نگاهی به اقتصاد اسباببازی و نقش آن در مهارت آموزی کودک/3
قدیمیها هنوز بازی میکنند
یک سنگ، یک چوب، یا حتی یک گردو، جهان جدیدی از هیجان، رقابت، و همکاری برای کودک گذشته بود. بازیهای قدیمی ایرانی مثل «الک دولک»، «هفت سنگ»، «زو»، «گردو بازی»، «لیلی»، «فرفره» و «گل یا پوچ» نه تنها وسیلهای برای سرگرمی بودند، بلکه به طرز شگفتانگیزی در تربیت ذهنی، جسمی، و اجتماعی کودکان تاثیرگذار بودند. آنها می دویدند. عضلاتشان به حرکت در می آمد و بی اینکه علمی برای اثبات وجود داشته باشد دست ورزی و تقویت چشم و مهارت حل مساله و هزاران اتفاق شگرف روبروی آنان قرار می گرفت.
بازیهای ساده، دنیای پیچیده
الما توکل: قدیم ها از بازیهای سادهای همچون «گردو بازی» گرفته تا رقابتهای گروهی در «هفت سنگ»، بازیها نه تنها فرصتی برای تفریح بودند، بلکه بچه ها را با دنیای قوانین، رقابت، و همکاری آشنا میکردند. این بازیها با وسایل سادهای در دسترس بودند و زبان مشترک بسیاری از آنها محسوب میشدند. آن زمانها، هیچکس نمیپرسید که این بازیها چه تاثیری بر رشد و شخصیت کودک دارند، اما هرکدام به نوبه خود در پرورش مهارتهای مهمی همچون تصمیمگیری، استراتژی، تمرکز، و حل مشکل نقش بسزایی داشتند.
بازیهای قدیمی ایران، جزیی از فرهنگ مردمان این سرزمین بودند و به نوعی، هر کدام حکایت از ویژگیهای خاص جامعه و تاریخمان داشتند. در آن زمان هیچچیز پیچیدهتر از این نبود که دو کودک در گوشهای از محله، درحال بازی با یک فرفره یا گردو باشند و به تماشای چرخش آنها بنشینند. به ظاهر، همهچیز ساده بود، اما آن بازیها به شکلی عمیقتر بر روان کودک اثر میگذاشت.
بازیهایی مانند «فرفره»، که بچهها آنها را میچرخاندند، در ظاهر فقط یک بازی سرگرمکننده است، اما واقعیت این است که بچهها در این بازی، مفاهیمی همچون تعادل، فیزیک، و مرکز ثقل را بهطور غیرمستقیم میآموختند. بسیاری از کودکان در حین بازی با فرفره یاد میگرفتند که چطور با کمترین حرکت، بیشترین انرژی را به فرفره منتقل کنند.
به گزارش خبرگزاری سینا، در بازی «الک دولک»، که شاید یکی از معروفترین بازیهای خیابانی ایرانی باشد، بچهها با استفاده از یک چوب و سنگ، به دنبال ایجاد تعادل و دقت میپرداختند. این بازی، از آن دست بازیهایی بود که به بچهها یاد می داد که موفقیت در آن، نه تنها به شانس، بلکه به تمرکز و دقت نیاز دارد. هر کودک تلاش میکرد که با استفاده از حرکات درست، سنگ را در نقطهی موردنظر بیاندازد. این مهارتها، از جمله دقت در عمل، تمرکز، و تصمیمگیری سریع، همانهایی هستند که امروزه در زندگی بزرگسالی به آنها نیاز داریم.
در «هفت سنگ» هم که بیشتر جنبه گروهی داشت، بچهها یاد میگرفتند چطور بهطور هماهنگ با دوستانشان همکاری کنند. در این بازی، تیمها باید با دقت و هماهنگی حرکت کنند و در عین حال استراتژیهایی برای شکست حریف به کار گیرند. این بازیها به نوعی کودکان را برای یادگیری مهارتهای اجتماعی آماده میکردند. در کنار آن، روحیه رقابت و چالش هم در آنها تقویت میشد؛ آنها یاد می گرفتند که رقابت سالم و تلاش برای پیروزی، بخشی از فرایند رشد است و مهمتر از آن، شکست هم بخشی از همین بازی است.
«زو» بهشدت بر قدرت استدلال و حل مسئله تمرکز داشت. حتی «لیلی» و «لیلیحوضک»، که یکی از بازیهای پرطرفدار دوران کودکی بسیاری از ما بود، جزو بازیهایی بودند که نه تنها مهارتهای حرکتی و تعادلی کودکان را تقویت میکرد، بلکه بهشدت به تقویت حافظه و دقت در شمارش هم کمک میکردند. کودکانی که این بازیها را انجام میدادند، میآموختند که چگونه میتوانند در زمانی کوتاه، توجه خود را به چندین عامل مختلف معطوف کنند. این مهارت، یکی از مهمترین ویژگیهای ذهنی است که در آینده به کمک انسانها خواهد آمد.
بیشتر بخوانید:
اسباببازیها؛ پلهای کوچک به دنیای بزرگ تخیل
اسباببازیها چگونه در ایران راهی دنیای کودکان میشوند؟
در نهایت، «گل یا پوچ» بازی سادهای بود که نیاز به هیچ وسیله خاصی نداشت، اما در آن باید مهارتهای اجتماعی همچون هماهنگی و تعامل با دیگران را به کار میبردید. این بازی به کودکان میآموخت که در زندگی واقعی نیز بسیاری از شرایط، به همین سادگی اتفاق میافتند و گاهی باید از حدس و گمان برای پیشبرد امور استفاده کرد.
