کافیست مرور کوتاهی بر تاریخ فرهنگ و هنر سرزمینمان داشته باشیم تا به خاطر بیاوریم که ایران، سرزمینی پر از آیینها و شخصیتهای حماسی و اسطورهای بوده؛ بااینوجود، هنوز هم آنچنان که شایسته است به این پیشینه پرداخته نشده است.
ثریا جواهری: در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران عروسکها و آیینهای عروسکی متعددی وجود داشته که ممکن است در گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده باشند. اما خوشبختانه، کسانی در این خاک هستند که قلبشان برای احیای فرهنگ بومی و گرامیداشت آیینهای گذشتگان میتپد؛ افراد همچون فرزانه سلیمانی، موسس و مدیر مرکز هنرمندسرای هورشید.
در این مطلب قصد داریم علاوه بر مروری کوتاه بر روند شکلگیری و تأسیس موزه، ابعاد اقتصادی و فرهنگی آن را از نقطه نظر مؤسس محترم، فرزانه سلیمانی، مرور کنیم.
از ایدۀ تأسیس تا شکلگیری موزه عروسک هورشید
استان اصفهان سومین استان پرجمعیت ایران است که شهرها و روستاهای متعددی دارد. درنتیجه، دور از ذهن نیست اگر تصور کنیم که از گذشتههای دور آیینهای مختلفی در این روستاها اجرا میشده و ردپای کمرنگی از آنها، همچنان باقی مانده باشد. فرزانه سلیمانی نیز ایدۀ شکلگیری موزه عروسک هورشید در منطقۀ شرق اصفهان را به پژوهش در خصوص همین آیینها، و نقشها و نمادهای مرتبط با آنها نسبت میدهد. او میگوید که جستجو در دل آیینهایی که در این منطقه زنده بودند و هنوز اجرا میشدند، او را به نقشها و فرمهای پارچهای خاصی رسانده که علاوه بر زندگی روزمره، در جشنها و مراسمهای مختلف از جمله تعزیه جای داشتند. جایگاه این نقش و نمادها در زندگی روزمرۀ افراد منطقه به قدری بود که علاوه بر لباسها، حتی بر روی دار قالی یا تکهدوزیهای روی بقچهها نیز دیده میشد.
به همین دلیل، به نظر میرسد که در وهلۀ اول، از منظر نشانهشناسی ارزش جمعآوری و مستندنگاری داشته باشند. جمعآوری این مجموعه، علاوه بر آنکه خود به یک مسیر مطالعاتی مستقل و جمعآوری حدود 110 نوع نماد و نشانه منجر شده و به زودی کتابی هم در این باره منتشر خواهد شد، ردپایی از عروسکهای بومی این منطقه را نمایان کرد که در طی چندین نسل و به صورت سینه به سینه، در فرهنگ این منطقه منتقل شده بودند و انگار زمان آن رسیده بود که به نحوی توسط جامعۀ بومی همان منطقه، بازآفرینی و احیاء شوند. این اتفاق، نقطۀ شروعی برای برگزاری نمایشگاهی برای آشنایی با عروسکهای بومی محلی در اصفهان به حساب میآمد، اتفاقی که در نمایشگاه گردشگری و صنایع دستی سال 1394 و در کاخ چهلستون رقم خورد و مخاطبان زیادی را با عروسکهای بومی منطقۀ اصفهان آشنا کرد.
او به خبرگزاری سینا گفت:«این مسیر ادامه داشت تا جایی که بعد از چند سال، فعالیت در این حوزه تحت عنوان میراث ناملموس پذیرفته شد و رفته رفته، موزه عروسک هورشید با همراهی و همکاری موزه گرمابه علیقلی آقا، راهاندازی شد. »
عروسکهایی که میزبان اقامتگاه بومگردی هستند
یکی از ویژگیهای بارز موزه عروسک هورشید، امکان اقامت بازدیدکنندگان در فضایی است که عروسکها در آن حضور دارند. مخاطبان، گردشگران و علاقهمندان به این حوزه میتوانند از چندساعت تا چندروز در این فضا اقامت داشته باشند، در کنار عروسکها زندگی کنند و از برنامههای ویژهای که در این اقامتگاه طراحی شده، تجربۀ متفاوتی کسب کنند.
مهمانان میتوانند در مدت زمان اقامتشان برنامههای مختلفی نظیر ساخت عروسک یا مجسمه و قصهگویی برای این شخصیتهای عروسکی را تجربه کرده و خاطرات و روایات دوران کودکی خودشان را نیز بیان کنند. سلیمانی توضیحات خود را اینطور ادامه میدهد:« یکی دیگر از اهداف این موزه، آموزش است. برای مثال، گروهی از کودکان روستا که چند سال پیش در دل یک همکاری که میان هورشید و موزۀ عروسکها شکل گرفت، عروسکگردانی برای خیمهشببازی را آموزش دیدند و امروز، خودشان یک گروه خیمهشببازی دارند که هم عروسکهایشان را خودشان درست میکنند، هم برای مهمانان روستا نمایشهای مختلفی اجرا میکنند.»
