نماد سایت خبرگزاری سیناپرس

30 درصد هزینه سفر به خوراک اختصاص دارد/خوراک دومین انگیزه سفر است

غذای سنتی

به گفته مدیر اقامتگاه بومگردی پرهامی، خوراک 30 درصد هزینه‌های سفر را به خود اختصاص می‌دهد و سهم مهمی در اقتصاد گردشگری دارد و ما باید به غذا و نوشیدنی‌های ویژه یک شهر اهمیت دهیم.

زهره نیلی: شیراز یکی از مقاصد زیبای گردشگری است. بسیاری فصل بهار را برای رفتن به این شهر تاریخی انتخاب می‌کند تا بوی بهار نارنجی که در هوا پیچیده، مست‌شان کند. گردشگران بسیار دیگری هم پاییز را دوست‌تر دارند. همان زمان که باغ‌های دلگشای شیراز، هزار رنگ کی‌شوند و خنکای نسیم، صورتشان را نوازش می‌دهد. راستش مهم نیست چه فصلی از سال را برای رفتن به شهر شور و شعر انتخاب می‌کنیم؛ چون شیراز همیشه زیباست و مردمانش همواره مهربان و مهمان‌نواز. پس همه سال می‌توان به این شهر سفر کرد و گوشه‌ای از فرهنگ و تاریخ ایران زمین را ورق زد.

شیراز به آرامگاه حافظ و سعدی و خواجوی کرمانی و پارسه و پاسارگاد محدود نمی‌شود. مگر می‌شود به شیراز رفت و کلم‌پلو نخورد؟ یا از کنار کلوچه و مسقطی و فالوده شیرازی و عرق بهارنارنج بی‌تفاوت گذشت؟ این روزها بسیاری از گردشگران دلشان می‌خواهد به‌جای اقامت در هتل‌های چهار و پنج ستاره،خانه‌های بومگردی را انتخاب کنند. خانه‌هایی با حیاط مرکزی و هشتی. پنجره‌های چوبی و شیشه‌های رنگی.

 

سروش پرهامی، بوم گردی

 

سروش پرهامی، مدیر یکی از اقامتگاه‌های بومگردی در شیراز است. او در گفت‌وگو با خبرگزاری سینا، گردشگری شیراز را تنها در حافظیه و تخت جمشید خلاصه نمی‌کند و می‌گوید: خاتم و کاشی‌های گل و مرغ هم بخش مهمی از جاذبه‌های شیراز است اما آنچه اهمیت دارد این‌که هتل‌ها، اقامتگاه‌ها و رستوران‌های ما تا چه اندازه به این ظرایف توجه کرده‌اند. بسیاری از آدم‌ها می‌گویند مگر می‌شود به شیراز، یزد، کرمان یا هر شهر دیگری رفت و خوراک و نوشیدنی‌ ویژه‌اش را تجربه نکرد اما واقعیت این است که همین آدم‌ها وقتی به سفر می‌روند حاضر نیستند طعم‌های جدید را تجربه کنند و همان کباب و خورشت قیمه و قورمه را ترجیح می‌دهند.

 

بیشتر بخوانید:‌

جسارت چشیدن طعم‌های متفاوت را نداریم

گوری که مرده‌ای در آن نیست

 

به گفته مدیر اقامتگاه بومگرد پرهامی، زمانی گردشگری خوراک رونق می‌گیرد و اهمیت پیدا می‌کند که رستوران‌ها فقط غذاخوری نباشند و انواع خوراک، تنها سیرمان نکند. بلکه فرهنگ و آداب و رسوم یک منطقه خاص را به ما معرفی کنند و خودشان یک جاذبه گردشگری به‌شمار آیند و لرستان را از کردستان و سیستان- بلوچستان و خراسان و خوزستان و فارس جدا کنند وگرنه غذاها و نوشیدنی‌های معمول را در همه شهرها می‌توان چشید.

پرهامی به ضرورت پرداختن به خوراک اشاره و بیان می‌کند: بارها و بارها شنیده‌ایم که کباب، ویژه ایران است یا باقلوا، مخصوص تبریز اما آنچه اهمیت دارد این است که تا چه اندازه تبریزی‌ها روی برندینگ باقلوا کار کرده‌اند؟ وقتی وارد هتل‌هاشان می‌شوی چه اندازه در کنار چای و به عنوان خوش‌آمدگویی(ولکام) از این شیرینی استفاده می‌کنند؟ وگرنه مدام بگوییم کباب برای ایرانی‌ها و باقلوا برای مردم تبریز است چه دردی را درمان می‌کند، وقتی ترکیه به شکل درست و متمرکز هم به کباب و هم باقلوا می‌پردازد.

