با فرا رسیدن بهار، انگلهای کوچک خود را به شاخههای بالایی درختان میآویزند و منتظر میزبانانشان میمانند. این موجودات کوچک نابینا و ناشنوا ،تصور میکنند که جهان فضایی بسیار ناچیز است. انگلها علیرغم این محدودیتها، نسبت به تغییرات دما و حضور اسید بیوتریک حس تشخیص بسیار قوی دارند(اسید بیوتریک نوعی ماده شیمیایی است که در عرق حیوانات یافت میشود).
آنها هرقدر لازم باشد انتظار میکشند تا گرما و حضور حیوانی در محدوه اطرافشان را احساس کنند، سپس خود را پرتاب میکنند به امید اینکه به غذای تازه خود دست یابند. آنها به داخل پوست قربانیان خود نفوذ میکنند و درآنجا پنهان میشوند تا خون غنی و مقوی که در زیر سطح پوست قراردارد را سر بکشند. همین که خون را کاملا بلعیدند روی زمین میافتند، تخمگذاری میکنند و میمیرند.
شاید در مقایسه با استانداردهای انسانی این نوع زندگی بسیار ناراحتکننده به نظر برسد. این موجودات بسیار کوچک از زیست کره جنگلی وسیعی که اطرافشان را گرفته، از آهنگ آرامشبخش رودخانههای نزدیکشان و رایحه زمینی تجزیه پوست درختان، بیخبرند، اما اینها همه از نظر انسانی اهمیت دارد، در واقع انگلها آنچه برایشان مقدر شده را بخوبی انجام دادهاند.
طبق مشاهدات جیکوب اوکسکول ( Jakob Uexkull1909) حیواناتی که دریک اکوسیستم یکسان زندگی میکنند ممکن است درک کاملا متفاوتی از جهان اطراف خود داشته باشند. تمامیت جهان برای هرگونه از موجودات تنها به محرکهای که پیش رو دارند، محدود می شود.
انسانها برای بررسی جهان فیزیکی خود از ابزار حساس و قوی استفاده میکنند. با این حال برخی از ابعاد محیط، مانند نور فرابنفش، امواج فراصوت و اشعه ایکس، ما را از حواسمان دور میکنند. برای توسعه سنسورها و آزمایشاتی که وجود این پدیده ها را ثابت کند و به مرزهای جدیدی جهت اکتشاف دست یابد، به مشاهدات بسیار دقیق و نبوغ افرادی نیاز داریم که به طرزقابل توجهی کنجکاو هستند.
امروزه ما دیدمان را نسبت به جهان تغییر و وسعت دادهایم تا با مفاهیمی که هنوز ثابت نشدهاند: همچون انرژی تاریک وچندجهانی بودن تطبیق یابد و با افزایش آگاهی نسبت به طبیعت خاص و عجیب جهان شناختهشدهمان، قادریم درباره حقایق فیزیکی جدید و متفاوت آن رویاپردازی کنیم. برای درک محدودیتهای محیط اطرافمان باید بفهمیم که چه چیزهایی را میدانیم و از چه چیزهایی آگاه نیستیم.
رویدادهای سیاسی اخیر یادآوری میکند که ما، ورای محیط فیزیکی اطرافمان، در محیطی فرهنگی نیز حضور داریم که محصول محرکات اجتماعی است. گاهی بهراحتی می توانیم تمرکزمان را به این جهان اجتماعی محدود کنیم و با سرگرم شدن به محدودیتهایمان رشد کنیم تا مانند همان انگلها، نسبت به پیچیدگیهای خیرهکننده اکوسیستم خود نابینا شویم. اما اگر جهان فیزیکی ما یک اشاره باشد، احتمالات فرهنگی را تصور کنید که ممکن است طی یک کنجکاوی اجتماعی کوچک بدست آیند.
برای دسترسی به جدیدترین شماره مجله American Scientist فایل پیوست را ملاحظه فرمائید.
مترجم: شیوا اسکندری
No tags for this post.