غذا و تاثیر آن بر گردشگری4:
مشارکت در طبخ و سرو غذا جذاب است
یک مدرس گردشگری مشارکت در تجربه طبخ و سرو غذا را لذتبخش میداند و میگوید: همینکه آبِ آبگوشت را در کاسه میریزیم و گوشتش را میکوبیم و در سرو آن مشارکت داریم چقدر برایمان جذاب است؟ همین جذابیتها موجب رونق گردشگری میشود.
زهره نیلی: غذا یکی از ارکان مهم گردشگری است. هستند کسانی که به رشت میروند تا انواع غذاهای گیلانی را در همان فضا و حال و هوا تجربه کنند یا جنوب را انتخاب میکنند تا ماهی و میگو و غذای دریایی بخورند اما هنوز هیچ توری، ویژه خورد و خوراک طراحی نشده است.
مسیح شریف، فعال گردشگری ، خوراک را یکی از رکنهای اصلی گردشگری میداند و به خبرگزاری سینا میگوید: گردشگری خوراک، یعنی افرادی به قصد تجربه خوراکیهای یک شهر به آنجا سفر کنند. مثلا بخواهند باقلوا یا فسنجان یزد را بچشند و به همینخاطر به شهر بادگیرها بروند. پس خوراک در کنار حمل و نقل، اقامت، خرید و جاذبههای گردشگری یکی از ارکان سفر است و هستند کسانی که با محوریت خوراک سفر میکنند یا خوراک برایشان، یکی از محورهای اصلی است.
به گفته این راهنمای گردشگری با کمی جستوجو در گوگل میتوان به فهرست خوراکیهای محلی یک شهر یا کشور پی برد. از چت جیپیتی هم میشود کمک کرد. اما خوب است مراجع و سایتهای موثقی هم وجود داشته باشند و در زمینه گردشگری اطلاعرسانی کنند و فهرست غذاها، رستورانهای خوب، خانههای بومگردی و سوغات یک شهر را در اختیار مسافران بگذارند.
شریف در پاسخ به اینکه چرا در بسیاری از رستورانها فقط کباب و غذاهای معمولی چون قیمه و قورمه سرو میشود میگوید: حتما این غذاها سود بیشتری دارند و پختن و سرو و نگهداریشان، آسانتر است. به هر حال رستوران، بک بنگاه اقتصادی است و باید به این مساله که کدام غذاها هم طرفدار و هم سود بیشتری دارند فکر کند.
این مدرس گردشگری معتقد است که مناسبات جهان امروز تغییر کرده و میزان مهاجرت بالا رفته است. حالا هر چه بخواهیم را در شهر و دیار خود پیدا میکنیم. برای مثال یک زمان لازم بود به اصفهان برویم و کام خود را با گز اصفهان شیرین کنیم، اما حالا در بیشتر سوپرمارکتها میتوانیم گز و پولکی را بیابیم. پس چه اشکالی دارد اگر در شهرهای بزرگ یک رستوران یا مجموعهای (شبیه فوتکورتها) وجود داشته باشد تا غذای شهرهای دیگر در آن سرو شود؟ بلکه مردم، غذای شهرهای مختلف را بخورند و آنقدر لذت ببرند که دلشان بخواهد به شهری که خاستگاه آن غذاست سفر کنند و طعم اصیل آن را در یک خانه یا رستوران محلی بچشند.
بیشتر بخوانید:
جسارت چشیدن طعمهای متفاوت را نداریم
گوری که مردهای در آن نیست
۳۰ درصد هزینه سفر به خوراک اختصاص دارد/خوراک دومین انگیزه سفر است
شریف که راهنمای تورهای خارجی هم بوده در پاسخ به اینکه ایرانیها چه اندازه، جسارت تجربه کردن طعمهای متفاوت را دارند میگوید: بودند مسافرانی که دلشان میخواست غذایی بخورند که تا به حال نخوردهاند اما بسیاری دوست داشتند در خارج از ایران هم به رستوران ایرانی بروند. البته از نقش و تاثیر مسایل اقتصادی هم نمیتوان غافل شد. مثلا در پاریس، یک غذای معمولی در یک رستوران متوسط، میشود 40 یا 50 یورو؛ برابر با 4 میلیون تومان ما. خب مسافر حق دارد به سراغ غذایی برود که قبلا تجربه کرده است.
این راهنمای گردشگری، وجود نمایشگاهها را بر ررونق گردشگری خوراک موثر میداند به شرط اینکه سازمان یافته باشند و تنها به غذا اختصاص داشته باشند. برای مثال در شهر مادرید اسپانیا، نمایشگاه فیتور برگزار میشود که از همه کشورهای دنیا در آن شرکت و غذاهای محلی و خاص خود را ارائه میکنند.
شریف، مشارکت در تجربه طبخ و سرو غذا را لذتبخش و جذاب میداند و میگوید: در شرق آسیا، یک ظرف آب جوش به تو میدهند و این تویی که انتخاب میکنی چه مواد اولیهای را به آن اضافه و سوپات را چگونه آماده کنی. در اسپانیا هم یک غذای محلی به نام «چولهتون» وجود دارد و روش پختن و آماده کردنش به این صورت است که یک سفالینه بسیار داغ که شبیه شعله است با کمی دنبه و نمک و گوشت در اختیارت میگذارند و این برعهده توست که گوشت را چه میزان بپزی و چه مقدار نمک به آن بزنی؟ چراکه خوراک، صرفا خوردن یک غذای آماده نیست. اصلا نگاه کنید همینکه آبِ آبگوشت را در کاسه میریزیم و گوشتش را میکوبیم و در سرو آن مشارکت داریم چقدر برایمان جذاب است؟
این کارشناس گردشگری به اینکه غذا و بازار توریستی از غذا و بازار محلی جداست اشاره و بیان میکند: من دوست دارم غذاهای محلی را در فضای محلی بخورم. چون فضای سرو غذا، از نگاه من باید کارآکتر داشته و در راستای همان غذا و همان فرهنگ باشد. اصلا محلیها جایی که گردشگران به آنجا میروند و غذا می خورند و خرید می کنند را انتخاب نمیکنند و مسافرانی، این فضاهای محلی را دوست دارند که اهل کشف کردن باشند.
به گفته مسیح شریف، این ضعف است که مردم ایران، بیشتر غذاهای گیلان را به عنوان غذای محلی میشناسند. به هر حال، مردم دریا را دوست دارند. گیلان به تهران نزدیک است و تهرانیها بیشترین آمار سفر را به خود اختصاص دادهاند. اما باید مردم شهرها و استانهای دیگر و مسئولانشان هم فعالتر شوند و خوراک و پوشاک و آداب و رسوم شهر خود را معرفی کنند.