احتمالا بپرسید آیا با ظهور هزاران بازی جدید حفظ بازیهای قدیمی مهم است؟ باید گفت بله از دیدگاه فرهنگی این بازیها نه تنها به عنوان ابزار سرگرمی بلکه به عنوان میراثی از تاریخ و سنتهای اجتماعی و فرهنگی ما هستند. بسیاری از این بازیها ریشه در باورها، آداب و رسوم گذشتگان دارند و میتوانند ارزشهای انسانی و فرهنگی خاصی را به نسلهای جدید منتقل کنند. بازیهایی مانند هفت سنگ، زو، گردو بازی و فرفره در واقع نمادهایی از همبستگی اجتماعی، همکاری و اصول زندگی جمعی هستند که در طول زمان از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاند.
این بازیها به کودکان فرصت میدهند تا از طریق تعامل با دیگران، اهمیت همکاری، احترام به قواعد، و تحمل شکست را بیاموزند. بازیهایی مانند لیلی و گل یا پوچ که در آنها گروهی از افراد باید با هم تعامل کنند، به طور غیرمستقیم مفاهیم اجتماعی همچون برابری، رقابت سالم و تعامل جمعی را در ذهن کودکان میکاشتند. این بازیها در حقیقت برای تقویت روابط انسانی و ارتقای همدلی طراحی شدهاند و به همین دلیل حفظ آنها میتواند به نگهداری این ارزشها در دنیای مدرن کمک کند.
علاوه بر این، بسیاری از این بازیها داستانها، اسطورهها و آموزههای فرهنگی جامعه را در خود دارند. مثلاً بازیهایی که با وسایل ساده مانند سنگ، چوب یا گردو انجام میشدند، به کودکان این حس را میدادند که حتی با ابزارهای ابتدایی میتوانند از لحظات زندگی لذت ببرند و در عین حال به طور ناخودآگاه با مفاهیم اقتصادی و اجتماعی آن دوران آشنا میشدند. بازیهایی که از نظر فرهنگی به ترویج یکپارچگی، همبستگی و احترام به دیگران پرداخته و این مفاهیم را به کودکان منتقل میکنند، در دنیای امروز با توجه به تغییرات سریع اجتماعی و تکنولوژیکی، بیشتر از همیشه به عنوان بخش ضروری فرهنگ شفاهی و اجتماعی باید حفظ شوند..
میراثی از گذشته، راهی به آینده
برای تشویق کودکان به بازیهای قدیمی، اولین قدم این است که خودمان به عنوان والدین یا مربیان به این بازیها علاقهمند باشیم و آنها را به شکلی جذاب معرفی کنیم. در دنیای امروز که تکنولوژی بخش بزرگی از سرگرمیها را در دست دارد، کودکان نیاز دارند تا با بازیهای سنتی هم آشنا شوند و از مزایای آنها بهرهمند شوند. اما چطور میتوانیم این بازیها را برای کودکان جذاب و کاربردی کنیم؟
اولین روش این است که خودمان پیشگام باشیم. برای مثال، میتوانیم در کنار کودک خود به بازیهایی مثل «هفت سنگ» یا «الک دولک» بپردازیم و از آن به عنوان فرصتی برای تقویت ارتباط عاطفی و ایجاد لحظات خوشایند استفاده کنیم. وقتی کودک ببیند که این بازیها برای بزرگترها هم جذاب و مهیج است، خود به خود علاقهمند میشود.
دومین روش، تغییر رویکرد نسبت به بازی است. به جای اینکه فقط آنها را به عنوان یک سرگرمی ساده معرفی کنیم، میتوانیم به طور غیرمستقیم مهارتهایی که از طریق این بازیها یاد میگیرند را برجسته کنیم. مثلاً در «فرفره بازی»، کودک به طور ناخودآگاه با مفاهیم فیزیکی مثل تعادل و مرکز ثقل آشنا میشود. این بازیها، همانطور که در گذشته به تربیت بدنی و ذهنی کودکان کمک میکردند، امروزه نیز میتوانند کودک را به تفکر منطقی و حل مسئله تشویق کنند.
سومین روش، ایجاد فضایی برای رقابت سالم است. بازیهایی مثل «هفت سنگ» و «لیلی» میتوانند به کودکان این فرصت را بدهند تا یاد بگیرند که رقابت سالم و همکاری با دیگران بخش جداییناپذیر از زندگی است. این بازیها میتوانند به عنوان درسی برای یادگیری همکاری، اعتماد به نفس، و چگونگی مواجهه با شکست عمل کنند.
در نهایت، میتوانیم این بازیها را با داستانها و خاطراتی که خود از آنها داریم، زنده کنیم. اینطور میتوانیم به کودک نشان دهیم که این بازیها جزو فرهنگ ما هستند و هر یک از آنها داستانهایی از گذشته ما را در دل خود دارند. برای مثال، میتوانیم از کودکیهای خود صحبت کنیم و چطور در کنار دوستانمان «زو» یا «گردو بازی» میکردیم. اینگونه بازیها نه تنها سرگرمکنندهاند بلکه به کودک این احساس را میدهند که در حال حفظ یک بخش از تاریخ و فرهنگ خود است.