به گفته این فعال گردشگری زمانی یک غذا به یکی از جاذبه‌های گردشگری تبدیل می‌شود که در خانه‌ها پخته شود و به منوی رستوران‌ها راه پیدا کند. زیرا ماهیت غذا با اشیا و خانه‌های تاریخی تفاوت دارد. ما نمی‌توانیم غذا را پشت ویترین بگذاریم. خوراک باید پخته و به مردم توضیح  داده شود که از چه مواد اولیه‌ای تهیه شده و چه فرآیندی را پشت سر گذاشته است. برای مثال ما قنبر پلوی شیرازی را زنده کرده و در رستوران برهامی سرو می‌کنیم اما باید دید این غذا چقدر در سطح شهر و در خانه شیرازی‌ها پخته می‌شود؟

پرهامی با اشاره به این‌که در همه جای دنیا، خوراک، دومین انگیزه سفر است می‌گوید: در جهان، نخست به قصد گردش و تفریح و بعد برای خوراک و انواع نوشیدنی‌ها سفر می‌کنند. برای مثال هستند کسانی که به فلان شهر اروپایی می‌روند تا پنیرش را امتحان کنند و ما در سرزمین خود برای این مسافران هیچ برنامه‌ای نداریم.

او معتقد است که خوراک 30 درصد هزینه‌های سفر را به خود اختصاص می‌دهد و سهم مهمی در اقتصاد گردشگری دارد و ما باید به غذا و نوشیدنی اهمیت دهیم. اما واقعیت این است که آماده‌سازی یک سری خوراک‌ها راحت است. مثلا شما اول هفته سیخ‌های کوبیده را آماده و تا پایان هفته از آنها استفاده می‌کنی اما خوراک محلی باید همان روز آماده و خورده شود تا کیفیت خود را حفظ کند. از سوی دیگر محلی‌ها از غذای بومی استقبال نمی‌کنند و این خیلی طبیعی است. مثلا به شیرازی‌ها بهترین کلم‌‍بلو را بدهی باز هم می‌گویند دستپخت مادرم چیز دیگری است.

پرهامی به نقش اقتصاد در رونق گردشگری خوراک اشاره و بیان می‌کند: ما الان در جایی هستیم که رستوران‌هایی که مرغ و غذای سوخاری و فلافل و پیتزای ارزان و سیب‌زمینی بلژیکی می‌دهند از رونق بالایی برخوردارند. از سوی دیگر بچه‌ها دیگر شیرینی مویز و کشمش و خرما را دوست دارند و از نوشیدنی‌های خیلی شیرین خوششان می‌آید، این یعنی فقر؛ چه فقر فرهنگی چه مالی. این یعنی مردم با اهمیت غذای باکیفیت آشنا نیستند یا امکان تهیه آن را ندارند.

به گفته او، نمایشگاه‌های گردشگری، بعضی محصولات مثل آش را به یک کالا تبدیل و در یک کلمه نابود کرده‌اند. نه تنها آش به شکل یک استریت‌فود (غذای خیابانی) درب و داغان درآمده که فرهنگ عشایر هم به تباهی کشیده شده است. در صورتی‌که وقتی شما به کشوری مثل سریلانکا سفر می‌کنید، فروشگاه‌هایی را می‌بینید که فقط چای می‌فروشند. بعد یک نقشه جلویت می‌گذارند و می‌گویند هر چای، محصول کدام شهر است و چه طعمی دارد و با چه چیزهایی خورده می‌شود؟

پرهامی، غذا را یک رسانه می‌داند و معتقد است: غذاهای مختلف، پیام کشور و شهر خود را به گوش ما می‌رسانند. چه اشکالی دارد ما درباره این رسانه‌ها، کتاب‌های خواندنی و جذاب داشته باشیبم؟ برای مثال چرا نباید کتاب‌های روایت‌گونه و داستان‌واردرباره گل سرخ، چای، خاویار، پسته، زعفران و دیگر محصولات ایرانی داشته باشیم؟

 

 

 

خروج از نسخه موبایل