدم در مسیر سقوط گذاشتهایم که جامعهای را با خود بهسوی درههای ژرف و تاریک جهالت و یا از آن بدتر، توهم دانایی سوق میدهیم.
ما وظیفهداریم در برابر هر ادعایی شک کنیم و آن را به محک و عیار دقیقترین سنجههایی که در اختیارداریم بسنجیم؛ اما این شک گرایی شامل حال خود ما نیز میشود. ما چارهای جز این نداریم که روزبهروز کار و اثر و محتوای خود را بسنجیم و ببینیم برای چه کسی چه محتوایی تولید کردهایم. اگر در این راه تردید کنیم و تن به وضع موجود بدهیم، اگر با این ادعا که مردم از همین محتوای هنوز ناپخته رضایت دارند یا همین روایت غیردقیق را دوست دارند پس ما نیز همان را در اختیارشان بگذاریم، اگر دقت و صحت و مناسبت محتوا را با تعداد کلیکها یا آگهیها معاوضه کنیم، دانسته یا نادانسته به لشکر توسعهدهندگان فضای جهل و ناآگاهی ملحق شدهایم.
در روزها و ایامی که جهان در بهت رواج خبر دروغ و غیردقیق و فضاسازیهای تبلیغی و زیستن در حبابهای شخصی خود را با خطر و نگرانی بیسابقهای روبرو می ببیند، بیش از هرزمانی باید ما که بخشی از روند انتقال دانایی و روش دانایی به بدنه جامعه را بر عهدهداریم به خود بنگریم. مراقب باشیم مبادا زیستن درون مرزهای مجازی و تشویق دوستان نزدیک و نادیده گرفتن نقدها و حرفهای دیگران، ما را در جهالت فریبندهای فرو برد که تاوان آن را نهفقط ما که مردمانی میدهند که به ما اعتماد کردهاند.
باید مراقب بود راهزن اعتماد مردم نشویم.
—
پوریا ناظمی
No tags for this post.