مسیر آهسته و پیوستۀ موزه عروسک هورشید
مرور روند فعالیتهای موزه عروسک هورشید نشان میدهد یکی از مهمترین دلایل موفقیت این مؤسسۀ فرهنگی، آهستگی و پیوستگی آن در توسعۀ مسیری است که پشت سر گذاشته. باوجود آنکه این امکان وجود داشت در بسیاری از موارد، این آهستگی فدای سرعت جاری در دنیای مدرن شود، اما اساس و بنای چنین فعالیتهایی در درجۀ اول، حفظ اصالت آنهاست. به همین دلیل است که این عروسکها، طبق همان روشهای سنتی که نسل به نسل و از مادران به دختران منتقل شدهاند، بدون هیچ الگویی، توسط همین هنرمندان بومی ساخته میشوند. این پیوستگی با خط مشی فرهنگی موزه نیز کاملاً همخوانی دارد؛ در فضایی که آموزش و انتقال تجربه توسط هنرمندان بومی بر فروش و صنعتی شدن فضای گردشگری ارجحیت داشته باشد، طبیعی است که به حفظ سنتهای باقی مانده از گذشته بیش از تولید انبوه عروسکها اهمیت داده شود.
بیشتر بخوانید:
عروسکها سفیران خاموش فرهنگ و هنر بومی
در موزههای تهران کودکی را ورق بزنید!
جایگاه ملی و بینالمللی عروسکهای بومی
بدون تردید بررسی جایگاه عروسکهای بومی، چه در عرصۀ ملی و چه در فضای بینالمللی، مبحث گستردهایاست که از وجوه مختلفی امکان بررسی دارد، اما در یک نگاه کلی میتوان به مقولۀ «اسباببازی» و بررسی آن به عنوان یک صنعت پرداخت. سلیمانی نیز بر این نکته تأکید دارد که پیشرفت تکنولوژی و مدرن شدن روند طراحی و تولید اسباببازیها، در کنار قدرت رسانه و تمرکز تبلیغات بر این اسباببازیها، فضا را برای عروسکهای بومی محدودتر کرده و همین موضوع، لزوم فعالیت و بررسی گستردهتر در فضای بازآفرینی عروسکهای محلی را پررنگتر میسازد. او در این خصوص، برندسازی گسترده و تأثیرگذار عروسک باربی را در طی چندین دهۀ گذشته و تأثیرگذاری آن نه تنها به عنوان یک عروسک، بلکه به عنوان یک جریان فکری در میان دختران خردسال و نوجوان، مثال زد؛ اتفاقی که به خودی خود میتواند محل بحث و بررسی بیشتر برای الگوبرداری از جریانسازی توسط عروسکها باشد.
کارآفرینی و اشتغالزایی برای زنان به کمک دستساختههای آنها
علاوه بر احیای سنتها و آیینهای گذشته، رونق صنعت گردشگری و آموزش در فضای آیینی و عروسکی، اتفاق مهم دیگری که به واسطۀ موزه عروسک هورشید رقم خورده، اشتغالزایی برای زنان بومی منطقه است. فرزانه سلیمانی، مدیر و موسس موزه عروسک هورشید در این خصوص خاطر نشان میکند که جامعۀ کوچکی که به این واسطه در میان زنان بومی منطقۀ شرق اصفهان شکل گرفته، به صورت خودجوش و با همان روش سنتی، مشغول آموزش و بازآفرینی این عروسکها به نسل بعدی خود هستند و این اتفاق به خودی خود، باعث ایجاد احساس ارزشمندی و تعلق خاطر بیشتری نسبت به این سنتهای قدیمی شده است. لازم به ذکر است که این عروسکها با ابزارها و مواد اولیۀ متفاوتی ساخته میشوند و درحقیقت بسته به قومیت و محلیتی که دارند ممکن است از پارچه، چوب، گل، پوست و یا حتی ترکیبی از این موارد ساخته شوند. حالت هرکدام از این عروسکها نیز گاهی ممکن است شاداب و سرزنده باشد و گاهی خموده و غمگین، و خود این موضوع هم به هویت منطقهای که از آن ریشه گرفتهاند برمیگردد.
داستان عروسکها را فراموش نکنیم!
آنچه که در مواجهه با عروسکهای بومی و محلی، به عنوان یک پدیدۀ فرهنگی اهمیت ویژهای پیدا میکند، همین نکتۀ آخر است؛ توجه به هویت و اصالتی که در آن ریشه دارند. سلیمانی تاکید میکند که عروسکهای این موزه عروسک، راوی افسانههایی هستند که سالها به همین شکل منتقل شدهاند و نقش مهمی در شکلگیری احساس جمعی و هویت فرهنگی مردم آن منطقه دارند. بنابراین بسیار مهم است که ما نیز این افسانهها را مرور کنیم و به واسطۀ آموزش و سرگرمی کودکانمان، ارزشهای اخلاقی و اجتماعی پشت این عروسکها و افسانهها را زنده کنیم. ضمن آنکه اصولاً عروسک میتواند به مثابۀ یک «اثر هنری» تلقی شود و با برپایی نمایشگاهها و گالریهای مختلف، فرهنگی بومی و محلی نهفته در آنها نیز به مخاطبان بیشتری منتقل شود. در نهایت، آنچه که میتواند موفقیت ما در این مسیر را تضمین کند، رسیدن به درک و تلقی درستی از فعالیت در این فضاست؛ موضوعی که هم مستلزم پرداختن به جذابیت ظاهری عروسکهاست، هم فضای فرهنگی و اجتماعی پنهان در پس آنها. تردیدی نیست که راهی طولانی در پیش داریم، اما به مسیر پیشرو امیدواریم!