سازندگان انیمیشن «شنگول و منگول» در شخصیت سازیها، محتاطانه و کم ادعا به پیش رفته اند و حاصلش، به دنیا آوردن «سایه سرخ» است که میتواند تبدیل به شخصیتهای کلیدی در انیمیشنهای بعدی باشد.
به گزارش خبرگزاری سینا، حالا با خیال راحت سرمان را باید بالا بگیریم و به آنهایی که دائما توانایی ها و استعدادهای هنری مان را دست پایین می گرفتند، بگوییم «دیدید که توانستیم؟» نمونه اش، همین انیمیشن «شنگول و منگول» که به تازگی رفته است روی پرده سینماهای کشور. کاری از برادران دالوند. با استقبالی که از این انیمیشن در خارج از کشور شده است، می توان با قاطعیت گفت که این اثر، در حد استاندارد جهانی است و ایران وارد باشگاه انیمیشن سازهای حرفه ای دنیا راه یافته است.
از این پس ما منتظر آثار انیمیشینی قدرتمند، پولساز و اثرگذار در جهان تصویر خواهیم بود. کاش می شد به بهانه این دستاورد بزرگ فرهنگی و هنری، روزی را به نام پویانمایی یا همان انیمیشن در تقویم کشور ثبت کرد و از این طریق، انگیزه و اعتماد به نفس لازم را به دست اندرکاران این عرصه داد.
اما «شنگول و منگول» که اقتباسی از همان افسانه معروف گرگ و بزغاله ها است، با بهره مندی از هوش و خلاقیت برادران دالوند، توانسته است تبدیل به اثری مستقل در حین بهره مندی از آثار شاخص انمیشین دهه اخیر باشد. مثلا بهره مندی از حس و حال انمیشین موفق پاندای کونگ فو کار یا زوتوپیا، سبب شده است که مخاطبان، با احساس آشنایی و نزدیکی با آن، بتوانند اتفاقات را راحت تر درک کنند و ارتباط بیشتری با آن داشته باشند.
البته کاش می شد نوع برداشت از آن افسانه معروف، نزدیک تر به اصل ماجرا باشد. می دانیم که اسامی «شنگول و منگول و حبه انگور»، جعلی و اشتباه محاوره ای است که البته ادای این اسامی از لهجه ترکی نشأت گرفته. اصل اسم هایی که در ادبیات فولکلور ایران از افسانه قدیمی گرگ و بزغاله ها گرفته شده است در واقع «سن گل، من گل و دسته گل» است. واژه «سن» در زبان ترکی، به معنای ضمیر «تو» است و در ادبیات فارسی هم، واژه ای آشناست و این اسم به خاطر ایجاد وزن در اسامی، انتخاب شده است.
این اسامی، نشانه ای ارزشمند از احترامی و جایگاه والایی است که فرزندان نزد والدین دارند. در بخش هایی از داستان انیمیشن، بهره هایی از هفت خان رستم در شاهنامه فردوسی، گرفته شده است اما نیمه کاره مانده. با این حال، آنقدر خرده داستان های جذاب و چابک در انیمیشن وجود دارد که به اندازه کافی می توان با تماشای آن، سرگرم شد و حتی چیزهایی هم آموخت.
انتخاب نام شخصیت ها، جالب و خلاقانه است. زالبالو، خون پوز و اسامی دیگر، به شخصیت ها، بعدهای دیگری بخشیده که فهم انیمیشن را نزد مخاطب، عمیق تر می کند. البته دیالوگ های شخصیت تک شاخ که وزن و قافیه دارد، کار دشواری است و بر غنا و جذابیت اثر افزوده است.
اما کار انیمیت «شنگول و منگول» در بهترین حالت ممکن رخ داده است. درخشان بخش کار، نورپردازی آن است که در واقع مرز بین کار حرفه ای و آماتور را در انیمیشن را می سازد. این کار، بسیار زمان بر و طاقت فرسا است اما خوشبختانه با مدیریت برادران دالوند و بهره مندی از متخصصان ایرانی و خارجی، نتیجه ای درخشان و تحسین برانگیز به جا گذاشته است.
سازندگان «شنگول و منگول» در شخصیت سازی ها، محتاطانه و کم ادعا به پیش رفته اند و حاصل اش، به دنیا آوردن «سایه سرخ» است که می تواند تبدیل به شخصیت های کلیدی در انیمیشن های بعدی باشد. گر چه، شخصیت «شاخ طلا» که پدر شنگول و منگول است، الکن و ناقص مانده است و شاید سازندگان، خواسته اند ظرفیت های بالقوه آن را بالفعل کنند. با استقبالی که از این انیمیشن در سینماهای ایران و خارج از ایران خواهد شد، برادران دالوند را باید مجاب کند که سرمایه گذاری جدی تری در بخش فیلمنامه داشته باشند تا بتوانند، همگان را با استفاده از خلاقیت ایرانی، شگفت زده کنند.
موسیقی متن نیز، درست و همسو با صحنه ها ساخته شده است. استفاده از ارکستراسیون بزرگ و ایجاد سنکوپ های متعدد که هیجان تصاویر را افزون می کند، از نقطه های بارز آهنگساز است و با توجه به تجربه «مارک ویلات» که جایزه معتبر «امی» را برده و در چند انیمیشن و اثر معروف دیگر هم آهنگسازی کرده است، انتظاری جز این نمی توان داشت.
اما در بخش دوبله «شنگول و منگول» چند نکته را باید گفت. استفاده از صدای راوی یا وویس اور (voice-over) بسیار به جا و درست بود و کار را از ملال زدگی، به دور می کرد. اما در بخش دوبله شخصیت ها، باید گفت که بهتر بود شخصیت ها دارای لهجه نمی بودند و به جای آن، از لحن استفاده می کردند. محمدرضا علیمردانی توانسته است از وجود شخصیت های نام آشنای سینمایی و تلویزیونی در کارش استفاده کند که متداول و البته درست است اما اگر به تجربه اش بیشتر تکیه می کرد و برای متفاوت کردن کارش، به جای لهجه، سراغ لحن می رفت، می شود گفت که دیگر شاهد نقصی در کار نمی بودیم.
با توجه به اینکه انیمیشن ها معمولا بعد از پایان اکران، در شبکه های نمایش خانگی هم مورد استقبال قرار می گیرند، پیشنهاد می کنم سازندگان انیمیشن، به فکر نسخه دوم دوبله هم باشند و اتفاقا هر دو نسخه را می توانند در اختیار مخاطبان قرار دهند. شاید درستی و نادرستی نقدی که نسبت به دوبله وجود دارد، در آنجا معلوم شود.
منبع: ایرنا